ریاست محترم دادگاه تجدید نظر استان تهران

با سلام و احترام؛

در خصوص پرونده کلاسه *** با موضوع دادخواست تجدید نظرخواهی آقای *** علیه اینجانب موارد زیر را به استحضار می رساند:

1-    ریاست محترم، همانطور که شما نیز به خوبی استحضار دارید؛ در ماده 348 قانون آیین دادرسی مدنی جهات تجدیدنظرخواهی مشخص شده است و اگر تجدیدنظر خواه محترم ایشان ادعایی داشته باشند می بایست وفق بندهای مندرج در این ماده، خواسته خود را بیان نمایند که در مانحن فیه چنین امری صورت نگرفته ودادخواست تنظیم شده از طرف ایشان با هیچ یک از بند های دادخواست مطابقت ندارد که بنده در بندهای لایحه تقدیمی به این موارد اشاره می نمایم که امیدوارم مورد امعان نظر شما بزرگواران قرار گیرد.

2-     اساس دادخواست بدوی بنده اشاره به یک نکته مهم بود و آن هم نص صریح ماده 221 قانون مدنی می باشد - اگر كسي تعهد اقدام به امري را بكند يا تعهد نمايد كه از انجام امري خودداري كند در صورت تخلف مسئول خسارت طرف مقابل است... و شما مقامات محترم به خوبی مستحضر هستید که در مقابل نص صریق قانون اجتهاد ممنوع است اما متاسفانه تجدیدنظرخواه محترم فراموش کرده اند که وقتی کسی مسئولیتی را قبول می کند می بایست نسبت به ایفای تعهد خود پایبند باشد و حکم صادره از دادگاه بدوی طی دادنامه شماره 1402000865 مورخ 26/10/1402 نیز دقیقا بر همین اساس صورت گرفت. مضاف بر آن ما در ماده 183 قانون مدنی و در تعریف کلی عقد می خواینم که یک یا چند نفر در مقابل یک یا چند نفر دیگر تعهد به انجام امری نمایند و مورد قبول انها باشد و دادنامه بدوی یعنی انجام تعهد آقای ***، پس خواسته ایشان فاقد وجاهت قانونی است.

3-    تجدیدنظرخواه محترم برای این که از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند پرونده دیگری را که مربوط به یک قرارداد جعاله می باشد را به این پرونده ربط داده است در حالی که بنده مستند به ماده 1301 قانون مدنی معروض می دارم این قرارداد که اینجانب تنها ضامن آن بودم با حضور طرفین و در کلانتری تجریش فسخ گردید و دیگر ارزش قضایی ندارد؛ لذا استناد کردن به این مهم در دادگاه تدیدنظر هیچ مصداقی نخواهد داشت. 1301- امضایی که بر روی برگه ای باشد علیه صاحب آن بعنوان دلیل محسوب می شود. نکته آخر اینکه اگر به تاریخ جعاله و فسخ آن و ایضا تاریخ واگذاری سکه ها و زمان پس دادن آن نگاهی بندازید مشخص می شود که هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند. همخوان بودن یک ادعا با اوضاع و احوال مسلم قضیه می تواند از جمله شرایط صحت یک ادعا باشد و ادعای تجدیدنظرخواه پرونده با هیچ عرف و منطقی همخوان نیست و بنده جهت استحضار مقام محترم قضایی تصویر قرارداد جعاله و سند فسخ آن را به پیوست مدارک تقیم می نمایم.

4-    علاوه بر مواد قانونی که در بند های قبلی بدان اشاره کردم ، قاعده حقوقی دیگری نیز بعنوان یکی از ادله اثبات دعوا در محاکم امروزی ما مورد استفاده قرار می گیرد به نام قاعده حقوقی استاپل و شما بزرگواران به خوبی می دانید که این قاعده هم اکنون وارد محاکم قضایی ما شده و حتی در برخی از شعب تجدیدنظر استان تهران نیزمورد توجه قرار گرفته است. منظوراز قاعده استاپل در حقوق، ممنوعیت استناد ادعای حق و تکلیف موضوع حقوقی میباشد که شخص مدعی بیانی مغایر با آن داشته است. مثلا بعد از انعقاد قرارداد یکی ازطرفین نمی تواند ادعای غیر قانونی بودن آن را بکند. نگاهی به اسناد امضا شده توسط آقای زنگنه صحت مراتب امر به خوبی برای تان مشخص خواهد کرد زیرا تناقض گویی ایشان در اسناد امضا شده بسیار واضح و عیان بوده و همین امر منجر به بروز ضرر برای من شده است و نامبرده بعد از گذشت چندین مدت از تحویل سکه و با ارئه اظهارات متناقض قصد دستیابی به اهداف نامشروع خود به هر طریقی را دارند.

5-    آقای *** در بندهای آخر دادخواست خود به بندهای قرارداد جعاله و الزام طرفین به مفاد آن عمل می کنند . بنده نیز معتقد به پایبندی به عقود و قراردادها هستم و به همین جهت دادخواست بدوی خود را ثبت نموده ام و اگر ایشان نیز ادعایی دارند می توانند نسبت به ثبت دادخوسات بدوی اقدام نموده و بنده نیز در فرصت مقتضی پاسخ ایشان را خواهم داد. مضاف برآن اگر به واقع ایشان ادعای چنین امری را داشتند چرا اسناد و مدارک مربوط را به شعبه بدوی تحویل ندادند؟ مگر نه این است که این قرارداد جعاله قبل از ثبت دادخواست بنده بود؟ لذا مشخص است که نامبرده تنها قصد فرار از مسئولیت به هر قیمتی را دارد .

6-    برای حسن ختام عرایض و به زبان ساده می گویم که بنده وفق ماده 219 قانون مدنی یک قرارداد ساده با آقای *** داشتم و اسناد و امضاهای طرفین موحود است و ایشان نیز یک قرارداد را نه با من بلکه با مادرم داشتند که من تنها ضامن آن بودم و اسناد فسخ آن نیز موجود است لذا وفق مقررات قانونی مشخص است که چیزی که بتواند استواری دادنامه بدوی را خدشه دار نماید از طرف ایشان ارائه نشده است و خواستار رد تجدیدنظرخواهی هستم.

با عنایت به موارد معنون که به استحضار عالی رسید خواستار رد ادعای تجدید نظرخواه محترم و تایید و ابرام دادنامه بدوی می باشم.

با تجدید مراتب و احترام