وقتی مالک یک ملک بخواهد منافع یا حق استفاده از آن را به دیگری واگذار کند، از عقد اجاره استفاده میشود که به آن اجارهنامه یا قولنامه هم میگویند.
انجام مشاوره حقوقی قرارداد اجاره با توجه به دعاوی مختلف در مراکز قضایی، ضروری به نظر میرسد. در این مطلب به نکاتی درباره یک قرارداد خوب اشاره خواهیم کرد.
اجاره عقدی می باشد که در آن مستاجر، مالک منافع عین مستاجره می شود.
موجر: اجاره دهنده
مستاجره: اجاره کننده
عین مستاجره: مورد اجاره
اشیا
حیوانات
اشخاص
اجاره به شرط تملیک (یکی از عقوذ بانکداری اسلامی)
نمونه متن یک قرارداد اجاره یا اجارهنامه شامل مواد زیر خواهد بود.
ماده 1: ثبت اطلاعات هویتی طرفین قرارداد که شامل نام، نام خانوادگی، شماره ملی و غیره خواهد بود.
ماده 2: موضوع قرارداد و اطلاعات ملک مورد اجاره. به طور مثال، نوشته میشود که این ملک با آدرس و شماره ثبتی فلان از طرف موجر به مستاجر واگذار میگردد.
ماده 3: مدت اجاره که از تاریخ فلان تا تاریخ فلان تعیین میشود. قراردادهای اجاره در ایران معمولا یک ساله عقد میگردند.
ماده 4: میزان رهن، اجارهبها و نحوه پرداخت. میزان اجاره به صورت ماهیانه و مبلغ رهن قرضالحسنه در آن ثبت میشوند.
ماده 5: تقسیم مورد اجاره که در آن ذکر میگردد که مورد اجاره به همراه تمامی توابع و ملحقات آن هماکنون در تحویل و ید مستاجر و تحت تصرف وی قرار میگیرد.
ماده 6: در این ماده به شرایط قرارداد اشاره خواهد شد. مثلا مستاجر حق استفاده از مورد اجاره را برخلاف آنچه در قرارداد ذکر شده است، ندارد. یا موجر مورد اجاره را جهت سکونت به مثلا چهار نفر اجاره داده است و مستاجر نباید افراد بیشتری را در خانه ساکن کند. مستاجر همچنین تحت هیچ شرایطی حق واگذاری مورد اجاره را به غیر نخواهد داشت.
مستاجر همچنین مکلف میشود که مورد اجاره را بهمحض خاتمه مدت قرارداد تخلیه کند و تحویل موجر دهد. در غیر این صورت، مستاجر مکلف است روزانه مبلغی تعیین شده را به عنوان خسارت به موجر پرداخت کند. همچنین موجر علاوه بر استحقاق دریافت جریمه، حق دارد دادخواست تخلیه مورد اجاره را هم به مراجع ذیصلاح ارائه کند.
برخی نکات کلیدی و طلایی وجود دارند که توجه به آنها در حین عقد قولنامه میتواند مفید باشد. مثلا بهتر است موارد زیر در قرارداد ذکر شوند.
مهلت قانونی و پیشفرض مستاجر برای پرداخت هر اجارهبها ده روز از تاریخ سررسید هر قسط است. مگر اینکه طرفین به ترتیب دیگری توافق کرده باشند که حتما باید در قرارداد اجاره قید شود. در قرارداد باید به طور صریح ذکر گردد که مورد اجاره بهمنظور چهکاری به مستاجر واگذار میشود. همچنین آیا مستاجر حق واگذاری ملک به دیگری را دارد یا خیر. قوانین مربوط به تخلیه نیز باید به صورت کاملا شفاف ذکر گردند. استفاده از مشاوره حقوقی آنلاین و رایگان برای دستیابی به یک قرارداد خوب و محکم برای طرفین بسیار مفید و راهگشا خواهد بود.
