شأن نزول این سؤال آن است که قانونگذار در بعضی از قوانین مرجعی را مشخص نموده و نظر آن مرجع را برای همه مراجع اداری و قضایی لازم الاتباع دانسته است. مثلاً تبصره ۱ ماده ۱ قانون حفظ کاربری اراضی زراعی و باغها مصوب :
کمیسیونی را عهده دار صدور مجوز تغییر کاربری اراضی زراعی و باغها در هر استان نموده است و یا تبصره ۳ ماده ۲ این قانون در رابطه با قیمت گذاری اراضی زراعی و باغها کمیسیونی را (معروف به کمیسیون تقویم) با ترکیب مشخصی پیش بینی نموده است تا قیمت را مشخص کند و مراجع قضایی با توجه به این قیمت حکم به جزای نقدی را صادر میکنند.
قانون گذار در تبصره ۲ ماده ۲ قانون دسترسی آزاد به شبکه حمل و نقل ریلی مقرر داشته است که «تعیین میزان مسئولیتهای کیفری و مدنی سوانح ریلی ناشی از اجرای این قانون و سوانح ریلی ناشی از فعالیتهای راه آهن توسط کمیسیونهای جلوگیری از سوانح راه آهن مستقر در نواحی صورت میپذیرد. در صورت اعتراض اصحاب دعوی به نظریه کمیسیونهای فوق موضوع به کمیسیون عالی رسیدگی به سوانح راه آهن با عضویت نماینده انجمن صنفی شرکتهای حمل و نقل ریلی ارجاع و نظریه این کمیسیون غیرقابل اعتراض میباشد که در صورت صدور آرای قضایی به عنوان نظر کارشناسی ملاک عمل قرار میگیرد ..... » لذا محل اختلاف در جایی است که قانون گذار ابتدا نظریه این کمیسیونها را غیرقابل اعتراض دانسته است و از طرف دیگر بیان میدارد که نظر کمیسیون به عنوان نظریه کارشناسی در نظر گرفته میشود. حال سؤال این است که آیا در مراجع قضایی بر همان مبنا (نظریه کمیسیون) رسیدگی میشود یا مجددا به کارشناسی ارجاع میگردد؟
جناب آقای نیازی - دادسرای شهرری
امروزه علوم و فنون آنقدر پیشرفت نموده است که یک نفر نمیتواند در همه امور کارشناس باشد. به همین دلیل ما از نظریه کارشناس استفاده میکنیم و کمیسیونها معمولاً کارشناسانی متخصص در یک امر یا امور مختلف را در خود جای دادهاند و به ما نظر کارشناسی یا فنی میدهند. با الغاء خصوصیت از واژه «کمیسیون» میخواهم بگویم که نظریه کمیسیون نظریه کارشناسی است و کارشناسی همیشه برای ما طریقیت داشته است نه آنکه موضوعیت داشته باشد و کارشناسی همیشه اماره قضایی محسوب میشده است[۱]. بر اساس مواد ۲۵۵ و ۲۶۵ ق.آ.د.م[۲] و ماده ۱۶۵ ق.آ.د.ک امکان نپذیرفتن و یا رد نظر کارشناس برای مراجع قضایی همیشه فراهم و موجود بوده است. به عنوان مثال به موجب مواد ،۱۳۰ ۱۳۶، ۲۰۲ و یا ۳۷۰ ق. ا.د.ک[۳] به نظر میرسد که الزام به اخذ نظر پزشکی قانونی وجود دارد[۴] و یا اینکه مثلاً به موجب قانون حمایت از کودکان و نوجوانان بی سرپرست و بدسرپرست، چنانچه به تشخیص سازمان پزشکی قانونی امکان بچه دار شدن زوجین وجود نداشته باشد، با لحاظ سایر شرایط امکان فرزند خواندگی طفل برای آنها فراهم میشود. یا اینکه بند (و) ماده ۳۴ آیین نامه اجرایی قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۹۱/۱۲/۱، یکی از شرایط اخذ مجوز تأسیس مرکز مشاوره را اخذ نظریه سازمان پزشکی قانونی مبنی بر «عدم اعتیاد به مواد مخدر و سکر آور...» دانسته است.
با توجه به موارد بیان شده به نظر میرسد که هرجا قانون گذار از کمیسیون نام میبرد یا کارشناس خاصی را مدنظر قرار میدهد در بدو امر دادرس مکلف و موظف به تبعیت از این نوع کارشناسی و استفاده از نظریه کارشناس است، اما اگر نظریات کارشناسی کمیسیونها را با دلیل و استدلال نپذیرفت میتواند بر اساس ماده ۲۶۵ ق. آ.د.م و یا مواد ۱۶۵ و ۱۶۶ ق.آ.د.ک[۵] آن را رد کرده و حتی کارشناس دیگری تعیین کند، زیرا در هیچ کجا تکلیفی به پذیرش نظریه کارشناسی نداریم و حتی در مواردی که احصا شده و یا غیر قابل اعتراض دانسته شده است، به معنای دلیل واحد پذیرفته نشده است که نتوان نظر کمیسیون را رد کرد به نظر میرسد که ابتدا باید نظر کمیسیون اخذ شود، اما اگر مطابق با شرایط و اوضاع و احوال متقن و یا نظر خود دادرس نبود میتواند آن را رد و به نظر کارشناسان دیگر یا اهل خبره در منطقه استناد نماید.
جناب آقای اهوارکی - دادگاه تجدیدنظر استان تهران
میدانیم که نظر کارشناسی طریقیت دارد و قاضی میتواند آن را رد کند، ولیکن مواردی وجود دارد که قانون گذار این هیأت (کمیسیون) را مرجع کارشناسی انتخاب کرده و دادگاه را ملزم نموده است که طبق نظر این هیات رأی صادر کند وگرنه در موارد دیگر اگر کارشناس نظر دهد، قاضی میتواند چنانچه نظریه کارشناس را با اوضاع و احوال پرونده منطبق تشخیص نداد آن را رد کند و یا راساً به هیأت بالاتری محول کند. در اینجا باید به این موضوع خاص توجه شود، مخصوصاً بند ب سؤال که آیا قانون گذار نظریه این کمیسیون را برای مراجع قضایی لازم الاتباع دانسته است؟
جناب آقای مطیعی - دادگستری دماوند
در نشست قضایی دادگستری شهرستان دماوند که در روز دوشنبه مورخ ۱۳۹۷/۵/۱ با حضور همکاران محترم قضایی برگزار شد دو دیدگاه از ناحیه ایشان ارائه گردید.
در راستای دیدگاه نخست که مشتمل بر نظر اکثریت همکاران (۹ نفر) بود، جناب آقای مجتبی محمدی به نمایندگی از ایشان بیان داشتند که در پاسخ به سؤال به طور مقدمه باید متذکر شود که فلسفه تشکیل کمیسیونهای تخصصی که در بعضی از موارد توسط قانون گذار مقرر گردیده است چیست و آیا نظریههای کمیسیونهای قانونی لزوماً با کارشناسی برابری دارند، یعنی لزوماً نظریه کارشناس تلقی میشوند؟
به نظر میرسد که قانون گذار در وضع و تشکیل کمیسیونهای تخصصی در پی حفظ منافع گروهی یا دولتی است. مثلا آیین نامه اجرایی کمیسیونهای جلوگیری از سوانح راه آهن (مصوب ۱۳۸۶) که در اجرای تبصره ۳ ماده ۲ قانون دسترسی آزاد به شبکه حمل و نقل ریلی مصوب ۱۳۸۴ به تصویب رسیده است، با هدف کنترل و به کارگیری آیین نامهها و دستورالعملهای اجرایی و پیشگیری از سوانح احتمالی و رسیدگی به تخلفات کارکنان که منجر به ورود خسارت به راه یا وقوع تصادفات و تعیین مقصر و یا اعتراض به نظریه کمیسیونهای بدوی میشود. کمیسیون سوانح نواحی و کمیسیون عالی سوانح را تأسیس نموده است[۶]. در قانون سازمان نظام پزشکی نیز برای رسیدگی به قصور پزشکان کمیسیونی مرکب از اعضای قانونی پیش بینی شده است. به نظر میرسد که قانونگذار از تأسیس این کمیسیونها در پی حمایت از ارکان شمول قانون مورد وضع است مثلاً در قانون دسترسی آزاد به شبکه حمل و نقل ریلی هدف قانون گذار از تأسیس کمیسیون سوانح ریلی، حمایت از متصدیان حمل و نقل ریلی است و اساساً اصل را بر تقصیر کسی میداند که وارد حریم راه آهن شده است. در قانون نظام پزشکی نیز ترکیب کمیسیون به نحوی که به عذر و بهانه تخصصی بودن امر، شروع به رسیدگی قضایی را منوط به تشخیص اولیه کمیسیون پزشکی مربوطه نموده است که این امر در مخالفت آشکار با نظریات مشهور مسئولیت مدنی مانند نظریه تضمین حق و نظریه مسئولیت بدون تقصیر دولت[۷] است. از سوی دیگر ترکیب اعضای چنین کمیسیونهایی شائبه حمایت از یک طرف را دارد. مثلا اعضای کمیسیون سوانح نواحی و کمیسیون عالی سوانح همگی از وابستگان دولت هستند و یا اکثریت اعضای کمیسیون نظام پزشکی نیز به نوعی همکاران پزشک موضوع شکایت میباشند.
