مشخصات طرفين

نام

نام خانوادگى

نام پدر

شغل

محل اقامت

شهر – خيابان -كوچه -  شماره –پلاك

تجدید نظرخواه

فاطمه

تجدیدنظر خوانده

فاطمه

زهرا

وكيل يا نماينده قانونى

__

__

__

__

__

تعيين خواسته وبهاي آن

تجدید نظرخواهی از دادنامه شماره  ...................  مورخه 14/09/1403 صادره از شعبه دوم دادگاه عمومی حقوقی شهرستان .................

دلايل ومنضمات دادخواست

دادخواست تقدیمی -موارد مصرحه قانونی

ریاست محترم دادگاه تجدیدنظر استان ...........

با سلام و احترام؛

اینجانب به دلایل زیر نسبت به دادنامه شماره ...............  مورخه 14/09/1403 صادره از شعبه دوم دادگاه عمومی حقوقی شهرستان .................. که در مورخ *** به بنده ابلاغ شده معترض بوده و خواستار نقض آن می باشم:

1-     ریاست محترم ، همان طور که شما به خوبی استحضار دارید اساس کار هر پرونده ، شکوائیه تنظیم شده توسط شاکی آن پرونده می باشد و قاضی دعوا مستند به ادله اثبات دعوا که در قانون احصا شده است له یا علیه یک نفر دادنامه خود را تنظیم می نماید ، از طرفی جهت تجدیدنظرخواهی در ماده 434 قانون آیین دادرسی احصا گردیده است که در صورت عدم وجود برخی از شرایط، طرفین حق اعتراض به رای را دارند؛ لذا بنده در فرجه قانونی نسبت به تجدیدنظرخواهی از این پرونده اقدام نموده ام که امیدوارم اظهارات بنده مورد امعان نظر شما بزرگواران قرار بگیرد:

2-     ریاست محترم ، مستند به ماده 3 قانون آیین دادرسی مدنی که طی آن اشعار می دارد:  قضات دادگاهها موظفند موافق قوانين به دعاوي رسيدگي كرده، حكم مقتضي صادر و يا فصل خصومت نمايند... معروض می دارم که قاضی محترم شعبه بدوی در رد دعوای بنده به دو دلیل استناد کردند که به تشریح هریک می پردازم : اول اینکه ایشان در متن دادنامه خود ذکر کرده اند که چون بنده به زبان محلی اشراف ندارم پس باید متهم تبرئه شود !!!! نتیجه این جرم یعنی اگر هر انسانی در شهر ............ اقدام به فحاشی به زبان محلی به دیگران نماید باید تبرئه شود زیرا قاضی محترم این شهر به گویش اینجا آشنایی ندارد. شما به خوبی می دانید که در هر شهرستان به غیر از شخص قاضی که به صورت معمول و به جهت رعایت بی طرفی از قضات غیر محلی استفاده می شود، مابقی افراد دادگاه و یا سایر ضابطین قضایی، بومی این منطقه بوده و به خوبی به فحوای کلام رد و بدل شده اشراف دارند و قاضی محترم دعوا ، به جای عافیت طلبی می توانست از ایشان کمک بگیرد که در مانحن فیه چنین کاری صورت نگرفت و عین آب خوردن حق بنده پایمال گردید، مضاف بر آنکه اهالی شهرستان ................ دارای گویش محلی هستند و زبان آنها فارسی است و مانند زبان هایی چون ترکی ، کردی و یا عربی یک زبان جداگانه محسوب نمی گردد.

3-      دیگر استدلال قاضی شعبه دوم بدوی این است که چون رابط دانشگاه اعلام کرده که تصاویر دوربین مداربسته پاک شده است پس راهی برای اثبات این جرم نمی باشد که بازهم در این خصوص به عرض می رسانم ، ایشان باید به همین نکته مشکوک شده و پیگیری می کرد که چرا چنین اتفاقی رخ داده است ؟؟!! ریاست محترم ، شما نسبت به این مساله آگاهی و اشراف کامل دارید که به راحتی می توان از طریق صدور دستور قضایی به پلیس فتا یا سایر نهاد های تخصصی تصاویر دوربین را بازیابی کرده و یا  دستوراتی نظیر این مهم را صادر می کرد که بازهم از دادن چنین دستوری خودداری نمود تا حق بنده پایمال شود . نکته تلخ ماجرا اینکه خود قاضی دعوا در جسه دادرسی خطاب به متهمین تاکید کرد که عمل ایشان جرم بوده و دارای مجازات است و حتی در برگه صورت مجلسه کا ما قد امضای برگه آن را داشتم نیز این موضوع منعکس شده بود اما متاسفانه نتیجه دادگاه چیز دیگری شد .

4-     ریاست محترم ، بنده مستند به سوگند شرعی که در قانون مجازات اسلامی از آن نام برده شده است معروض می دارم که متشاکیان دعوا ، به بنده و پدر و مادرم فحش داده و الفاظ رکیک به کار برده و تمامی پرسنل دادگاه نیز این مهم را متوجه شدند و به راحتی می توانستند نسبت به حقانیت بنده گواهی دهند اما حق بنده زیر پا گذاشته شد. نکته اخر اینکه ایشان به بنده صحبت حرام خوردن را زدند و جلسه دادرسی را بهم ریختد که این خود اماره و فرض به تخلف آنها می باشد ولی چنین امری در دادگاه زیر پا گذاشته شد . در ادله اثبات دعوای ذکر شده در ماده 160 قانون مجازات اسلامی، استناد به علم قاضی بعنوان یکی از ادله آورده شده است و شما با توجه به مستدات موجود و ادله تقدیمی ، یقینا می توانید جرم انگاری چنین امری را احراز نمائید.  

با عنایت به موارد معنون که به استحضار عالی رسید خواهشمند است که نسبت به رد دادنامه بدوی و صدور دستور مقتضی مبنی بر احقاق حق بنده، اقدامات مقتضی را معمول نمائید.

                                                                                                 محل امضاء – مهر – انگشت