قراردادی که برای اجاره تنظیم میشود، جزء آن دسته از قراردادهای لازمالاجرا است. یعنی بعد از انعقاد آن طرفین نمیتوانند آن را فسخ کنند. مگر در بعضی از موارد که در قرارداد ذکر شده باشند و عدم اجرای آنها از سوی طرفین، قرارداد را منحل سازد. مثلا موجر تعهد داده باشد که بخشی از خانه را تعمیر کند، اما در موعد مقرر این کار را انجام ندهد و مستاجر نتواند از خانه استفاده کند. یا اگر شخص ثالثی قبل از تحویل ملک به مستاجر، برای وی مزاحمت ایجاد نماید. در این صورت است که مستاجر حق خواهد داشت قرارداد را فسخ کند. مشاوره حقوقی در چنین شرایطی میتواند شما را از الزام به تعهدات مختلف در خصوص فسخ قرارداد مطلع کند.
موجر نیز در شرایط مختلفی میتواند نسبت به فسخ قرارداد اجاره اقدام کند. مثلا مستاجر نسبت به تغییر کاربری ملک اقدام نماید و شروط قرارداد را زیر پا بگذارد. در واقع مستاجر فقط به شکلی میتواند از مورد اجاره استفاده کند که مورد توافق وی و موجر بوده باشد. همچنین موجر گهگاه در یکی از شروط قرارداد ذکر میکند که در صورت فروش منزل، حق فسخ قرارداد را خواهد داشت. در عین حال، مستاجر حق واگذاری ملک به دیگری را ندارد و موجر در صورت مشاهده این کار میتواند قرارداد را فسخ کند.
گهگاه پیش میآید که موجر خواهان مطالبه خسارت از مستاجر میشود. این مطالبه به دلایلی نظیر وارد شدن خسارت به ملک و اجزای آن توسط مستاجر، عدم پرداخت اجارهبها و غیره رخ میدهد. باید بدانید که موجر در این موارد نمیتواند خسارت ادعایی خود را به صورت مستقیم با از ودیعه مستاجر تامین کند. بلکه موجر باید ابتدا از راه سازش، توافق و میانجیگری مشاور املاک اقدام به دریافت خسارت نماید. اگر این کار موثر نبود، باید برای دریافت خسارت خود از مستاجر به دادگاه مراجعه کند.
دادگاه به ادعای مالک و مستاجر گوش فرا مینهد و سپس حکم خود را صادر خواهد کرد. اگر حق با موجر باشد، دستور پرداخت خسارات وی از ودیعه مستاجر صادر میگردد و حکم تخلیه ملک نیز صادر میشود. البته مالک نمیتواند شخصا به برداشت وجه از ودیعه اقدام کند و باید کل مبلغ رهن را به صندوق قوه قضاییه واریز نماید. سپس دادگاه حقوحقوق موجر را به وی پرداخت میکند و مابقی را نیز طی مراحل قانونی و پس از تخلیه ملک به مستاجر واگذار خواهد کرد.
گاهی اوقات شاهد هستیم که موجر میخواهد مستاجر را قبل از پایان موعد قرارداد، از ملک خود بیرون کند. این امر مستلزم قوانینی سختگیرانه است و به هر دلیل ناموجهی امکانپذیر نخواهد بود. به طور کلی، اگر یک یا چند مورد از شروط زیر محقق شوند، مالک میتواند تقاضای تخلیه پیش از موعد ملک خود را نزد مراجع ذیصلاح مطرح نماید.
تعديل و افزایش اجاره بها و تخلیه اماکن آموزشی که در اختیار آموزش و پرورش است وفق قانون ممنوعیت تخلیه اماکن و واحدهای آموزش و پرورش مصوب 9/6/1372 و قانون تمدید مدت ممنوعیت تخلیه مقرر در قانون فوق قابل طرح و رسیدگی و اصدار حکم می باشد اما در حال حاضر با توجه به انقضای اعتبار قانون مذکور که تا پایان سال ۱۳۸۵ تمدید شده بود و تاکنون نیز در خصوص وضع مواد جديد قانونی یا تمدید مدت اعتبار آن مصوبه جدیدی واصل نشده است قانون مدنی در خصوص افزایش اجاره بها و مطالبه اجرت المثل و تخلیه اماکن آموزشی حاکم است و دادگاه حسب مقررات آن اقدام به رسیدگی می نماید.