موضوع دیگر آن است که آیا نظریات چنین کمیسیونهایی همیشه به عنوان نظریه کارشناسی تلقی میشوند و با نظریه کارشناس برابری دارند؟ در تعریف کارشناس گفته شده است که کارشناس عبارت از شخصی است که به مناسبت علم یا شغل یا کسب دارای معلومات و تشخیص لازم باشد[۸] به نظر میرسد کمیسیونهای قانونی صرفاً برای ارائه نظریه کارشناسی نیستند مثلاً در مورد کمیسیونهای مارالذکر به نظر میرسد که این کمیسیونها وظیفه رسیدگی هم دارند که در آیین نامه اجرایی کمیسیونهای جلوگیری از سوانح راه آهن[۹] و یا تبصره ۳ ماده ۳۵ قانون سازمان نظام پزشکی بیان شده است. اما قانون گذار در راستای هدف حمایتی پیش گفته در مواردی نظریات ارائه شده را به مثابه نظریه کارشناسی محسوب میکند؟ با ذکر مقدمه مذکور در پاسخ به سؤال باید گفت که مطابق ماده ۱۵۵ قادی مصوب ۱۳۹۲ که مقرر داشته است. هرگاه بازپرس رأساً یا به تقاضای یکی از طرفین انجام کارشناسی را ضروری بداند، قرار ارجاع امر به کارشناس را صادر میکند. مالاً باید گفت که عدالت اقتضا مینماید که کارشناس مطابق قانون از بین افراد متخصصی که نفعی در دادرسی ندارند و واجد شرایط قانونی میباشند انتخاب شده و اظهار نظر نمایند و به نظر میرسد باید معتقد بود که نظریههای کمیسیونهای موضوع سؤال اگرچه در موارد قانونی به عنوان نظریه کارشناس تلقی میشوند، اما به لحاظ حفظ حقوق زیان دیده و عدالت قضایی باید این موضع قانون گذار را صرفاً در شروع به رسیدگی دانست و پس از آن در صورت اعتراض به نظریه کمیسیون یا تشخیص بازپرس ارجاع به هیأت کارشناس متخصص مطابق قواعد آیین دادرسی کیفری و مدنی و مطابق با اصول و قواعد حقوقی و دادرسی خواهد بود. در پاسخ به بند ب سؤال نیز با توجه به مقدمه مذکور، حتی اگر به صراحت مقرره قانونی، نظر کمیسیون برای مراجع قضایی لازم الرعایه دانسته شده باشد تأثیری در پاسخ ندارد و به نظر میرسد که این امر قانونی ناظر به شروع به رسیدگی و تحقیق بر مبنای نظریه کمیسیون است و ادامه رسیدگی و تحقیق توسط قاضی و ارجاع امر به کارشناس مخالفتی با آن ندارد. ذکر این نکته نیز ضروری است که این گونه کمیسیونها نمیتوانند از مراجع موضوع مواد ۶۳ و ۶۴ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری باشند، چرا که مراجع موضوع ماده ۶۳ این قانون، هیأتها و مراجعی هستند که به حل اختلاف پرداخته و در ماهیت رأی صادر میکنند و مراجع موضوع ماده ۶۴ قانون مذکور نیز مراجع تشخیصی هستند و موضوعات فاقد جنبه قضایی به آنها محول شده است[۱۰] اگرچه آن بخش از نظریات این گونه کمیسیونها که جنبه قضایی ندارد میتواند مشمول ماده ۶۴ قانون پیش گفته بوده و توسط دیوان عدالت اداری رسیدگی شود.
نظر اقلیت همکاران (۲ نفر) که بنده (محمدمهدی مطیعی) نیز جزء آنها بودم این بود که مقنن به موجب ماده ۶ آیین نامه اجرایی کمیسیونهای جلوگیری از سوانح راه آهن مقرر داشته است نظریه کمیسیون عالی سوانح راه آهن غیر قابل اعتراض بوده و نظریه این کمیسیون و نیز نظریه کمیسیونهای سوانح نواحی در صورت عدم اعتراض اصحاب دعوا در موعد مقرر در صدور آرای قضایی به عنوان نظریه کارشناسی ملاک عمل قرار میگیرد لذا با توجه به ماده یاد شده و ماده ۲۶۵ ق.آ.د.م و مادتین ۱۵۵ و ۱۵۶ ق.آ.د.ک نکته مسلم آن است که نظریه کمیسیون عالی سوانح راه آهن و نیز نظریه کمیسیون سوانح نواحی نهایتا به عنوان یک نظریه کارشناسی ملاک عمل بوده و در صورت اعتراض طرفین چنانچه نظر آنان با اوضاع و احوال مسلم و معلوم مورد کارشناسی مطابقت نداشته باشد دادگاه به آن ترتیب اثر نخواهد داد و بدیهی است که موضوع در هیات کارشناسان رسمی سه نفره قابل اعتراض است نه اینکه از اساس به کارشناس رسمی واحد ارجاع گردد. در خاتمه تذکر این امر ضروری است که اعضای هیأت کارشناسان سه نفره از لحاظ تخصص ضرورتاً میبایست با اعضای کمیسیون سوانح نواحی با توجه به تبصره ذیل ماده ۲۵۸ ق.آ.د.م برابر باشند و فقدان کارشناس رسمی در امور حمل و نقل ریلی عذر موجهی برای عدم ارجاع به هیأت سه نفره کارشناسی نمیباشد.
جناب آقای دکتر افراسیاب - مجتمع قضایی شهید قدوسی
اساساً تقصير به معنای رفتار نامتعارف یا خروج از رفتار متعارف است. این خروج از رفتار متعارف با توجه به تنوع صنف مشاغل و پیچیدگی علم و تکنولوژی نیازمند تعیین کارشناسان زبده در هر رشته است و هیچ شک و شبههای وجود ندارد که عرف هم در تعیین میزان تقصیر و اینکه تقصیر عمدی یا غیر عمدی است تأثیر گذار است.
جلب نظر کارشناسی در تشخیص اینکه فرد مرتکب از رفتار متعارف خارج شده یا کوتاهی بی احتیاطی و یا غفلت کرده و یا نظامات فنی و علمی را رعایت نکرده است، یک اصل و امر مفروض و مسلم است که حتماً باید نظر کارشناس متخصص را اخذ کرد. اما محل نزاع جایی است که قانونگذار کمیسیونی را به عنوان کارشناس تعیین کرده و مراجع قضایی را ملزم به تبعیت از نظر این کمیسیون نموده است که باید به عنوان کارشناسی از آن استفاده کنند لذا آیا ما باید از نظر این کمیسیون استفاده کنیم یا اینکه علاوه بر آن میتوانیم از نظر کارشناس رسمی دادگستری هم استفاده کنیم؟
در قانون سازمان نظام پزشکی بیان شده است که این سازمان مکلف است نسبت به احراز تخلف پزشکان اظهار نظر کند و در آنجا قانون گذار ترکیب کمیسیون را هم تعیین کرده است به صورتی که یک هیات بدوی وجود دارد و موضوع بدوا در هیأت بدوی شهرستانها مطرح میشود و اگر اعتراض شد به هیات تجدید نظر مرکز استان و در صورت اعتراض در هیات عالی تجدید نظر در مرکز و پایتخت رسیدگی میشود. کمیسیون را در کنار هم قرار داده است که حسب مورد قابل ارجاع خواهند بود. لذا در چنین مواردی هیچ توجیهی ندارد که با وجود چنین کمیسیونهایی که قانون گذار مقرر کرده است، به نظر کارشناسی هم ارجاع دهیم. در اینجا قانون گذار دو نوع نگاه دارد که یکی نظر فنی و دیگری نظر حاکمیتی و انضباطی است. نظر فنی از آن جهت است که آنها در حوزه نظام پزشکی مهارت بیشتری دارند و به عنوان متخصص اظهار نظر میکنند و نظر حاکمیتی از آن جهت است که آنها مجازات هم تعیین میکنند اما در سایر اموری که قانون گذار ما را به کمیسیون ارجاع داده است مثل کمیسیون تعیین قیمت اراضی، موضوع قانون حفظ کاربری اراضی زراعی و باغها، با توجه به اینکه قانون گذار کمیسیونی را تعیین کرده است لذا در بدو امر باید نظر کمیسیون مذکور را اخذ کرد و برخلاف آن در قانون سازمان نظام پزشکی، کمیسیونهای بدوی تجدید نظر و عالی در نظر گرفته شده است و برای رسیدگی به اعتراض به نظر آنها چه بسا دادگاه به این نتیجه برسد که با قرائن و امارات همخوانی ندارند و یا نیازمند بررسی مجدد است. در این فرض، پس از اخذ نظر کمیسیون، موضوع را به هیأتهای بدوی کارشناسی ارجاع میدهد و از آنجا که اذن در شیء اذن در لوازم آن است لذا دادگاه همان طور که میتواند نظر کمیسیون را رد کند میتواند به هیأت کارشناسی هم ارجاع دهد.
