دعاوی که در دادگاه مرتبط با نسب ایجاد شوند دو دسته کلی هستند:
پرسش: مرجع تجدید نظر خواهی از ارای بدوی در خصوص احکام مربوط به اصل نکاح طلاق نسب حجر و وقف که قبلا دیوان عالی کشور بوده اکنون با توجه به قانون ایین دادرسی مدنی جدید کدام مرجع است ؟
اتفاق نظر
وقف بند (ب) ماده 331 قانون ایین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی احکام راجع به دعاوی غیر مالی قابل تجدید نظر خواهی در دادگاه های تجدید نظر استان می باشند و از طرف قانون گذار هم در
پرسش:تبصره 3 ماده4 قانون کیفیت اخذ پروانه وکالت دادگستری مقرر داشته کار آموزان وکالت قبل از اخذ پروانه حق وکالت در دعاوی که مرجع تجدید نظر از احکام آن ها دیوان عالی کشور است ندارند. با توجه به ماده 368 قانون آیین دادرسی مدنی آیا کار آموزان وکالت می توانند دعاوی بیش از بیست میلیون ریال و دعاوی راجع به اصل نکاح و فسخ آن-طلاق-نسب-حجر-وقف-ثلث-حبس و تولیت را وکالت کنند؟
اتفاق نظر
درمورد احکام راجع به اصل نکاح و فسخ آن-طلاق-نسب- حجر و وقف چون ماده 368 قانون آیین دادرسی مدنی آرای دادگاه های تجدید نظر استان را در این قبیل موارد قابل فرجام خواهی قرار داده است کارآموز وکالت حق دخالت ندارد و اما درسایر دعاوی حقوقی که فرجام خواهی از آن ها از طریق فوق العاده امکان پذیر است منعی برای وکالت کار آموزان وجود ندارد. به هرحال در کلیه موارد دعاوی حقوقی وجزایی که به طریق عادی فرجام خواهی آن ها در دیوان قابل رسیدگی است کار آموزان وکالت نمی توانند وکالت در آن ها را به عهده بگیرند و اما در مواردی که فرجام خواهی به طریق فوق العاده پیش بینی شده کارآموزان وکالت میتوانند وکالت در آن ها را بپذیرند.
پرسش: بین وصی و شخصی که مدعی است تنها ورثه متوفی می باشد دعاوی کیفری طرح و وصی منکر انتساب نسب مدعی توراث به موصی شد آیا امکان تقدیم دادخواست برای نفی نسب برای وصی وجود دارد؟
نظر اکثریت
وصی حق دارد با تقدیم دادخواست نفی نسب مدعی توراث را نفی کند زیرا: حسب قواعد حاکم برا آیین دادرسی مدنی از جمله ماده 2 قانون آیین دادرسی مدنی اشخاص ذی نفع یا نمایندگی آن ها می توانند در دادگاه هات مبادرت به طرح دعوا کنند و به موجب ماده 52 قانون مرقوم یکی از اشخاصی که به عنوان نماینده امکان طرح دعوا برای وی فراهم است شخص وصی است و مواد 2و 59 همین قانون از نماینده قانونی قیم و وکیل نام می برد که منظور وصی نیز می باشد.
به موجب ماده301 قانون امور حسبی وصی حق در خواست تقسیم ترکه را دارد و بدیهی است که در صورت طرح دعوا میتواند به ادعای شخصی که مدعی ورثه بودن شده پاسخ دهد ونسبت وی را نفی کند زیرا اذن در شیء اذن در لوازم آن نیز هست و ماده 261 همین قانون در تصفیه ترکه همین مطلب را مقرر می دارد چنین استباط میشود که در بعضی موارد وصی می تواند درصورت تردید در نسب ورثه لزوم آن را انکار و اثبات کند. خصوصا در صورتی که عیله وصی دعوا مطرح شود که وصی منکر ذی نفع بودن مدعی طرح دعوا به لحاظ وجود رابطه نسبی باشد.
نظر اقلیت
وصی حق نفی نسب اولاد را ندارد زیرا در مواد 59 و بند (5) ماده 84 قانون آیین دادرسی مدنی از وصی به عنوان نمایندگان اشخاص نامی برده نشده است بهعلاوه انکار نسب یکشخص در واقع نفی ولد می باشد که باید از سوی والدین به عمل آید نه ازسوی اشخاص ثالث که در این خصوص نفع وضرری عایدشان نمی شود و مقررات مواد 1158 به بعد قانون مدنی نیز موءید همین امر است.