نشست قضایی (1): تخلیه اماکن آموزشی و پرورشی با توجه به انقضای مدت اعتبار و قدرت اجرایی قانون تمدید مدت ممنوعیت تخلیه مقرر در قانون ممنوعیت تخلیه اماکن و واحدهای آموزشی و پرورشی از اول سال ۱۳۸۱ تابع قانون مدنی تخلیه اماکن مزبور در تعطیلات تابستان امکان پذیر خواهد بود و نسبت به مقررات واحدهای آموزشی و پرورشی در محدوده زمانی قانون مزبور به استناد همان قانون مالک می تواند بر مبنای تقویم اجاره بها به قیمت کارشناسی روز، اجور را مطالبه کند.
خواهان تقاضای تخلیه ملک تجاری را که اجاره داده است به لحاظ انتقال به غیر نموده، عرصه، پلاک موقوفه است و قسمتی از اعیان آن نیز در اثر باران تخریب شده و توسط خوانده مجددا احداث بنا شده است. مالکیت منافع عرصه متعلق به خوانده است و تاکنون نیز مال الاجاره را به متولیان موقوفه «وقف خاص» می پرداخته است اجاره خواهان تنها نسبت به اعیان بوده است، حال صدور حکم تخلیه مستلزم تخلیه نسبت به عرصه نیز می باشد که مالکیت منافع آن با خود خوانده است و نسبت به قرارداد با متولیان موقوفه، نحوه صدور حکم و اجرای آن چگونه خواهد بود؟
پرسش: مستأجری که طبق ماده الحاق شده به قانون روابط موجر و مستاجر محلی را برای کسب اجاره کرده در خلال مدت یک فقره چک به موجر داده و سپس مدعی شده که از بابت سرقفلی بوده است تا قضیه از شمول ماده الحاق شده خارج گردد، آیا این پرداخت باتوجه به ماده ۳۱۰ قانون تجارت مربوط به دین حال تاریخ چک است یا ادعای مستاجر قابل رسیدگی است؟
پاسخ: صرف چک ولو اینکه از جانب مستاجر به موجر تسلیم شده باشد دلیل بر سرقفلی بودن آن و موجب خروج از دایره شمول قانون الحاقی یک ماده به روابط موجر و مستاجر نیست، مگر آنکه دلایل و قراین و امارات دیگر مثلا شهادت شهود یا رقم مندرج در چک این معنی را تایید کند که وجه چک بابت سرقفلی بوده است به هر تقدیر اثبات امربه عهده مستاجر است اعم از اینکه وی خوانده دعوی و یا متقاضی توقیف ابطال اجراییه ثبتی باشد و اگر برای ثبوت این ادعا خود استدلال نماید قابل رسیدگی است.
طبق دادنامه شماره ...
مورخ ...
در خصوص دعوی خواهان ف به طرفیت غ به خواسته فسخ قرارداد اجاره عادی مورخ 02/11/1354 و تخلیه مورد اجاره به لحاظ انتقال به غیر و تغییر شغل از تعویض روغنی به جلوبندی سازی و عدم پرداخت اجاره بها، دادگاه در خصوص خواسته تخلیه به علت اجور معوقه با توجه به لایحه خواهان که دعوی را در این بخش مسترد نموده است، قرار رد دعوی صادر نموده است اما در خصوص سایر خواستهها، دادگاه با توجه به گواهی شهود و تحقیق و معاینه محل که حکایت از عدم انتقال عین مستأجره به ثالث را دارد و مضافاً اینکه شغل جدید مستأجر بر فرض تغییر، عرفاً مشابه شغل سابق تلقی میگردد، مستنداً به بند 7 ماده 14 قانون روابط مؤجر و مستأجر مصوب سال 1356 و بند ب ماده 332 قانون آئین دادرسی مدنی، دعوی خواهان را غیر وارد تشخیص و حکم به رد دعوی خواهان صادر و اعلام میدارد. در پی تجدید نظرخواهی از این رأی، دادگاه تجدید نظر رأی تجدیدنظرخواسته را تأیید نمود.
ادعای انتقال به غیر عین مستأجره باید به طرفیت انتقال گیرنده وفق تبصره ماده 19 قانون روابط مؤجر و مستأجر مصوب سال 1356 اقامه گردد و طبق بند 7 ماده 14 آن قانون، تغییر شغل مستأجر زمانی از موجبات فسخ اجاره و تخلیه است که شغل جدید عرفاً مشابه شغل سابق نباشد لذا شغل تعویض روغنی در سند اجاره فوق به عنوان شغل مستأجر قید شده که با شغل جلوبندی سازی در یک رسته میباشد بنابراین از موارد تغییر شغل نبوده و موجد حق تخلیه عین مستأجره نیست.