جناب آقای دکتر زجاجی - دادگاه تجدیدنظر استان تهران
همان طور که قانون گذار پیش بینی کرده است موضوع باید بدواً در کمیسیونهای خاص مطرح شود و در صورت اعتراض، در کمیسیونهای عالی مورد رسیدگی قرار گیرد و به هر حال این موارد جزء قوانین شکلی است و باید به آنها توجه کرد. اما رویکرد قانون گذار در موارد متعددی که حوادث خاصی را پیش بینی کرده است مانند حوادث ریلی، حوادث کشتی، کمیسیونهای دموراژ، حوادث هوایی، کمیسیونهای کار، کمیسیونهای مختلف پزشکی و نظام مهندسی و.... مبنی بر تسهیل امور و در واقع تخصصی بودن قضایا بوده است. قانون گذار به خاطر سرعت بیشتر حتی در مواد ۳۴ و ۳۶ قانون بیمه اجباری خسارات وارد شده به شخص ثالث در اثر حوادث ناشی از وسایل نقلیه مصوب ۱۳۹۵ پیش بینی کرده است که پس از دریافت گزارش کمیسیون جلوگیری از سوانح راه آهن موضوع تبصره (۲) ماده (۲) قانون دسترسی آزاد به شبکه حمل و نقل ریلی در حوادث منجر به خسارت بدنی غیر از فوت در صورت مطالبه زیان دیده بیمه گر یا صندوق حسب مورد مکلفند بلافاصله حداقل پنجاه درصد ۵۰٪ دیه تقریبی را به اشخاص ثالث زیان دیده پرداخت نمایند و در حوادث منجر به فوت در صورت مطالبه اولیای دم یا قائم مقام قانونی متوفی یا درخواست مسبب حادثه بدون نیاز به رأی مراجع قضایی، بیمه گر یا صندوق میتوانند خسارت بدنی را به ورثه قانونی متوفی بپردازند تا مسئله مطرح نشود.[۱۱]
اگرچه قانون گذار در تبصره ۲ ماده ۲ قانون دسترسی آزاد به شبکه حمل و نقل ریلی در خصوص نظریه کمیسیون عالی رسیدگی به سوانح راه اهن بیان میکند که «.. در صدور آرای قضایی به عنوان نظر کارشناسی ملاک عمل قرار میگیرد» و یا در ۲ ماده ۱ قانون حفظ کاربری اراضی زراعی و باغها بیان میدارد که «... نظر سازمان جهاد کشاورزی استان برای مراجع قضایی به منزله نظر کارشناس رسمی دادگستری تلقی میشود» اما این اقدام قانونگذار در امور اداری به جهت تسهیل در امور، مورد قبول و دارای ارزش است اما در پروندههای قضایی ما اعتقاد داریم که این نظریات کارشناسی در طول هم هستند؛ یعنی ابتدا کمیسیونهای خاص و عالی نظر میدهند و پس از آن اگر شخص اعتراض کرد و در فضای دادگستری مطرح شد نباید تصور کرد که نظر این کمیسیونها قطعی و لازم الاتباع است و قاضی باید متابعت کند؛ بلکه چنین نیست و این امر با اصول دادرسیهای قضایی منافات دارد. قانون اساسی دادگستری را مرجع تظلم خواهی دانسته است و وقتی که شخصی اعتراض میکند قاضی باید اصول دادرسی را رعایت کند نظریه کارشناسی اماره قضایی است. در بحث دلیل اقرار که بالاترین دلیل است به تنهایی کفایت نمیکند و باید همراه با علم باشد و یا در بحث شهادت شهود که یک بینه شرعی است، تشخیص ارزش شهادت شهود با دادگاه میباشد پس با توجه به اینکه در اقرار و شهادت شهود که جزء مهمترین ادله اثبات دعوی هستند احراز درستی آنها به قاضی سپرده شده کند. به طریق اولی قاضی میبایست در اماره قضایی نیز تحقیق و بررسی نومده است و ماده ۱۹۹ ق.آ.دم قاضی را ملزم به کشف حقیقت نموده است و در ماده ۲۱۲ ق.ما صراحتاً قید شده است که چنانچه ادله شرعی با علم قاضی تعارض داشت، قاضی باید به علم خود عمل کند و ملاک علم قاضی است. بنابراین اگر موضوع با اوضاع و احوال محقق و معلوم قضیه مطابقت نداشته باشد، ابتدا باید قرار تکمیلی صادر و از همان کمیسیون نظرخواهی کنیم و در غیر این صورت به کارشناس رسمی ارجاع - لذا با توجه به اینکه نظریه کمیسیون طریقیت دارد نه موضوعیت، بنابراین نظریه کمیسیون ناقی و منتفی کننده نظریه کارشناسان نخواهد بود و باید این مد نظر قرار گیرد.
جناب آقای اهوارکی - دادگاه تجدید نظر استان تهران
قانون گذار در موضوعات حقوقی به «اقرار» اثر بسیاری داده است و به محض اقرار به قاضی میگوید که دست از قلم بردار و حکم صادر کن، اما در موضوعات کیفری به «اقرار» اعتبار و اثر اثباتی نداده و آن را بسته به نظر قاضی دانسته است. باید به این نکته توجه داشت که در بحث سوانح ریلی اساساً کارشناسی رسمی وجود ندارد و در واقع ارجاع به کارشناسی بعد از نظر کمیسیون یعنی ندیدن مصلحت قانون گذار در بی طرفانه رسیدگی کردن قاضی در واقع قاضی میبایست مطابق قانون حکم صادر کند. در برخورد عابر با خودرو اصل بر تقصیر راننده است، مگر در موارد استثنایی در برخورد قطاری که بر روی ریل حرکت می-کند اصل بر مقصر بودن عابر است (ماده ۱۰ قانون ایمنی راهها) چرا که هیچ کس حق ندارد وارد ریل قطار شود. وقتی خود قانون گذار در تبصره ۲ ماده ۲ قانون دسترسی آزاد به شبکه حمل و نقل ریلی نظریه کمیسیون را غیر قابل اعتراض دانسته است نمیتوان به آن بی توجه بود و مجددا به کارشناس ارجاع داد.
جناب آقای نرگسیان - دادسرای ناحیه ۳۰
در خصوص سؤال ۵۶۴ و اینکه قانون گذار کمیسیونی را برای تشخیص میزان یا مقدار تقصیر معین کرده است و اینکه آیا میتوان موضوع را به کارشناسی ارجاع کرد یا خیر با توجه به اینکه شان اعتباری نظریه کمیسیون کارشناسی است لذا چه ایرادی دارد اگر مرجعی ابتدا به ساکن موضوع را به کارشناسی ارجاع دهد؟ چراکه طبق ماده ۱۹۹ ق.آ.د.م و بند ج ماده ۳۵۹ ق.آ.د.ک ما مکلف هستیم که حقیقت را کشف کنیم و بهتر است فرایندی که قانون گذار گفته است طی شود و ابتدا نظر کمیسیون اخذ گردد و اگر قاضی قانع نشد به عمومات مراجعه کند. وقتی که ماده ۲۶۵ ق.آ.د.م و مواد ۱۶۵ و ۱۶۶ ق اندک اشاره دارند به اینکه قاضی یا بازپرس میتوانند کلا به نظر کارشناسی ترتیب اثر ندهند یا آن را رد کنند. لذا چرا نباید بتوانند به کارشناس دیگری ارجاع دهند؟ علاوه بر آن، قسمت اخیر ماده ۱۶۵ ق.آ.د.ک که میگوید بازپرس میتواند «... نظریه کارشناس یا کارشناسان مذکور را نزد متخصص علم یا فن مربوط ارسال و نظر او را استعلام کند» به معنای آن است که اگر ما کارشناس رسمی نداشته باشیم، میتوانیم به یک شخص خبره مراجعه کنیم و ماده ۱۳۶ ق.آ.د.ک هم بیان داشته است که « اگر پزشک قانونی نتواند حضور یابد و یا در جایی پزشک قانونی نباشد، پزشک متخصص معتمد دعوت میشود».
موضوع دیگر آن است که غیر قابل اعتراض بودن به خود کمیسیون بر میگردد و منافی مراجعه به کارشناس نیست؛ یعنی از تبصره ۲ ماده ۲ قانون دسترسی آزاد به شبکه حمل و نقل ریلی بالاتر نداریم و این قانون منافاتی با ارجاع امر به کارشناس ندارد.
نکته دیگر اینکه ما در بعضی موضوعات اساساً کارشناس رسمی نداریم. مثلاً در کشور ما مترجم زبان تایلندی به عنوان کارشناس رسمی وجود ندارد و ما به خبره ارجاع میدهیم و به طور کلی چون یک سری مسائل مستحدثه به وجود می آید ما می توانیم به جای کارشناس از خبره استفاده کنیم به نظر من ارجاع امر به کارشناس به اختیار قاضی است و با کشف حقیقت هم سازگار است.
جناب خانم رنجبر - دادسرای ناحیه ۱۴
این سؤال در دادسرای ما هم مورد بحث قرار گرفت و نظر اکثریت همکاران ما این بود که موضوع را به کمیسیونهای بدوی و عالی پیش بینی شده ارجاع میدهند و نظر قانون گذار امره است و اگر اعتراضی وجود داشت و یا اگر با شواهد و قرائن پرونده همخوانی نداشت میتوان از همان کمیسیونها درخواست کرد که در نظریه قبلی خود تجدیدنظر انجام دهند و به کارشناس دیگری ارجاع نمیگردد. اما نظر اقلیت همکاران ما عبارت از این بود که میتوان موضوع را به کمیسیونهای عالی ارجاع داد ولی قاضی ملزم به تبعیت از نظر کمیسیون نمیباشد و اگر لازم بود ارجاع به کارشناس دیگر بلامانع است و اینکه تبصره ۲ ماده ۲ قانون دسترسی آزاد به شبکه حمل و نقل ریلی نظریه کمیسیون عالی رسیدگی به سوانح راه آهن را «غیر قابل اعتراض» دانسته است این امر منسوب به طرفین دعوا است نه مقام قضایی.
البته، افزون بر دو نظر فوق نظر سومی هم وجود داشت مبنی بر اینکه اساساً الزام به تبعیت از نظر کمیسیون را از کجا باید استنباط کنیم؟ در قوانین هرجا که کمیسیونهایی پیش بینی شده است اگر الزام به تبعیت از نظر آن کمیسیون را از آن استنباط کردیم به کمیسیون مذکور میفرستیم و اگر این الزام را استنباط نکردیم به ان کمیسیون نمیفرستیم و امر را به کارشناس ارجاع میدهیم و اگر حتی کارشناس هم نبود به کسی که در این امر تخصص دارد ارجاع میدهیم.
