اینکه ماهیت ماترک از نظر حقوقی چیست، 3 نظر در این مورد دربین حقوق دانان مطرح است:
نظر اول: برخی آنرا در حکم مال میت می دانند (نظر مشهور فقها).
نظر دوم: عده ای دیگر آنرا منطبق بر احکام رهن می دانند و ترکه را وثیقه طلب بستانکاران می پندارند و احکام رهن را بر آن بار می کنند و از نظر آنها مالکیت ورثه موقوف و معلق است به اخراج آنچه که ترکه ناخالص را به ترکه خالص تبدیل می کند.
نظر سوم: برخی نیز مانند مرحوم دکتر کاتوزیان، آن را دارای شخصیت حقوقی می دانند.
مشاوره حقوقی ماترک و حل آنلاین و تلفنی مشکلات آن
پاسخ به این سوال بله است؛ بر اساس نظریه شخصیت حقوقی ترکه مرحوم دکتر کاتوزیان که معتقدند که ترکه ناخالص در دوران انتقالی مانند موقوفه دارای شخصیت حقوقی مستقل از ورثه طلبکاران و موصی له و صاحبان حق دارد. برای اینکه شخصیت حقوقی ترکه تحقق پیدا کند چهار رکن لازم است:
رکن اول: ترکه هم می تواند مدیر داشته باشد. اگر وراث توافق کنند که یکی از آنها انتخاب شود و یا به وصیت موصی، وصی مسئول اداره تمام ترکه تعیین شود و در غیر این فروض، دادگاه مدیر تصفیه تعیین می کند.
رکن دوم: ترکه می تواند اقامتگاه داشته باشد وفق ماده 20 قانون آیین دادرسی مدنی که مقرر میدارد دعاوی راجع به ترکه در آخرین اقامتگاه متوفی اقامه می شود و این نشانگر آن است که عموما اموال متوفی در جایی است که خود متوفی حضور دارد پس در واقع اقامتگاه متوفی اقامتگاه ترکه هم می باشد.
رکن سوم: ترکه دارایی مثبت دارد و آورده های این دارایی همان ترکه ناخالص است.
رکن چهارم: ترکه دارایی منفی دارد و دارایی منفی آن دیون و بدهکاری و صاحبان ثلث و همه آنچه که از ترکه ناخالص اخراج می شود تا ترکه خالص شود می باشد.
نکته مهم: ترکه هم شخصیت حقوقی دارد و نام آن ترکه است، اما دارایی آن همان چیزی است که به ارث می ماند و نیز وصی طبق صراحت ماده 246 قانون امور حسبی، کارش اداره ترکه است، به بیان بهتر مدیر، ترکه است؛ مانند: مدیر عامل در شرکت سهامی خاص که یک شخصیت حقوقی است. پس نتیجتاً تمام آثار و عناوین و امارات و علایم و اشارات که در شخص حقوقی است، در ترکه هم هویدا و موجود است.
برطبق ماده 871 قانون مدنی که مقرر می دارد: ((هرگاه ورثه نسبت به اعیان ترکه معاملاتی نمایند مادام که دیون متوفی تادیه نشده است، معاملات مزبور نافذ نبوده و دیان می توانند آن را بهم بزنند))، البته به تکرار در ماده 229 قانون امور حسبی آورده: ((تصرفات ورثه در ترکه از قبیل فروش و صلح و هبه و غیره... نافذ نیست مگر بعد از اجازه بستانکاران و یا اداء دیون)).
در نهایت از مجموع این 2 ماده میتوان گفت چنبن معاملاتی غیر نافذ هستند.
بهترین رویکرد در مورد سر باز زدن مورث از تعهدات قانونی اش
در اینمورد دو دیدگاه وجود دارد:
دیدگاه اول: عده ای بر این عقیده اند که کلیه دیون و تعهدات، اعم از قردادی و غیر قراردادی و حتی دیه، مشمول قاعده حال شدن دیون به موت مدیون دانسته اند.
دیدگاه دوم: دسته ای دیگر قائل به تفریق شده اتد و در مواردی، استثنائأ دین را با همان اوصاف از جمله اجل قابل انتقال به وراث دانسته اند.