پرسش: حکمی به تخلیه محل مسکونی صادر و قطعی ولازم الاجرا شده است محکوم علیه مدعی تجدید رابطه استیجاری پس از قطعیت رأی با خواهان سابق گردیده وبه منظور اثبات ادعا به نوشته عادی منتسب به امضای محکوم له استناد نموده وبا تقدیم داد خواست تو قیف وابطال اجراییه صدور حکم به الزاموجر به تنظیم اجاره نامه رسمی را به عنوان محل کسب تقاضا کرده است. ایا در این صورت تو قیف ویا تأخیر و ابطال اجراییه مجوز قانونی دارد یا نه؟ وایا دادگاه باید به ماهیت ادعای جدید و اصالت سند ابرازی رسیدگی کند و حکم به تنظیم سند اجاره صادر نماید یا خیر؟
"در تاریخ 63/12/9 موضوع مطرح و سه نظر ابراز گردیده است"
پاسخ: مورد از مصادق مواد 29 و 30 قانون اجرای احکام مدنی نیست چون مواد مذکور ناظر به اختلافاتی است که از اجمال و ابهام رأی حاصل می شود در حالی که موضوع مورد بحث مربوط به اجمال و ابهام دادنامه نیست بلکه ادعای منتفی شدن موضوع اجراییه مطرح است. استناد به مواد 770 وبعد قانون آیین دادرسی مدنی و استفاده از دستور موقت هم وقتی جایز است که معطوف به ماده 24 قانون اجرای احکام مدنی باشد؛ به عبارت دیگر، مستند قانونی دعوای یاد شده ماده اخیر الذکر است و دادگاه به تجویز ماده 24 قانون مرقوم می تواند با توقیف و یا تأخیر و یا قطع یا تعطیل اجراییه نسبت به دعاوی محکوم علیه رسیدگی فوری وخارج از نوبت نماید و چنانچه با اثبات اصالت سند صحت ادعای مبنی بر تحقق عقد جدید محرز گردید حسب مورد یا دستور صدور اجراییه علت انتفاءموضوع و اینکه دیگر موجبی برای عملیات اجرایی نیست آن را سالب به انتفاء موضوع اعلام و دستور به ایانی پرونده را بدهد و اگر محکوم علیه معترض ضمن داد خواست خواهان دعوای دیگری فرضاً الزام به تنظیم سند رسمی شد با احراز مراتب فوق نسبت به آن خواسته نیز به صدور حکم مبادرت نماید.
از ناحیه دادگاه بدوی دستور تخلیه یک باب منزل حسب محتویات پرونده صادر و در مرحله اجرای دستور، مستأجر با ادعای مدارکی درخواست توقف کرده و بیان داشته که دادگاه در صدور دستور تخلیه اشتباه کرده و موجبی برای چنین دستوری نبوده است. اینک با بررسی ادعای مستأجر در صورت صحت آن دادگاه چه تصمیمی می تواند اتخاذ کند؟
در اینجا چون حاکم در خصوص تخلیه حکمی صادر نکرده، فقط برای اجرای مقررات قانونی دستور می دهد. اگر مستأجر دلیل کافی بر استحقاق خود به تصرف در ملک اقامه نماید مثلا سند مالکیتی در خصوص ملک مورد دعوا ابراز دارد، حاکم می تواند با رسیدگی به این ادعا از دستور خود منصرف و مستأجر را هدایت به تقدیم دادخواست نزد محاکم عمومی کند در واقع به این وسیله دستور تخلیه متوقف میشود. لیکن در صورتی که دستور حاکم برای تخلیه در اجرای حکم صادره از دادگاه باشد حق دستور جلوگیری از حکم را ندارد.