جناب آقای اکبری لالیمی - مجتمع قضایی قدس
به نظر میرسد که نظر موافقین ارجاع به کارشناس بعد از نظر کمیسیون اجتهاد در مقابل نص است و بیشتر به عمومات توجه دارند. قانون دسترسی آزاد به شبکه حمل و نقل ریلی یک قانون خاص است و قانون گذار اعلام نموده که در مورد مسائلی که مربوط به حمل و نقل و شبکه ریلی است نظر کارشناسی همان نظری است که در این کمیسیون مطرح میشود و ملاک عمل قرار میگیرد. در عمومات قانون خاص وجود ندارد و میتوان به کارشناس ارجاع داد و در واقع نظر مرضی الطرفینی است و طرفین میدانند که هر چه کمیسیون بگوید ملاک عمل دادگاه با قاضی قرار میگیرد. بنابراین ما نمیتوانیم به همین سادگی منظور قانون گذار را نادیده بگیریم. فلسفه تقنین این قانون بحث فنی بودن موضوع است و کارشناس و خبرهای که در یک اداره است بهتر از مسائل فنی آن اداره اطلاع دارد تا یک کارشناس خارج از اداره. در اینجا بحث حقوق عامه و بحث حاکمیت و بحث ریل و جاده مطرح است و قانون گذار با هدف خاصی این قانون را وضع و اطلاع رسانی کرده است و اصل هم بر این است که همه از قانون مطلع هستند و باید نسبت به نظر کمیسیون تمکین داشته باشند و در بحث پزشکی قانونی هم در تعیین صدمات نمیتوان نظر پزشکان دیگر را اخذ کرد بر اساس آن دیه را تعیین نمود و در نهایت باید مطابق با نظر پزشکی قانونی باشد. انه شاید در بعضی کمیسیونهای خاص از نظر کارشناسان دیگر بخواهند استفاده کنند ولی نظر نهایی را خود کمیسیون میدهد و به نظر میرسد که به هیچ وجه قابل پذیرش نیست که به سایر کارشناسان ارجاع شود. درحالی که در عمومات که قانون خاص وجود ندارد قاضی میتواند موضوع را به کارشناسان متعدد ارجاع دهد.
جناب آقای دکتر اعظمی - دادسرای ناحیه ۲
راجع به موضوع سؤال مباحثی از حیث ،مبنایی مصلحتی ظاهر قانون و اختیارات قاضی وجود دارد و ما باید این چهار مبحث را با هم آشتی دهیم و عمومات هم همین است که اگر موضوعی نیاز به تشخیص قاضی داشت باید قاضی تشخیص دهد و اگر موضوع یک امر فنی و تخصصی بود باید به کارشناس ارجاع شود و این اصل قضیه است. اما در مواردی به جهت موضوع کارشناسانی تعیین میشوند تا نظر بدهند. اما اعتبار آنها در حد نظر کارشناسی است و خود قانون گذار هم اجازه داده است تا در صورت اعتراض به این نظر کارشناسی چنانچه تشخیص موضوع محل شبهه بود هیات کارشناسی اظهار نظر نماید برای مثال نظر کاردان فنی در تصادفات در قانون راهنمایی و رانندگی دارای اعتبار نظر کاردان واحد است و اعتراض آن به هیأت سه نفره ارجاع میشود. اما در مواردی به جهت اینکه امر فنی است و یک حوزه نمی تواند کارشناسی را پوشش دهد یا اینکه کارشناسان مختلف باید نظر بدهند و یا اینکه ضابطههای دولتی باید رعایت شود و موضوع بین بخشی است لذا قانون گذار یک سری کمیسیونهایی را تعیین نموده است که ماهیت شبه قضایی ندارند و رأی نمیدهند، اما کمیسیونهایی هستند که موضوع را تشخیص میدهند و ماهیت این کمیسیونها باید مشخص شود که آیا همان نظر کارشناسی واحد کاردان فنی است یا خیر؟ قانون گذار وقتی موضوع را به کمیسون ارجاع میدهد یک ماهیت ثانویه پیدا میکند. هر چند که وظیفهاش تشخیص موضوع است وقتی قانون گذار کمیسیونی را تعیین میکند این کمیسیون دارای شان و اعتبار کارشناس واحد نیست؛ یعنی یک سلسله متخصصین از حوزههای مختلف را درگیر یک مسئله میکند و ما با استقرا نیز به همین مطلب میرسیم، مثلاً چه آن کمیسیونی که در سازمان پزشکی و چه آن کمیسیونی که در سازمان جنگلها و مراتع است و یا آن کمیسیونی که در ماده ۱۴۴ قانون امور گمرکی پیش بینی شده است[۱۲] و یا در مورد قانون به کارگیری اسلحه و مهمات که کمیسیون خاص خودش را دارد همه اینها را یک حوزه تخصصی نمیتواند پوشش دهد و باید تخصصهای مختلفی نیز باشد. لذا وقتی قانون گذار کمیسیونی را تعیین میکند که ماهیتش موضوع شناسی است به این اعتبار کارشناسی است، اما شأن نظریهاش، شان نظریه کارشناسی نیست. بنابراین اگر کمیسیون نظر داد این نظر کمیسیون در سلسه مراتب خودش قابل اعتراض است. مثلاً اگر کمیسیون پزشکی قانونی نظر داد در سلسه مراتب خودش و اگر کمیسیون مؤدی نظر داد در سلسه مراتب خودش و... و اساساً امکان اعتراض به این وجود دارد ولی امکان ارجاع آن به هیأت کارشناسی وجود ندارد و آن به دو جهت است؛ یکی اینکه اساساً اگر به هیأت ارجاع شود، هیأت باید همان تخصص کارشناس بدوی را داشته باشد. در کمیسیون موضوع سؤال کدام کارشناس این تخصص را دارد؟ به نظر می رسد که شان نظریه کمیسیونها یک شأن تشخیص موضوعی است که قانون گذار طریق نیل به آن موضوع را منحصر به یک ادله اثباتی کرده است، مثل ماده ۲۲ قانون ثبت اسناد و املاک که طریق انحصاری اثبات مالکیت در املاک غیرمنقول است و ما میتوانیم بفهمیم که این شخص مالک شد، ولی در مقام رسیدگی یک طریق انحصاری برای ما تعیین شده است. لذا شیوه کمیسیون به این شکل است، یعنی ما حق ارجاع امر به هیأت کارشناسی یا کارشناس واحد را نداریم هیأت کارشناسی دو تا ایراد دارد و کارشناس واحد یک ایراد دارد. دوم اینکه اگر اعتراضی شد باید در سلسه مراتب این کمیسیونها حل شود. اکثر کمیسیونها سلسه مراتب دارند؛ یعنی کمیسیون بدوی تجدیدنظر و عالی دارند و در بعضی موارد که سلسه مراتب ندارند از طریق اخذ توضیح مجدد از همان کارشناسان به موضوع رسیدگی میکنند، ما مورد نادر را نمیتوانیم معیار ارزیابی قرار دهیم که صراحتا خلاف تمام واقعیات پرونده کمیسیون نظر بدهد و ما توضیحات تکمیلی را از کمیسیون اخذ میکنیم. لذا در جمع بندی به نظر من در مواردی که قانون گذار نه کارشناس بلکه کمیسیونی را مرجع تشخیص قرار داده، این کمیسیون تنها مرجع تشخیص موضوع است و اعتراضاتش باید در سلسله مراتب خود کمیسیون حل شود و اگر سلسه مراتب نباشد، با اخذ توضیح باید موضوع حل شود و هدف قانون گذار این بوده است که در مسائل تخصصی و یا در مسائل خاص، طریق نیل به موضوع را تخصصیتر کند.
در مورد قسمت دوم سؤال در بعضی موارد مانند تبصره ۲ ماده ۲ قانون دسترسی آزاد به شبکه حمل و نقل ریلی بیان شده است که نظریه کمیسیون لازم الاتباع است. به نظر میرسد که این لازم الرعایه بودن از باب تأکید است و مسائلی که به کمیسیون ارجاع میشود هیچ راهی جز از طریق خود کمیسیون و اخذ توضیح از کمیسیون نداریم و از طریق سلسه مراتب کمیسیون باید موضوع را حل کنیم، لذا در جاهایی که قانون گذار گفته است که نظریه کمیسیون لازم الرعایه میباشد، برای تأکید بر طی کردن این مسیر است.
جناب آقای بابایی - دادسرای ناحیه ۱۲
در قانون دسترسی آزاد به شبکه حمل و نقل ریلی قید شده است که نظر کمیسیون نظر کارشناسی است و امکان ارجاع موضوع به کارشناسی وجود ندارد و این کارشناسی یکی از ادله اثبات است. حال اگر با سایر ادله امکان اثبات خلاف آن (نظر کمیسیون) وجود داشته باشد حتماً قاضی باید به موضوع ترتیب اثر دهد. فرضا کمیسیون نظر به تقصیر راه آهن میدهد ولی خود شخص اقرار به مقصر بودن میکند. لذا در اینجا نظر کمیسیون صرفا یک نظر کارشناسی است و هر چند که در اینجا امکان ارجاع به کارشناس دیگر یا هیات کارشناسی وجود ندارد ولی اگر سایر ادله بتواند خلاف آن را اثبات کند قابلیت اثبات را دارد و قاضی میتواند خلاف آن را رأی دهد و در غیر این صورت رای این کمیسیون برای قاضی لازم الرعایه است.
جناب آقای شاه حسینی - دادگستری شهرری
بنده هم با نظر آقایان دکتر افراسیاب و دکتر اعظمی موافق هستم. مسئلهای که وجود دارد این است که خود قانون گذار در تبصره ۲ ماده ۲ قانون دسترسی آزاد به شبکه حمل و نقل ریلی تأکید کرده که نظر کمیسیون به عنوان کارشناسی است و مرجع قضایی یا غیر قضایی میتواند کارشناسی را انجام دهد، ولی در اینجا تصریحی به ۳ نفره یا ۵ نفره و یا ۷ نفره و ... نمیکند. پس اگر موضوع رسیدگی قضایی به جایی کشیده شد که مستلزم امر کارشناسی است، نظر کمیسیون به عنوان کارشناسی است بنابراین سراغ ادله دیگر نباید رفت نکته دیگر این است که تبصره ماده ۴ آیین نامه اجرایی کمیسیونهای جلوگیری از سوانح راه آهن مصوب ۱۳۸۶ تاکید کرده است که «در مواردی که پرونده در مراجع قضایی در حال رسیدگی بوده و اصحاب دعوی به نظریه کمیسیون سوانح ناحیه اعتراض داشته باشند، موضوع جهت رسیدگی و اظهارنظر به کمیسیون عالی سوانح ارجاع خواهد شد». لذا در اینجا قانون گذار تصریح بیشتری دارد که اگر پرونده در مرجع قضایی است دادگاه به کمیسیون عالی ارجاع میدهد.
