یکی از موجبات فسخ نکاح تدلیس است؛ تدلیس در نکاح به معنی آن است که با عملیات متقلبانه نقص یا عیبی را که در یکی از زوجین هست پنهان نماییم یا او را دارای صفاتی معرفی کنیم که درواقع فاقد آن است؛ فریب در ازدواج، آثار خاص خود را دارد که ما در ادامه مقاله به بررسی تخصصی آن ها خواهیم پرداخت؛ اما قبل از آن به شما توصیه می کنیم که ویدئوی یک دقیقه ای زیر را حتماً مشاهده فرمایید.
وکیل حرفه ای برای پرونده تدلیس در ازدواج
جالب است بدانید تدلیس صرفاً توسط طرفین عقد نکاح قابل تصور نیست؛ بلکه ممکن است تدلیس از سوی اشخاص ثالثی نیز واقع شود؛ برای مثال، فرض کنید که پدر و مادر دختری بر خلاف واقع دخترشان را باکره معرفی نموده یا او را دارای هنر خاصی معرفی کنند و بعداً معلوم شود در واقع فاقد آن بوده است و صرفاً برای محکم تر شدن عقد ازدواج، این دروغ را گفته اند.
غالب حقوق دانان مستند تدلیس در نکاح را ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی دانسته اند و بر اساس این ماده در صورت وقوع تدلیس در نکاح قائل به ایجاد حق فسخ نکاح شدهاند؛ شرح این ماده در زیر آمده است ...
"اگر در یکی از طرفین وصف خاصی شرط شده باشد و بعد از عقد معلوم شود که طرف مقابل آن وصف را نداشته است، برای شرط کننده حق فسخ به وجود میآید؛ خواه آن وصف در عقد به صراحت ذکر شده باشد یا عقد بر مبنای آن واقع شده باشد"
نتیجه گیری از نظر ماده 1128 قانون مدنی در خصوص تدلیس در ازدواج
بر اساس نظر غالب حقوق دانان، تدلیس نیز در واقع یک نوع تخلف از شرط صفت است؛ اما با اندکی تأمل و دقت نظر متوجه ایراداتی به این نظر خواهیم شد. در همین راستا بهنظر میرسد اینکه مستند ما برای تدلیس ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی باشد چندان قابل دفاع نیست؛ چراکه:
اولاً در تدلیس سوءنیت وجود دارد.
ثانیاً اگر برای تدلیس صرفاً حق فسخی که در ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی مطرح شده است را در نظر بگیریم، جبرانکننده زیانها و خسارات معنوی و روحی و عاطفی حاصل از این فریب نباشد.
برای رسیدن به پاسخ این سوال لازم است که به هدف قانونگذار مبنی بر اختصاص ندادن نصی به تدلیس تامل نماییم؛ بهنظر میرسد این اقدام قانونگذار عامدانه بودهاست؛ چراکه وقتی در مقام احصاء عوامل فسخ نکاح بوده و به مسائلی از قبیل تخلف از شرط صفت اندیشیده است چگونه می تواند از تدلیس و فریب در نکاح غافل مانده باشد؟
- در واقع قانونگذار برای تدوین قانون مدنی از دو منبع الهام گرفته است، نخست فقه امامیه، دوم نظام حقوقی کشورهای لائیک علیالخصوص فرانسه و در مقام بیان عوامل فسخ نکاح هر دوی این منابع را پیش رو داشتهاست؛ به این صورت که در قسمت سایر عوامل فسخ نکاح از فقه امامیه استفاده میکند، ولی وقتی به تدلیس میرسد نگاهش را به سمت حقوق فرانسه تغییر می دهد.
جالب است بدانید که حقوق فرانسه تحت تاثیر حقوق کلیسایی بوده و در حقوق کلیسا قاعدهای وجود دارد تحت این عنوان که در ازدواج هر کس که بخواهد می تواند به اشتباه وا دارد؛ یعنی در حدی ازدواج را امر مقدسی میدانند که حتی اگر در آن فریب و نیرنگ رخ دهد از آن چشم پوشی نموده و بهراحتی از کنار آن عبور میکنند؛ چراکه معتقدند حتی اگر با فریب هم ازدواجی رخ داده باشد، در هر صورت باعث شده که امر مقدسی شکل بگیرد.
با توجه به نظریه فوق، قانونگذار ما هم درخصوص به رسمیت شناختن یا نشناختن تدلیس از فرانسه الگو گرفته است و در این باره سکوت کرده و داوری را به مجریان قانون واگذار کردهاست تا مورد به مورد بررسی کنند و ببینند با توجه به درجه تدلیس آن مورد را قابل چشم پوشی بدانند یا ندانند.
از آن جایی که در ماده ۶۴۷ قانون مجازات اسلامی تدلیس در نکاح جرم انگاری شده و از طرفی در ماده ۳ قانون آیین دادرسی مدنی و اصل ۱۶۷ قانون اساسی در مواقع سکوت حکم به رجوع به منابع فقهی شدهاست بهتر است منابع و مستند تدلیس را این ماده و چند اصل بدانیم.
اگر صفتی که در خصوص آن سکوت شده است، عادتاً قابل مسامحه نباشد؛ یعنی صفتی باشد که اگر افراد نسبت به آن آگاهی پیدا کنند تن به ازدواج نمی دهند؛ دراین صورت سکوت در خصوص آن، مصداق تدلیس خواهد بود.
ارزان ترین مشاوره تلفنی تدلیس در ازدواج با وکیل 24 ساعته در دسترس
جالب است بدانید در خصوص تدلیس در نکاح سخت گیری زیادی شده و در این زمینه ضمانت اجرای کیفری مقرر شدهاست؛ ماده ۶۴۷ قانون مجازات اسلامی در خصوص تدلیس در ازدواج، بیان می کند:
با توجه به ماده فوق، به این نتیجه می رسیم که تدلیس و فریب در نکاح برای شما مجازات کیفری به دنبال خواهد داشت.
درصورتی که در ازدواج فریب خوردهاید به دو صورت می توانید از فریب دهنده احقاق حق نمایید ...
طلاق فوری به دلیل فریب در ازدواج
برای بررسی این وضعیت، فسخ نکاح را به دو حالت تقسیم می نماییم:
پس در حالتی که نکاح به علت فریب و تدلیس یکی از زوجین فسخ شود و نزدیکی نیز صورت نگرفته باشد به زن مهریه ای تعلق نمی گیرد.
نگارنده متن: فاطمه رضوی.
ویراستار: محمد رضا سهرابی.