پرسش: اگر مستأجر، مدعی (جعل) در قرارداد اجاره باشد، آیا مورد، مشمول مقررات ماده ۵ قانون مارالذکر خواهد بود، یا اینکه از شمول آن خارج است؟
پرسش: با عنایت به تبصره ۲ ماده ۶ قانون روابط موجر و مستأجر مصوب ۱۳۷۶ که اشعار می دارد: «در صورتی که موجر به طریق صحیح شرعی سرقفلی را به مستأجر منتقل نماید، هنگام تخلیه مستأجر حق مطالبه سرقفلی به قیمت عادله روز را دارد.» آیا در این صورت، تخلیه منوط و موکول به پرداخت قیمت عادله روز سرقفلی است؟
پرسش: ملکی با مساحت دویست متر مربع اجاره داده شده است، اکنون مالک با اخذ پروانه ساختماتی برای مساحت سی متر مربع به علت تجدید بنا تقاضای تخلیه کرده است آیا مورد از موارد تخلیه محسوب می شود؟
پرسش: در صورتی که به استناد ماده 3 قانون روابط موجر و مستأجر مصوب سال ۱۳۷۶، دستور تخلیه عین مستأجره صادر شود اما دستور دادگاه، مبنی بر اشتباه باشد تکلیف دادگاه صادر کننده دستور چیست؟
اگر مستأجری که با دستور تخلیه مواجه شده نسبت به مفاد قرارداد برای خویش مدعی حقی باشد، آیا باید دستور تخلیه را اجرا کرده و بعد دادخواست بدهد، یا اینکه با اقامه دعوا می تواند تأخیر اجرای حکم را بخواهد؟
موضوع: ماده ۴ قانون روابط موجر و مستأجر مصوب ۷۶ مقرر داشته که هرگاه موجر مبلغی به عنوان قرض الحسنه یا مشابه آن از مستأجر دریافت کرده باشد تخلیه و تحویل مورد اجاره موکول به استرداد وجه مذکور است هرگاه موجر پس از انعقاد قرارداد اجاره فوت کند و مدت اجاره منقضی و یکی از ورثه موجر تقاضای تخلیه ملک را نماید:
پاسخ به پرسش (1): بله باید تمام مبلغ مذکور به مستأجر پرداخت شود، تا حق تقاضای تخلیه برای وی ایجاد شود.
پاسخ به پرسش (2): در مورد استرداد، حق مراجعه به سایر وراث را دارد.
مطمئنا سوالات زیر ذهن شما را هم به خود مشغول کرده است با ما همراه باشید تا پاسخ آنها را دریافت نماییم.
پرسش: در صورت فوت موجری که ملک خود را به منظور کسب و پیشه و تجارت اجاره داده و مقررات قانون روابط موجر و مستأجر ۱۳۵۶ که بر قرارداد اجاره حاکم است، آیا احد از ورثه می تواند، با استفاده از یکی از موارد مندرج در ماده ۱۴ و ۱۵ قانون مذکور به دلیل نیاز شخصی یا تخلفات مستأجر از مفاد قرارداد تقاضای تخلیه عین مستأجره را نماید؟
پرسش: در زمان حاکمیت قانون روابط موجر و مستأجر مصوب سال ۱۳۵۶، سه نفر که مالک یک مغازه می باشند، آن را به دیگری اجاره داده و شرط کرده اند که مستأجر حق واگذاری مورد اجاره را به غیر ندارد، ليكن مستأجر از شرط تخلف نموده و آن را به دیگری واگذار کرده است. حال اگر دو نفر از مالکین با این واگذاری موافقت کرده و نفر سوم موافقت نکند، آیا او به استناد تبصره ۱ ماده ۱۹ قانون ذکر شده، حق درخواست تخلیه مورد اجاره را نسبت به سهم خود دارد؟
موضوع: اگر در قرارداد (مشمول مقررات قانون روابط موجر و مستأجر سال ۱۳۵۶) مستأجر مأذون به احداث بنا در عین مستأجره باشد:
در سؤال مطروحه مستأجر با اجازه مالک در زمین متعلق به وی حق احداث بنا را تحصیل کرده است. زمین مورد اجاره دارای کاربری تجاری یا مسکونی است که برای مدت معینی به اجاره واگذار شده است. سؤال این است:
پاسخ کمیسیون به هر دو سوال مطروحه: برای روشن شدن قضیه به مقررات ماده ۵۰۴ قانون مدنی مراجعه می شود چون مالک اجازه احداث بنا به مستأجر داده است پس از انقضای مدت اجاره اگر بنا در تصرف مستأجر باشد موجر فقط حق مطالبه اجرت المثل را دارد که مفهوم مخالف ماده این است موجر حق تخلیه مستأجره را ندارد اعم از اینکه محل دارای کاربری تجاری باشد یا مسکونی. مقررات ماده قانونی مرقوم با مقررات قانونی روابط موجر و مستأجر مصوب ۱۳۵۶ منافاتی ندارد و در فرض قانونی که موجر تعهد به تمدید اجاره پس از انقضای مدت اجاره کرده ملزم به ایفای تعهد خود است و در هر صورت تخليه مستأجره محل قانونی ندارد.