نکته دیگر بحث مصلحت است و اگر از دیدگاه مصلحت هم موضوع را بررسی و به ترکیب اعضای کمیسیون توجه کنیم خواهیم دید که ترکیب اعضا شامل افرادی خبره، فنی و مطلع نسبت به موضوع است. لذا چه تضمینی وجود دارد که همه اینها را ما کنار بگذاریم و نظر یک نفر را به نظر افراد خبره و متخصص ارجحیت دهیم و از جهت دیگر سازمانهای نظارتی بر کار اینها نظارت میکنند. بنابراین از دیدگاه مصلحت هم نگاه کنیم ارجاع به کارشناس به مصلحت اصحاب دعوی و مراجع قضایی هم نیست. نظر من هم این است که دادگاه به کارشناسی و هیأت کارشناسی سه نفره ارجاع ندهد.
جناب آقای حبیبی بیرون - مجتمع قضایی بعثت
بنده با استدلال آقای زجاجی موافقم و نظریه این کمیسیونها را در حد کارشناسی میدانم، اما آیا دادگاه تکلیف دارد که از نظریه کارشناس تبعیت کند؟ آیا اگر دادگاه اعتراض را موجه تشخیص داد نمیتواند با استدلال آن را رد کند؟ در نتیجه، نظریه کمیسیون درست است، ولی اگر دادگاه اعتراض را موجه تشخیص داد میتواند با استدلال آن را رد کند. در این راستا بنده به دو رای از دو پرونده (یا موضوع واحد) استناد میکنم که به تجدید نظرخواهی هر دو در یک شعبه از دادگاه تجدید نظر استان تهران رسیدگی شده و شعبه مذکور برای آنها آرای متفاوتی صادر کرده است. یعنی یکی را تأیید و دیگری را نقض نموده است.
در یکی از این پروندهها شرکت راه آهن در دفاعی که ارائه کرده عنوان داشته است که باید از نظر کمیسیون تبعیت شود و دادگاه بدوی این استدلال شرکت راه آهن را رد کرده و بیان داشته است که اعضای کمیسیون چون از اعضای شرکت راه آهن هستند نمیتوانند عدالت و انصاف را رعایت نمایند و از این رو، از جهت رعایت بی طرفی و به لحاظ حفظ حقوق فی مابین موضوع به کارشناس رسمی واجد صلاحیت در امور ریلی و حمل و نقل ارجاع شده است و کارشناس ۸۵ درصد شرکت راه اهن را مقصر دانسته و محکوم کرده است.
مطابق دادنامه شماره ۹۶۰۹۹۷۰۲۱۰۲۰۰۰۹۹ تاریخ ۱۳۹۶/۲/۱۱ صادره از شعبه ۱۷۷ دادگاه عمومی حقوقی تهران آمده است؛ در خصوص دعوای خواهانها ۱.س.۲. ن هر دو اس با وکالت معاضدتی بعدی آقای ی.ا به طرفیت خوانده شرکت راه آهن جمهوری اسلامی ایران به خواسته مطالبه دیه فوت ناشی از برخورد قطار با عابر پیاده و رعایت تغلیظ دیه ماه حرام مقوم بر دو میلیارد و دویست میلیون ریال، با احتساب خسارات دادرسی به شرح متن دادخواست تقدیمی است. با این توضیح که بر اثر برخورد قطار تهران زنجان در مسیر عبوری در شهر قدس که خوانده مسئول ایجاد آن بوده فرزند مشترک خواهانها به نام شهرام فوت نموده با مراجعات مکرر خوانده حاضر به پرداخت دیه و خسارت نبوده، النهایه تقاضای محکومیت خوانده را به پرداخت دیه از این دادگاه نموده است. خوانده در مقام دفاع بیان داشته خواهانها از طریق کیفری مبادرت به شکایت نموده که در شعبه اول بازپرسی دادسرای شهرستان قدس قرار منع تعقیب صادر گردیده و با التفات به اینکه تعلق دیه به مرحوم متوفی، متوفی ۸ ساله بوده، فرع بر تقصیر یا تسبیب راه اهن در حادثه منجر به فوت میباشد که این تقصیر احراز نشده. لیکن طبق تبصره ۲ ماده ۲ قانون دسترسی آزاد به شبکه ریلی مصوب ۱۳۸۴ تنها مرجع تخصصی در حوادث و سوانح ریلی، کمیسیون عالی سوانح راه آهن میباشد که نظر آنها برای دادگاه به عنوان نظر کارشناسی قطعی میباشد، که کمیسیون بدوی و کمیسیون عالی راه آهن رأی به عدم تقصیر راه آهن داده که با این وصف تقصیر یا قصوری متوجه راه آهن نبوده تقاضای رد دعوای خواهانها را نموده است. به نظر دادگاه این دفاعیات وارد و مؤثر در مقام نیست، زیرا اعضای این کمیسیونها از عوامل راه آهن بوده و لاجرم نمیتوانند رعایت عدالت و انصاف را بنمایند. از این رو جهت رعایت بی طرفی و لحاظ حقوق فی مابین موضوع به کارشناس واجد صلاحیت در رشته امور ریلی ارجاع که این کارشناس هفتادو پنج درصد راه آهن را مقصر حادثه تشخیص که پس از اعتراض به این نظریه هیأت کارشناسان سه نفره پس از شرح موضوع خوانده را به میزان هشتادوپنج درصد مقصر حادثه تشخیص داده است که به اعتقاد این دادگاه با اوضاع و احوال مسلم و محقق قضیه مغایرتی نداشته متعاقباً شرکت راه آهن تقاضای ارجاع امر به هیات کارشناسان پنج نفره را نموده که به جهت عدم پرداخت دستمزد کارشناسان به اعتراض بعدی این شرکت ترتیب اثر داده نشده است. با التفات به اینکه تقصیر خوانده در مانحن فیه به شرح یاد شده در وقوع تصادف و مستند به مواد ۹ و ۱۹ و تبصره ۴ ماده ۶ قانون ایمنی راهها به اثبات رسیده است، بنابراین ضمن رد دفاعیات خوانده این دادگاه با استناد به مواد مذکور و مواد ۴۴۸ و ۴۵۲ و ۴۸۸ و ۵۲۹ و ۵۵۴ و ۵۵۷ از قانون مجازات اسلامی و مواد ۱۹۴ و ۱۹۸ از قانون آیین دادرسی مدنی حکم بر محکومیت خوانده به پرداخت یک فقره دیه مرد مسلمان (ارزش ریالی آن) و با اعمال تغلیظ آن به دلیل وقوع قتل در یکی از ماههای حرام (ذی القعده) به نرخ روز در حق اولیای دم متوفی صادر و اعلام مینماید. ضمناً از باب قاعده تسبیب خوانده مکلف است دستمزد کارشناس و هزینه دادرسی و حق الوکاله وکیل را نیز به خواهانها بپردازد و با توجه به اینکه خواهانها موقتاً از پرداخت هزینه دادرسی معاف شدهاند در صورتی که محکومیه را دریافت نمایند. بدوا هزینه دادرسی از آنان دریافت و به حساب صندوق دولت واریز خواهد شد. رأی صادره حضوری ظرف مدت ۲۰ روز از تاریخ ابلاغ قابل تجدید نظرخواهی در محاکم تجدیدنظر استان تهران خواهد بود. رئیس شعبه ۱۷۷ دادگاه عمومی حقوقی تهران حسینی.
با اعتراض به رای فوق الذکر، شعبه ۵۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران نیز رای دادگاه بدوی را تأیید نمود. به موجب دادنامه شماره ۹۷۰۹۹۷۰۲۷۰۱۰۰۱۲۸ تاریخ ۱۳۹۷/۲/۱۸ صادره از این شعبه آمده است «تجدید نظرخواهی اداره کل راه آهن تهران با نمایندگی آقای .هـم به :طرفیت -۱ خانم ن.ا.س -۲- آقای ستار ا س با وکالت آقایی از دادنامه شماره ۰۰۹۹ مورخ ۹۶/۲/۱۱ شعبه ۱۷۷ دادگاه عمومی حقوقی تهران که مفادا متضمن محکومیت آن اداره کل به پرداخت دیه در حق تجدید نظرخواندگان بوده، عنایتا به مندرجات پرونده و لوایح ابرازی وارد و موجه نمیباشد. اعتراض مؤثر و مدللی که موجبات نقض و بی اعتباری دادنامه صادره را فراهم نماید تقدیم و ارائه نگردیده و رسیدگی دادگاه بدوی از حیث رعایت قواعد شکلی فاقد اشکال مؤثر در نقض است. لذا دادگاه توجهاً به مراتب فوق مستنداً به بخش اخیر ماده ۳۵۸ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی ضمن رد تجدید نظرخواهی دادنامه تجدیدنظرخواسته را تدیید مینماید. بدیهی است میزان دیه پرداختی بر اساس دادنامه تصحیحی به شماره ۳۵۴ مورخ ۹۶/۴/۲۱ احتساب خواهد گردید. رأی صادره قطعی است».