شخصی که مدعی است وراث منحصر به فرد متوفاست برای استیفای ماترک باید وفق مقرارت قانون امور حسبی درخواست صدور گواهی انحصار وراثت از دادگاه کند و درصورتی که متوفی وصیت کرده و وصی معیین نموده باشد با توجه به مواد 858 و 619و 622 قانون مدنی از آنجا که وی نسبت به اموالی که بر حسب وصیت در ید او باشد حکم امین را دارد و امین باید اموال را به اهلش (در مورد مطروحه وراث متوفی ) برساند درصورتی که وصی منکر وراثت مدعی وراثت باشد می تواند به درخواست او در زمینه تحصیل گواهی حصر وراثت اعتراض کند که ازملام ماده 369 قانون امور حسبی این مطلب استفاده می شود. موضوع نفی نسب که درسوال مطروحه عنوان گردیده راجع به انکار نسب است که در این مورد فقط پدر و مادر ادعایی مدعی نسب می توانند به عنوان نفی ولد اقامه دعوا کنند و الا همین قدر مدعی که موصی به درخواست تصدیق انحصار وراثت مطروحه ازجانب مدعی وراثت اعتراض کند و دلایل اعتراض خود را هم ارایه نماید به تکلیف قانونی خود عمل کرده است.
پرسش: زوجه دادخواستی به خواسته الزام زوج به تنظیم سند رسمی نکاح منقطع تقدیم دادگاه کرده است. دادگاه در قبال این دعوا چه تصمیمی اتخاذ خواهد کرد؟
نظر اکثریت
با توجه به اینکه نکاح منقطع نیز همانند نکاح دایم می تواند دارای آثار حقوقی همانند نسب باشد که اثبات آن باسند رسمی سهل تر است و با عنایت به این که مطابق قانون ثبت احوال به ویزه مواد 1و 33 آن وقایع حیاتی ازدواج- طلاق- بذل مدت و... الزامی است و قانون ثبت احوال بدون تفکیک نکاح دائم از منقطع و به صورت مطلق ثبت نکاح را الزامی دانسته است به جهت الزام قانونی موصوف دعوای خواهان قابل استماع بوده و می توان حکم بر الزام زوج به تنظیم سند رسمی نکاح صادر کرد.
نظر اقلیت
الزام خوانده بهتنظیم سند رسمی در صورتی صحیح است که از شروط ضمن عقد یا از لوازم قانونی و یا لوازم عرفی عقدباشد بنابراین در صورتی که ثبت نکاح منقطع بین طرفین شرط شده باشد طبق <الموءمنون عند شروطهم> می توان زوج را به تنظیم سند رسمی نکاح محکوم کرد اما در صورت فقدان چنین شرطی بین طرفسن باتوجه به اینکه شوارای طی نظر مورخ 1/5/1362 مقرارت مربوط به لزوم ثبت ازدواج را غیر شرعی اعلام کرده وبعد از آن نیز مقنن در ماده 645 قانون مجازات اسلامی فقط عدم ثبت نکاح دائم را جرم دانسته است دعوا باید مردود اعلام شود.
نظر کمیسیون نشست قضائی
هرچند ماده 645 قانون مجازات اسلامی ثبت واقعه ازدواج دائم و طلاق و رجوع را طبق مقررات الزامی تشخیص و عدم ثبت آن وقایع را مستوجب عقوبت کیفری دانسته است و هر چند مقررات مواد1و33 اصلاحی قانون ثبت احوال مقرر داشته که کلیه وقایع ازدواج و طلاق یا بذل مدت در شناسنامه مرد یا زن انعکاس خواهد یافت که این تکلیف از وظایف اداره ثبت احوال است از آنجایی که پس از ازدواج موقت آثاری از حیث نسب و وراثت اولاد حاصل از نکاح مذکور مترتب است که چنانچه این ازدواج مستند به سند رسمی غیر قابل انکار باشد ثبت وقایع و اثبات آن در مراجع قانونی و آثار و تبعات آن به سهولت امکان پذیر خواهد بود. لذا چنانچه زوجه منقطعه دعوای الزام به ثبت و تنظیم سند رسمی نکاح موقت را در دادگاه طرح کند استماع دعوای زوجه و صدور رای مقتضی با موازین قانونی مغایرتی نخواهد داشت در نتیجه نظر اکثریت قضات دادگستری تبریز در جلسه تایید می شود.
پرسش:فردی به لحاظ نداشتن فرزند دختری را به فرزند خواندگی پذیرفته وبرای وی به نام خود وهمسرش به عنوان والدین اقدام به اخذ شناسنامه می نماید. بعد از دوسال صاحب دختری می شودو سی و پنج سال بعد فوت می کند. دختر اول که فرزند خوانده وی است درسال 1377 مبادرت به اخذ گواهی انحصار وراثت می کند و متعاقبا درخواست تقسیم سهم الارث می نماید. آیا دختر دوم که فرزند اصلی است باید تقاضای اصلاح گواهی انحصار وراثت کند یا اینکه همسرمتوفی و مادردختر دوم که فرزند اصلی است تقاضای نفی ولد نماید؟
دختر دوم که فرزند اصلی است می تواند تقاضای اعتراض خود رابه گواهی انحصار وراثت به دادگاه صادر کننده تقدیم توضیح دهد که وی تنها ورثه متوفی است.