پرسش: مستاجری که طبق ماده الحاقی به قانون روابط موجر و مستاجر محلی را برای کسب اجاره کرده در خلال مدت یک فقره چک به موجر داده و سپس مدعی شده که از بابت سر قفلی بوده است تا قضیه از شمول ماده الحاقی خارج گردد ، آیا این پرداخت با توجه به ماده 310 قانون تجارت مربوط به دین حال تاریخ چک است و یا ادعای مستاجر قابل رسیدگی است؟
پرسش: خواهان تقاضای تخلیه یک باب مغازه را کرده است و دادگاه حکم به تخلیه علیه خوانده که متصرف مغازه بود صادر می کند با توجه به اینکه حکم نسبت به محکوم علیه غیابی بوده پرونده با صدور اجراییه به اجرای احکام ارسال و حکم تخلیه اجرا می شود لکن متعاقباً خوانده از حکم غیابی تجدید نظر خواهی کرده و دادگاه تجدید نظر استان حکم بدوی را نقص و حکم به باقی ماندن مغازه در تصرف خوانده صادر می کند وبر اساس ماده 39 قانون اجرای احکام مدنی اعاده به وضع سابق لازم است اما خواهان پس از صدور حکم اولیه و تحویل مغازه به وی مغازه را به فرد دیگری اجاره می دهد. آیا با توجه به وضعیت جدید که مغازه در تصرف شخص ثالثی به عنوان مستاجر قرار گرفته است اجرای احکام راسا می تواند مغازه را از او گرفته و به خوانده که حکم دادگاه تجدید نظر به نفع وی صادر شده ، تحویل دهد یا خوانده به طرفیت مستاجر و و متصرف جدید مغازه باید دادخواست تخلیه جدید بدهد؟
در دعوی فسخ و تخلیه مورد اجاره محل تجاری، به علت انتقال غیر مجاز به غیر، علاوه بر مستأجر، متصرف نیز طرف دعوی قرار میگیرد، والا دعوی قابلیت استماع ندارد.
طبق دادنامه شماره 9209970224300011 مورخ 27/1/92 در خصوص دعوی م.پ به طرفیت ذ.ک به خواسته فسخ قرارداد اجاره رسمی و تخلیه عین مستأجره به علت انتقال به غیر، صرف نظر از اینکه:
طبق تبصره 1 ماده 19 قانون روابط مؤجر و مستأجر مصوب سال 1356، در صورتی که مستأجر بدون رعایت مقرارت این ماده، مورد اجاره را به دیگری واگذار نماید، مؤجر حق درخواست تخلیه را خواهد داشت و حکم تخلیه علیه متصرف یا مستأجر اجرا خواهد شد. در این مورد مستأجر یا متصرف حسب مورد استحقاق دریافت نصف حق کسب و پیشه یا تجارت را خواهد داشت.
از ماده مرقوم مشخص است که منتقل الیه هم باید خوانده دعوی قرار گیرد تا بتواند از حقوق خود دفاع نماید، همانگونه که دادگاه محترم در دادنامه آوردهاند که خوانده مورد اجاره را به غیر انتقال داده است و خواهان ابتداً یکی از جهات فسخ را انتقال به غیر عنوان نموده است، با این وصف لازم بود خواهان دعوی خود را به طرفیت منتقل الیه نیز مطرح مینمود که بدین ترتیب عمل ننموده لذا دعوی به کیفیت مطروح، قابلیت استماع و رسیدگی نداشته است.