در پرونده دیگر دادگاه بدوی با پذیرش نظر کارشناس رسمی تصادفات مندرج در پرونده کیفری مبنی بر تقصیر ۵۰ درصدی هر کدام از طرفین شرکت راه آهن را به پرداخت نصف دیه کامله یک مرد مسلمان در زمان وقوع سانحه محکوم مینماید. قابل توضیح است که در پرونده کیفری شعبه بازپرسی ابتدا نظر کارشناس تصادفات را مبنی بر تقصیر بالمناصفه طرفین پنجاه درصد و متعاقب اعتراض به این نظریه، نظر کمیسیون عالی سوانح راه اهن مبنی بر صددرصد مقصر شناختن متوفی را اخذ مینماید؛ اما دادگاه حقوقی با اعتقاد به اینکه رسیدگی به آن اعتراض در صلاحیت هیات کارشناسان رسمی است نه کمیسیون عالی سوانح راه ،آهن، نهایتا همان نظریه کارشناس تصادفات را میپذیرد.
به موجب دادنامه شماره ۹۵۰۹۹۷۰۲۱۰۵۰۱۱۶۴ تاریخ ۱۳۹۵/۹/۲۹ صادره از شعبه ۱۸۳ دادگاه عمومی حقوقی تهران آمده است در خصوص دادخواست تقدیمی خواهانها خانم ص.ک و م.م به طرفیت خوانده شرکت راه آهن جمهوری اسلامی ایران به خواسته مطالبه دیه متوفی ا.م فرزند خواهانها و خسارات دادرسی خواهانها و وکیل آنان حسب محتویات پرونده به طور خلاصه توضیح دادهاند. تاریخ ۹۲/۱۱/۱۸ نزدیک ایستگاه راه آهن ورامین یک دستگاه قطار مسافربری با متوفای مذکور برخورد و منتهی به فوت وی میشود و پس از تشکیل پرونده کیفری در شعبه سوم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه ۲۸ کارکنان دولت در تهران کارشناس انتخابی متوفی و شرکت راه آهن را بالمناصفه مسئول اعلام میدارد که پس از اعتراض شرکت راه آهن به نظر کارشناس بازپرس شعبه سوم موصوف به جای ارجاع موضوع به هیأئت کارشناسان رسمی موضوع را به کمیسیون عالی سوانح راه آهن ارجاع و کمیسیون مزبور نیز که دولتی و وابسته به راه آهن بوده با استناد به ماده ۱۰ قانون ایمنی راهها و راه آهن مصوب ۱۳۴۹ و اصلاحیه بعدی مصوب ۱۳۷۹، متوفی را در بروز حادثه منتهی بر فوت خود صددرصد مقصر اعلام نموده و اصولاً توجهی به قصور مسئولان راه آهن در ترمیم حصارها و احداث دیوارهای اطراف ریل به منظور ایجاد حفاظ ضروری و نیز احداث پل روگذر یا زیرگذر جهت عبور روزانه مردم به لحاظ مسکونی بودن منطقه مزبور ننموده است. در حالی که مدیر راه آهن تهران طی نامه استنادی شماره ۱۰۰۴۱-۹۳/۵/۱۹ به شعبه سوم بازپرسی اعلام داشته دیه مرحوم ام از محل بیمه قطارها قابل پرداخت است لذا به منظور حفظ حقوق ورثه تقاضای صدور حکم به شرح خواسته را نموده است. نماینده حقوقی خوانده آقای هم حسب نامه شماره ۳۴/۱۱۵۴۵- ۹۵/۶/۲۴ با حضور در جلسه دادرسی دفاعاً و به طور خلاصه بیان نموده حسب قرار منع تعقیب صادره از سوی دادسرا شعبه سوم بازپرسی که طی رأی شعبه ۱۰۶۰ دادگاه کیفری نیز تأیید گردیده نسبت به مسئولیت راه آهن منع تعقیب صادر شده و از آنجا که رأی قطعی کیفری مؤثر در ماهیت حقوقی موضوع میباشد دادگاه حقوقی باید از آن تبعیت نماید. لذا درخواست رد دعوای خواهانها را نموده است. دادگاه از بررسی محتویات پرونده و مستندات ابرازی طرفین اولاً بر فرض پذیرش تبعیت دادگاه حقوقی از دادگاه کیفری در موضوع، آنچه که مدنظر دادسرا و شعبه ۱۰۶۰ دادگاه کیفری دو تهران بوده مسئولیت کیفری مدیر مربوطه راه آهن صرف نظر از صحت یا سقم آن منتفی اعلام شده است بنابه مراتب نفی مسئولیت کیفری مزبور، نافی مسئولیت مدنی مقصر با مسبب وقوع حادثه نمیباشد قطع نظر از اینکه در رای کیفری مزبوره شخص حقیقی مبرا از مسئولیت کیفری اعلام شده در حالی که در پرونده حاضر شخصیت حقوقی راه اهن طرف دعوى واقع شده و نفی مسئولیت کیفری شخص سالب مسئولیت شخص حقوقی نخواهد بود. ثانیا با توجه به مفاد نامه شماره ۹۳/۵/۱۹-۱۰۰۴۱ مدیر کل راه اهن تهران مبنی بر آمادگی پرداخت دیه قانونی متوفی بر اساس ماده ۱۳ قانون کیفر بزههای راه اهن در حقیقت شرکت خوانده مسئولیت خود و آمادگی پرداخت دیه را مطابق قانون استنادی پذیرفته و به آن اقرار نموده است. لذا دعوا متوجه خوانده بوده و خوانده در این رابطه واجد مسئولیت مدنی در بروز حادثه از باب تسبیب با لحاظ عدم توجه به وظایف اولیه و ذاتی خود در ایجاد حفاظ لازم و ضروری منع کننده تردد مردم از خط راه آهن به جهت وقوع آن در منطقه مسکونی و یا احداث پل زیرگذر یا روگذر در منطقه جهت تردد مردم ساکن در محل و یا اصولاً جابجایی خطوط راه اهن و انتقال آن از منطقه مسکونی بوده است و با لحاظ ماده یک قانون مسئولیت مدنی و مواد ۵۲۹ ۵۳۱ و ۵۳۴ قانون مجازات اسلامی و ۳۳۵ قانون مدنی و نظر به اینکه نظر کارشناس اولیه تعیینی در پرونده کیفری فیمابین که مورد استناد خواهانها و پذیرش آنان بوده و حسب مفاد لایحه تقدیمی وکیل خواهان به آن نیز اعتراضی نداشتهاند. تقصیر طرفین را مساوی و هر یک را پنجاه درصد مقصر اعلام نموده، بنا به مراتب مسئولیت شرکت خوانده را در رابطه با موضوع تا سقف پنجاه درصد ثابت تشخیص مستنداً به مواد صدرالذکر و ۱۳ قانون کیفر بزه های راه آهن و ۱۹۸ قانون آیین دادرسی مدنی رأی بر محکومیت شرکت خوانده به پرداخت نصف دیه کامله یک مرد مسلمان در زمان وقوع سانحه مورخ ۹۲/۱۱/۱۸ در حق خواهانها به عنوان اولیاء دم متوفی مرحوم ام صادر و اعلام مینماید. رأی صادره حضوری و ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدید نظرخواهی در دادگاه محترم تجدیدنظر استان تهران است. دادرس شعبه ۱۸۳ دادگاه عمومی حقوقی تهران رضوانی.
متعاقب اعتراض خوانده به رای فوق، شعبه ۵۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران بارد استدلالهای دادگاه نخستین و با استناد به تاثیر قرار منع تعقیب کیفری در ماهیت حقوقی و نیز پذیرش نظریه کمیسیون عالی سوانح راه آهن مبنی بر تقصیر مندرصدی متوفی و ... رای دادگاه بدوی را نقض و حکم بر بی حقی خواهانهای بدوی صادر مینماید. مطابق دادنامه شماره ۹۶۰۹۹۷۰۲۷۰۱۰۰۸۵۶ تاریخ ۱۳۹۶/۶/۱۳ صادره از شعبه ۵۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران آمده است. «در این پرونده شرکت راه آهن جمهوری اسلامی ایران با مدیریت آقای رضا ش و نمایندگی آقای هادی م به طرفیت خانم ص.ک و آقای م.م از دادنامه شماره ۱۱۶۴ مورخ ۹۵/۹/۲۹ شعبه ۱۸۳ دادگاه عمومی حقوقی تهران تجدید نظرخواهی کرده است. به موجب دادنامه موصوف تجدیدنظرخواه به پرداخت نصف دیه کامل فوت مرحوم ام که در تاریخ ۹۳/۱۱/۱۸ در نزدیکی ایستگاه ورامین در اثر برخورد با قطار مسافربری فوت نموده محکوم گردیده است. دادگاه با بررسی اوراق پرونده و لوایح ابرازی در این مرحله دادنامه تجدیدنظر خواسته مخدوش و مقتضی نقض است زیرا :
۱- به موجب پرونده کلاسه ۱۳۰۱۱۳ شعبه سوم بازپرسی دادسرای ناحیه ۲۸ تهران شکایت کیفری تجدیدنظرخواهان علیه اداره کل راه آهن استان تهران راجع به موضوع منتهی به قرار منع تعقیب گردیده و قرار مذکور به موجب دادنامه شماره ۰۵۸۳ شماره ۱۰۶۰ دادگاه کیفری ۲ تهران تأیید و قطعی گردیده است. ۲- حسب نظریه کمیسیون عالی سوانح راه آهن مرحوم ام به لحاظ عبور از محل غیر مجاز ریل راه آهن و نقض ماده ۱۰ قانون ایمنی راهها و راه آهن ۱۰۰ مقصر تشخیص داده شده است.