نظر کمیسیون نشست قضائی نفی نسب
فرزند واقعی متوفی می تواند به گواهی انحصار وراثت صادره اعتراض کند که این دعوا باید به طرفیت فرزنده خوانده و سایر ورثه اقامه شود وخواهان ضمن اعتراض به گواهی حصر وراثت دعوای نفی نسب مطرح نماید. همسر متوفی نیز می تواند به گواهی حصر وراثت اعتراض و با نفی نسب ونفی ولادت فرزند خوانده را از بطن خود مطرح نماید. دادگاه ذی صلاح( با توجه به دعوای نسب دادگاه خانواده) پس از احراز عدم انتساب فرزند خوانده به متوفی و صدور حکم به رد نسب گواهی انحصار وراثت سابق الصدور را الغا و حکم به وراثت فرزند واقعی و عیال دائمی متوفی صادر خواند نمود.
ثانیا: رسیدگی به دعاوی مذکور در صلاحیت شورای حل اختلاف است یا دادگاه های عمومی و انقلاب؟
اولا: با توجه به اینکه ملاک تشخیص مالی یا غیر مالی بودن دعوی نتیجه حاصله از دعوی مطروحه است لذا دعاوی ابطال شناسنامه و اثبات نسب از دعاوی غیرمالی محسوب می گردد.
ثانیا: با عنایت به ماده 8 قانون شورای حل اختلاف مصوب 1387 موارد صلاحیت شورای حل اختلاف احصاء شده و طرح دعوی ابطال شناسنامه به طرفیت ثبت احوال در صلاحییت دادگاه عمومی حقوقی است و رسیدگی به دعوی اثبات نسب نیز با رعایت بند 8 ماده واحده قانون اختصاص تعدادی از دادگاه های موجود به دادگاه های موضوع اصل 21 قانون اساسی در صلاحیت دادگاه خانواده مصوب 1376 می باشد بنابراین شورای حل اختلاف باید پرونده های موضوع استعلام را جهت رسیدگی به دادگستری ارسال نماید.
.اختلاف در مندرجات شناسنامه و اختلاف در نسب و مرجع صالح به رسیدگی
هرگاه در دادگاه مدنی خاص معلوم شود که اختلافی در نسب نبوده و دعوای تصحیح شناسنامه مطرح است رسیدگی به آن خارج از صلاحیت دادگاه مذکور می باشد.
پرسش: اشتباها ثبت گردیده و به عنوان اختلاف در نسب به دادگاه مدنی خاص مراجعه می نمایند در صورتی که اختلافی در اصل نسب نیست و در واقع اصلاح شناسنامه محسوب است خواهشمند است اعلام فرمایید که رسیدگی به آن در صلاحیت دادگاه مدنی خاص است یا دادگاه عمومی؟
با توجه به شق 2ماده 3 لایحه قانونی دادگاه مدنی خاص که مقرر داشته رسیدگی به دعوای راجع به نسب در صلاحیت دادگاه مدنی خاص است اگر دعوایی به عنوان دعوی اختلاف نسب در دادگاه مدنی مطرح گردید و بعدا معلوم شد که اختلاف در نسب وجود نداشته بلکه درخواست خواهان راجع به اصلاح شناسنامه است در این صورت موضوع در صلاحیت دادگاه مدنی خاص نبوده و علی الاصول در صلاحیت دادگاه عمومی است.
بدیهی است در صورتی که رسیدگی به اوضاع اختلاف بر طبق ماده 3قاون ثبت احوال مصوب 1355 جزء وظایف هیئت حل اختلاف ثبت احوال باشد.موضوع باید دران هیئت مطرح گردد.
نظریه مشورتی شماره/1280/7 مورخ 30/3/62 اداره کل حقوقی قوه قضائیه
پرسش:شخصی ادعای نفی ولد کرده. برادر این شخص 20 سال قبل با همسرش متارکه نموده و این شخص فرزند برادر را بزرگ کرده است شناسنامه طفل را نیز به نام خود کرده است حال بعد از 20 سال خدا به وی فرزندی عطا کرده پدر اصلی آمده و فرزند خود را می خواهد در این خصوص طبق کدام قانون رسیدگی خواهد شد؟
نظر به اینکه در حال حاضر مسئله نفی نسب از کسی که شناسنامه به نامه او گرفته شد و انتساب نسب به فرد دیگری که شناسنامه باید به نام او گردد مطرح باشد فلذا موضوع اثبات نسب خواستهء دعوی خواهد بود در دادگاه خانواده بایستی مورد رسیدگی قرار گیرد.