این تفاوت دیدگاه ها بخاطر برداشت متفاوت آنها از مفهوم (دِین) است و با توجه به اینکه قانون امور حسبی مقتبس از فقه است، از مفهوم فقهی دین استفاده کرده است ولی در قانون مدنی از واژه تعهد استفاده شده که این دو به یک معنی نمی باشد و منظور از دیون در ق.ا.ح، مطالبات مالی اشخاص از متوفی بوده ودر هیچ یک از مقرارات و قوانین امور حسبی به تعهدات قرار دادی اشاره نشده است (از جمله مواد 226 و 228 و 231 قانون امور حسبی) همگی ناظر بر دیونی است که قبلاً بر ذمه متوفی مستقر شده است و ماده ی 505 ق. م اگر چه ناظر بر عقد اجاره است نمیتوان از آن قاعده ای کلی استقراء کرد؛ اما می شود با وحدت ملاک آن به سایر عقود معاوضی همچون بیع و معاوضه آنرا تسری داد.
تاجایی که امکان دارد باید قاعده حال شدن دیون موجل در قدر متیقن اجرا شود و در موارد تردید بقای اجل استصحاب شود، در مجموع باید گفت که تعهدات ناشی از عقود و قرارداها بطور کلی با همان قیود عوارض و کیفیات به وراث منتقل می شوند و تعهدات موجل مورث، تسهیلات و باز پرداخت وام ها حال نمی شوند؛ زیرا اجل وصف دین است نه وصف مدیون؛ بدین جهت با موت مدیون، وصف دین که همان اجل است باقی می ماند. عدالت نیز ایجاب می کند که وراث تعهدات موجل مورث را با رعایت همان اجل به موقع اجرا بگذارند، هرچند این اختیار را دارند که از حق خود صرف نظر کنند و قبل از حلول موعد به مقام ایفای تعهد برآیند؛ بنابراین، قائم مقامی وراث در قراردادهای انتقال یافته به آنان نیز اقتضاء دارد تا در همان جایگاهی قرار گیرند که مورث آنها قرار داشته و طی طریقی کنند که مورث آنها بخشی از آن را پیموده است.
در این زمینه می شود مشخصا به نظریه مشورتی اشاره کرد که این نظریه مقرر می دارد:
پرسش: آیا پس از فوت شخص به دیون وی خسارت تاخیر تادیه تعلق می گیرد؟ به عبارت دیگر، آیا دادگاه در جهت محکومیت ورثه به اصل دین از محل ترکه متوفی، می تواند آنان را به پرداخت خسارت تاخیر تادیه موضوع ماده 522 قانون آیین دادرسی مدنی مصوب 1379 از محل ترکه محکوم کند؟
اولین اقدام متوفی بعد از فوت ماترک
اولین گام: در ابتدا باید دادخواست انحصار وراثت به اتضمام شناسنامه واصل و کپی گواهی فوت متوفی (پس از فوت و تایید پزشک، اداره ثبت احوال، شناسنامه متوفی را باطل و گواهی فوت صادر می کند).
دومین گام: استشهادیه محضری (که در آن اسامی تمام وراث نوشته شده و بوسیله دو نفر از مطلعین و اشخاصی که وراث و شخص متوفی را می شناسند، در دفتر اسناد رسمی امضا و متقابلاً امضای آنها نیز توسط دفتر اسناد رسمی مصدق و گواهی و امضا شود).
سومین گام: گواهی مالیاتی (که وراث ملزم هستند ظرف مدت 6ماه از تاریخ فوت متوفی اظهارنامه مالیاتی مخصوص را که حاوی تمام اقلام بازمانده از متوفی با تعیین قیمت زمان فوت و همچنین مطالبات و بدهی ها تهیه و تکمیل کنند و به اداره مالیاتی تسلیم کنند که بعد از پرداخت، رسید مالیات بر ارث صادر می شود).
چهارمین گام: کپی مصدق شناسنامه همه ی وراث به شورای حل اختلاف تقدیم کنیم، شورا نیز پس از ملاحضه و بررسی مدارک، درخواست مارا در یک نوبت در روزنامه کثیرالانتشار یا محلی با هزینه خودمان منتشر می کند؛ پس از گذشت یک ماه از تاریخ نشر آگهی، در صورت عدم اعتراض از طرف کسی، شورا اقدام به صدور گواهی انحصار وراثت که شامل تصدیق وراثت، تعیین تعداد وراث و نسبت آنها با متوفی می شود را صادر می کند.
و در آخر: باید با ارسال اظهار نامه رسمی از طریق دفاتر خدمات قضایی به نشانی وراث، از آنها در خواست می کنیم تا اقدامات لازم جهت تقسیم ترکه را انجام دهیم؛ در غیر اینصورت از طریق مراجع قانونی اقدام به طرح دعوای تقسیم و تحریر ترکه خواهیم کرد.
بهترین روش های تحریر ترکه |
چگونه یک ترکه را به بهترین نحو مهر و موم کنیم |
چطور سهم الارث خود را با رضایت سایر وراث بفروشم |
امکان فروش سهم شخصی از یک ملک شریکی |