۳- حسب تبصره ۲ ماده [۲] قانون دسترسی آزاد به شبکه حمل و نقل ریلی تعیین میزان مسئولیتهای کیفری و مدنی سوانح ریلی توسط کمیسیونهای جلوگیری از سوانح راه آهن صورت میپذیرد و در صورت اعتراض اصحاب دعوا نظر کمیسیون عالی رسیدگی به سوانح راه آهن در صدور آرای قضایی به عنوان نظر کارشناسی ملاک عمل قرار میگیرد با این وصف ارجاع اولیه موضوع توسط بازپرس محترم رسیدگی کننده به کارشناس رسمی تصادفات مبتنی بر اشتباه بوده و اقدام بعدی مبنی بر جلب نظر کمیسیون عالی سوانح راه آهن موافق قانون و مقررات بوده و ملاک تشخیص برای احراز تقصیر خواهد بود و استناد دادگاه محترم نخستین به نظر کارشناس رسمی دادگستری مبنی بر تقصیر %۵۰ راه آهن موجه نبوده است ۴ به موجب قانون آیین دادرسی کیفری مصوب سال ۹۲ هرگاه رای قطعی کیفری مؤثر در ماهیت حقوقی باشد برای دادگاهی که به امر حقوقی یا ضرر و زیان رسیدگی میکند لازم الاتباع خواهد بود در پرونده حاضر به موجب رای کیفری شعبه ۱۰۶۰ دادگاه کیفری ۲ تهران در مقام رسیدگی به اعتراض اولیاء دم (تجدید نظر خواهان)
به قرار منع تعقیب و عدم احراز تقصیر اداره کل راه آهن که در ماهیت امر حقوقی (دیه) میباشد صادر گردیده است و از این حیث نیز دادنامه تجدیدنظر خواسته دارای اشکال میباشد. علیهذا با انطباق جهت تجدید نظرخواهی با بندهای الف و ج و هـ ماده ۲۴۸ قانون ایین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی به استناد قسمت صدر ماده ۳۵۸ همان قانون دادنامه تجدیدنظرخواسته نقض و آنگاه بنا به جهات یاد شده حکم بر بی حقی تجدید نظرخواهان صادر و اعلام میگردد، این رأی قطعی است. رئیس شعبه ۵۶ دادگاه تجدیدنظر استان - تهران محسن اهوارکی - مستشار دادگاه محمد احمدی.
النهایه با توجه به اینکه شعبه ۵۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران درخصوص احکام محکومیت خوانده (شرکت راه آهن) صادره از شعب ۱۸۳ و ۱۷۷ دادگاه حقوقی مجتمع قضایی بعثت (با موضوع واحد) یکی را نقض و دیگری را عمومی تأیید کرد لذا سرپرست مجتمع قضایی بعثت به موجب نامه شماره ۳۶۷/۳۱۶ تاریخ ۱۳۹۷/۳/۲۱ از رئیس کل دادگستری استان تهران تقاضایی مطرح نمود با این عنوان که «اولاً در صورتی که رأی ثانی تجدید نظر مورد تأیید حضرتعالی است. مستدعی است نسبت به اعمال ماده ۴۷۷ ق.آ.د.ک و اعلام اشتباه جهت حفظ حقوق احتمالی اولیاء دم که مظلوم واقع شدهاند دستور شایسته را صادر فرمایید. ثانیاً جهت اتخاذ رویه واحد و در راستای حفظ حقوق عامه در برابر حاکمیت و نیز پیشگیری از صدور آراء متغایر در صورتی که صلاح بدانید موضوع در جلسات علمی دادگاههای تجدید نظر طرح تا رویه واحد در موارد مشابه اتخاذ گردد و ثالثاً در صورتی که موضوع از مصادیق اظهار نظر و اصدار رأی هیأت عمومی دیوان عالی کشور باشد جهت صدور رای وحدت رویه عمومی دستور شایسته را صادر فرمایید».
جناب آقای دکتر مظفری - معاون منابع انسانی دادگستری کل استان تهران
در اینجا اگر بتوانیم یک قاعده پیدا کنیم و یا اینکه یک اصل ایجاد کنیم پس از آن اگر خواستیم میتوانیم مواردی را از این اصل و قاعده خارج کنیم و باید به تبال یک دلیل باشیم الا ما خرج بالدلیل به نظر میرسد که در رویه قضایی اگر قانون گذار نظریه کمیسیونی را قطعی اعلام نکرد این امکان وجود دارد که قاضی موضوع را به کارشناسی ارجاع دهد و در دادگستری این امکان وجود دارد که ما به کارشناسی ارجاع دهیم، مثلا قانون گذار در بند (ز) ماده ۳ قانون سازمان نظام پزشکی اظهار نظر کارشناسی در مورد جرایم پزشکی به عنوان مرجع رسمی به دادگاهها و دادسراهای ملاک عمل است و در اینجا هیچ صحبتی از این نیست که این نظریه غیر قابل اعتراض است و بنابراین مثل یک نظریه کارشناسی قابل استناد است و به نظر میرسد که در این زمینه مانعی وجود ندارد اما در خصوص قانون دسترسی آزاد به شبکه حمل و نقل ریلی یک نکته وجود دارد که باید به آن دقت شود. اگر تبصره ۲ ماده ۲ این قانون را تفسیر ادبی کنیم که یکی از تفسیرهایی است که در حقوق هم مورد استفاده قرار میگیرد بیان میدارد که ... «نظریه این کمیسیون غیر قابل اعتراض میباشد .... » لذا اگر این ماده در همین جا تمام شده بود میتوانستیم بپذیریم که این غیر قابل اعتراض بودن به کمیسیون بر میگردد، ولی در ادامه به وسیله حرف ربط «که» ادامه داده است .... «که در صدور آرای قضایی به عنوان نظر کارشناسی ملاک عمل قرار میگیرد»، این ملاک عمل و این جمله بر میگردد به غیر قابل اعتراض بودن با نگاهی به ماده ۵ آیین نامه اجرایی کمیسیونهای جلوگیری از سوانح راه آهن (اصلاحی (۱۳۹۵) میبینیم که اعضای کمیسیون عالی رسیدگی به سوانح راه آهن شامل پنج نفر خبره میباشند این ماده مقرر داشته است: «کمیسیون عالی رسیدگی به سوانح راه آهن که در این آیین نامه کمیسیون عالی سوانح نامیده میشود با عضویت یک نفر رییس و پنج نفر خبره امور ناوگان، سیر و حرکت، خط و ابنیه فنی، علایم و ایمنی (دبیر کمیسیون) با پیشنهاد مدیرعامل شرکت راه آهن جمهوری اسلامی ایران و تأیید وزیر راه و شهرسازی تشکیل میگردد. افراد مذکور در زمان عضویت در کمیسیون عالی سوانح نباید مسئولیتی در راه آهن داشته باشند ....» در عالم واقع در بحث کارشناسی اگر بخواهیم کارشناس انتخاب کنیم و کارشناسی نداشته باشیم باید از یک خبره استفاده کنیم ما این را چه یک نفره تعیین کنیم چه سه نفره و چه پنج نفره باز هم تعداد آنها اعضای کمیسیون از اینها بیشتر است و اگر از ملاک تبصره ماده ۲۵۸ ق.آ.د.م استفاده کنیم نمیتوانیم یک یا سه نفر را بر آن پنج نفر ذکر شده در کمیسیون رجحان دهیم که در این حالت ترجیح
بلا مرجح خواهد بود.
به نظر میرسد در جایی که قانون گذار سکوت اختیار میکند و موضوع را به کمیسیون ارجاع میدهد و بحثی در مورد قطعی بودن و غیر قابل اعتراض بودن وجود ندارد، در محاکم دادگستری میتوان از کارشناس رسمی که از حیث تعداد بیشتر و از حيث تخصص بالاتر از اینها باشند، استفاده کرد، که اگر نباشد امکان عملی وجود ندارد. در این مورد خاص به نظر میرسد که هم امکان عملی آن وجود ندارد که ما از همان ابتدا تعداد کارشناسان را هفت یا هشت نفره قرار دهیم و هم آن که از نظر صلاحیت بالاتر از اعضای کمیسیون باشند که بتوانیم ارجاع دهیم. لذا در این مورد خاص بنده هم با همکارانی که معتقدند نظر کمیسیون سوانح عالی را به عنوان نظر کارشناسی بپذیریم و عبارت «غیر قابل اعتراض» هم به همان عنوان نظر کارشناسی بر میگردد، هم داستان هستم.
جناب آقای دکتر اعظمی - دادسرای ناحیه ۲
پذیرش اعتراض با ارجاع به کمیسیون دو چیز متفاوت است. در کمیسیون ما اعتراض را میپذیریم و به کمیسیون تجدید نظر ارجاع میدهیم؛ یعنی در مورد کمیسیون ما میتوانیم نظر را نپذیریم. محل بحث جایی است که ما مسئله را از کمیسیون بگیریم و به کارشناس بدهیم وگرنه این کمیسون و کمیسیونهای دیگر هم تجديد نظر دارند و ما میتوانیم اعتراض را بپذیریم و به سلسله مراتب خودش ارجاع دهیم. بحث این است که آیا آن نظامی که قانون گذار طراحی کرده، اختصاصاً طريق الحصاری ادله اثبات این موضوع است یا اینکه ما باید این نظام اختصاصی را کنار بگذاریم و به سراغ نظامات عمومی برویم و از همان ابتدا به کارشناس واحد یا هیأت کارشناسی و ... ارجاع دهیم؟!
نظر اکثریت
با توجه به عباراتی که در قانون است و باید از همان نظاماتی که در قانون پیش بینی شده است استفاده کرد و به ویژه در خصوص موضوع پرسش یعنی تبصره ۲ ماده ۲ قانون دسترسی آزاد به شبکه حمل و نقل ریلی نمیتوان به کارشناس رسمی دادگستری ارجاع داد و باید از نظریه همین کمیسیونهایی که در قانون مقرر شده است، تبعیت کرد.
نظر اقلیت
نظریه کمیسیون به منزله نظر کارشناس است و چون به منزله کارشناسی است لذا دادگاه میتواند به تشخیص خود به کارشناس یک نفره یا سه نفره و یا پنج نفره ارجاع دهد و اگر کارشناس رسمی نبود باید به خبره ارجاع دهد.
۱. برای نمونه، شعبه ۳ دیوان عالی کشور به موجب دادنامه شماره ۹۱۰۹۹۷۰۹۰۹۱۰۰۴۸۶ مورخ ۱۳۹۱/۱۱/۲۳ بیان داشته است که .... نظریه پزشکان قانونی ... هم هر چند اساساً در مسئله اثبات حجر و امثال آن نظریه آنان مانند نظریه سایر کارشناسان و اهل خبره هرگاه مغایر اوضاع و احوال محقق قضیه باشد قابل متابعت نیست اصولاً نظریه کارشناس در این موارد طریقیت دارد نه موضوعیت و به عنوان یک اماره قضایی تلقی میگردد (ر.ک: بانک داده آراء پژوهشگاه قوه قضاییه به نشانی http://judgements.ijri.ir)
۲. ماده ۲۵۵ ق.آ.د.م مصوب :۱۳۷۹ اطلاعات حاصل از تحقیق و معاینه محل از امارات قضایی محسوب میگردد که ممکن است موجب علم یا اطمینان قاضی دادگاه یا مؤثر در آن باشد. ماده ۲۶۵ ق.آ.دم مصوب ۱۳۷۹ در صورتی که نظر کارشناس با اوضاع و احوال محقق و معلوم مورد کارشناسی مطابقت نداشته باشد دادگاه به آن ترتیب اثر نخواهد داد.
۳. ماده ۱۶۵ ق.آ.د.ک مصوب ۱۳۹۲ هرگاه نظریه کارشناس به نظر بازپرس محل تردید باشد یا در صورت تعدد کارشناسان بین نظر آنان اختلاف ،باشد بازپرس میتواند تا دو بار دیگر از سایر کارشناسان دعوت به عمل آورد یا نظریه کارشناس یا کارشناسان مذکور را نزد متخصص علم یا فن مربوط ارسال و نظر او را استعلام کند.
۱. ماده ۱۳۰ ق ادک مصوب ۱۳۹۲ صحنه جرم باید توسط گروه بررسی صحنه جرم که حسب مورد، متشکل از پزشک قانونی کارشناسان بررسی صحنه جرم و تشخیص هویت کاراگاهان نیروی انتظامی و عند اللزوم سایر کارشناسان است تحت نظارت بازپرس و در صورت ضرورت به سرپرستی وی بررسی شود ....
ماده ۱۳۶ ق.آ.د.ک مصوب ۱۳۹۲ بازپرس برای معاینه ،جراحات آثار و علائم ،ضرب صدمات جسمی، آسیبهای روانی و سایر معاینات و آزمایشهای پزشکی نظر پزشک قانونی را اخذ یا حسب مورد از وی دعوت میکند. اگر پزشک قانونی نتواند حضور یابد و یا در جایی پزشک قانونی نباشد، پزشک متخصص معتمد دعوت میشود. ماده ۲۰۲ ق ا.د.ک مصوب :۱۳۹۲ هرگاه بازپرس در جریان تحقیقات احتمال دهد متهم هنگام ارتکاب جرم مجنون بوده است. تحقیقات لازم را از نزدیکان او و سایر مطلعان به عمل می آورد نظریه پزشکی قانونی را تحصیل میکند ...... بوده است. تحقیقات لازم را از نزدیکان او و سایر مطلعان به عمل میآورد نظریه پزشکی قانونی را تحصیل میکند.
نگارش فور ی اوراق قضایی به قلم وکیل مجرب |
ماده ۳۷۰ ق ا.د.ک مصوب :۱۳۹۲ چنانچه دادگاه در جریان رسیدگی احتمال دهد متهم حين ارتکاب جرم مجنون بوده است تحقیقات لازم را از نزدیکان او و سایر مطلعان به عمل میآ<رد. نظر به پزشکی قانونی را تحصیل میکند.
۲. سرپرستی کودکان و نوجوانان مشمول این قانون را از سازمان درخواست نمایند.
الف. زن و شوهری که پنج سال از تاریخ ازدواج آنان گذشته باشد و از این ازدواج صاحب فرزند نشده باشند، مشروط به این که حداقل یکی از آنان بیش از سی سال سن داشته باشد.
ب. زن و شوهر دارای فرزند مشروط بر این که حداقل یکی از آنان بیش از سی سال سن داشته باشد.
ج. دختران و زنان بدون شوهر، در صورتی که حداقل سی سال سن داشته باشند، منحصراً حق سرپرستی آنات را خواهند داشت.
۱. ماده ۱ آیین نامه اجرایی کمیسیونهای جلوگیری از سوانح راه آهن مصوب ۱۳۸۶ در این آیین نامه عبارات زیر در معانی مشروح مربوط به کار میرود:
الف. کمیسیون سوانح ناحیه کمیسیونی متشکل از اعضاء به شرح آتی است که به منظور کنترل و به کارگیری آیین نامهها و دستورالعملهای اجرایی پیشگیری و رسیدگی به سوانح احتمالی در نواحی راه آهن جمهوری اسلامی
ب. کمیسیون عالی: سوانح کمیسیونی متشکل از اعضاء به شرح آتی است که به منظور پیشگیری از سوانح احتمالی تهیه دستورالعملها و مقررات عملیاتی و اجرایی و نظارت بر اجرای آنها و رسیدگی به تقاضای تجدیدنظر نسبت به آرای صادره در کمیسیون
مشاوره تلفنی و نگارش اوراق قضایی توسط وکیل پایه یک دادگستری |
۲. نظریه مسئولیت بدون تقصیر دولت نوع خاصی از مسئولیت است که طی آن دولت به حکم قانون ملزم به جبران خساراتی است که یا به واسطه انجام وظایف خود ناگزیر به تحمیل آن به شهروندان است و یا بدون آنکه در وقوع آن نقشی داشته باشد. در جهت برقراری عدالت و حمایت از حقوق زیاندیدگان دست به جبران میزند. از خساراتی که دولت در تحقق آنها نقشی نداشته است می توان به نوعی مسئولیت اجتماعی یاد کرد و مسؤولیت مدنی اجتماعی مبنایی است حقوقی که به موجب آن از محل وجوهی که از مردم توسط دولت به عنوان (مالیات) و یا مؤسسات خصوصی (به عنوان بیمه) گرفته میشود. خساراتی را که اشخاص به هم وارد میکنند جبران مینماید که شاید بتوان این نوع مسؤولیت را مترادف با مسؤولیت بدون تقصیر دولت قلمداد نمود کاتوزیان ناصر الزامهای خارج از قرارداد، جلد اول (مسئولیت مدنی) انتشارات ،تهران چاپ سوم ،۱۳۷۸ ص ۴۵ در این نظریه دولت بدون انکه مرتکب تقصیری شده باشد یا به علت فعالیت خطرناکی که منجر به ورود زبان شده نظریه خطر یا به واسطه ایجاد موازنه و تقسیم ضرر وارد به همگان یا به دلیل برقراری عدالت و اینکه همگان باید به طور مساوی متحمل ضررها باشند. این مسئولیت را بر عهده میگیرد. مزیت نظام مسئولیت بدون تقصیر دولت آن است که در نظام بدون تقصیر زیان دیده برای مطالبه خسارات خود نه نیازی به اثبات تقصیر دارد و نه در دسته زبانهای غیر قابل انتساب به دولت حتى اثبات رابطه سببیت بین فعل زیانبار و وقوع ضرر را لازم دارد بر این اساس شاید بتوان مهمترین مبنا را در مسئولیت بدون تقصیر، برقراری عدالت توزیعی و حمایت از زیان دیده دانست.
۱. جعفری لنگرودی محمد جعفر ترمینولوژی حقوق گنج ،دانش چاپ سیزدهم، ۱۳۸۲، ص ۵۶۳
۲. در این خصوص بند الف ماده ۱ آیین نامه اجرایی کمیسیونهای جلوگیری از سوانح راه آهن مصوب ۱۳۸۶ هـ. رسیدگی به سوانح احتمالی در نواحی راه آهن جمهوری اسلامی ایران را جزء وظایف کمیسیون سوانح ناحیه و بند
۱. ماده ۶۳ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری مصوب ۱۳۹۰ هرگاه شعبه رسیدگی کننده دیوان در مرحله رسیدگی به آراء و تصمیمات مراجع مذکور در بند (۲) ماده (۱۰) این قانون اشتباه یا نقصی را ملاحظه نماید که به اساس رأی لطمه وارد نکند آن را اصلاح و رأی را ابرام مینماید و چنانچه رأی واجد ایراد شکلی یا ماهوی مؤثر باشد، شعبه مکلف است با ذکر همه موارد و تعیین آنها پرونده را به مرجع مربوط اعاده کند مرجع مذکور موظف است مطابق دستور شعبه دیوان نسبت به رفع نقص یا ایرادهای اعلامی اقدام و سپس مبادرت به اتخاذ تصمیم یا صدور رأی نماید. در صورتی که از تصمیم متخذه و یا رأی صادره مجدداً شکایت شود پرونده به همان شعبه رسیدگی کننده ارجاع می شود. شعبه مذکور چنانچه تصمیم و یا رأی را مغایر قانون و مقررات تشخیص دهد، مستند به قانون و مقررات مربوط، آن را نقض و پس از اخذ نظر مشاورین موضوع ماده (۷) این قانون مبادرت به صدور رای ماهوی مینماید.
۱. ماده ۱۴۴ قانون امور گمرکی مصوب ۱۳۹۰ مرجع رسیدگی به اختلافات گمرکی در تشخیص تعرفه، ارزش کالا، جریمه ها به غیر از موارد قاچاق گمرکی قوه قهریه فورس ماژور و مقررات گمرکی کمیسیون رسیدگی به اختلافات گمرکی است ...
نظر شما در مورد این مطلب