بسم الله الرحمن الرحیم
عنوان مقاله:طلاق قبل ازاسلام وانواع آن
چکیده:طلاق وشرایط وپیامدهای ناهنجارآن نسبت به زنان ومردان وازهمه مهم ترفرزندان آنها
مقدمه:
موضوع بحث ماطلاق وپیامدهای آن برروی زندگی خانواده هااعم اززوج یازوجهمخصوصاقشرآسیب پذیرفرزندان می باشد،گاه طلاق درشرایطی بسیارطاقت فرساتنهاوبهترین راه حل موجودبرای آزادی ونجات روح وجسم وآبروی طرف متقاضی می باشدونمی توان قضاوت کننده این امرازجهت خوب یابدبودن درشرایط آدمهاباشیم.
ولی کاش می توانستیم راه حلی برای کمترشدن این بحران اجتماعی که آمارآن هرروزبیشترازدیروزبه علت بیکاری،فقر،اعتیاد،خیانت و...میشودباشیم به خاطرفرزندانی که دراین جدایی بیشترین آسیب روحی وروانی رامی بینندوازمحبت پدرومادری که حق طبیعی آنهاویک سقف مشترک محروم میشوندوچه بساآینده شان درمسیرآسیب ونابودی قراربگیردوتاابداحساس کمبودمحبت پدرومادررادرسینه خودداشته باشندوهیچ چیزجبران کننده این کمبودوآسیب نباشد.
حال درموردطلاق قبل ازاسلام وانواع وشرایطش که برای زنان خیلی سخت ترازالان هست صحبت می کنیم،طلاق هایی که کاملاخلاف حقوق زنان وبه نفع مردان بوده است بحث من فمنیست بودن نیست مشکل من نبودن حقوق مشترک است هرچندامروزه هم تاحدودی این حقوق رعایت نمی شودوبیشترین آسیب رازنان جامعه مامتحمل می شوند.
واژه طلاق گرچه عربی است اماواردزبان فارسی شده و به معنای بیزاری وجدایی کامل زن ومرداست وبه اصطلاح به معنای کناره گیری مرداززن وتمام حقوقی است که اوبهره منداست.درتمدن هاوملت های مختلف برای طلاق شیوه وروش های خاصی وجودداشت اماآنچه مسلم است،این است که درآداب وتشریفات خاص طلاق،محکومیت زن وزجروآزاراومحوراصلی بود.
الف)طلاق صریح:دراین قسم ازطلاق مردجملات صریحی ازجمله،
حبلک علی غاربک(ریسمانت برگردن خودت است)وموارددیگررابه زبان می آوردوبه این ترتیب زن راطلاق میدادیعنی باادای الفاظ خاصی،صورت می گرفت که یکی ازانواع طلاق های صریح درجاهلیت ظهاربودکه ازشدیدترین نوع طلاق بودچون درصورت وقوع آن زن وشوهرتاابدبرهم حرام می شدند.
ب)طلاق کنایی:در برخی از قبایل و نواحی ،برای طلاق لفظی به کار نمیرفت و اقداماتی نظیر قهر یا سفر کردن مرد و با جدا کردن خیمه ها دلیل و کنایه از آن بود که با زنش متارکه کرده است وبا کمک قراین حالی دیگر،این نوع اعمال طلاق به زن تفهیم میشد و زن موظف بود پس از اعمال،منزل شوهر را ترک کند یعنی طلاق از طریق برخی رفتارها یا حالات،صورت میگرفت.
هرگاه مردی خواست از زن دوری کند و رابطه زناشویی او را با خود حرام کند او را به یکی از زنان محرم خود تشبیه میکرد برای مثال میگفت:«ظهرک کظهرامی،یاظهرک کظهراختی؛پشت تو مثل پشت مادر من است،یا پشت تو مثل پشت خواهر من است »و بدین ترتیب، زن چون حکم مادر یا خواهر پیدا میکرد،نزدیکی با او برایش حرام میشد. ظهار در جاهلیت نوعی طلاق و جدایی جسمانی محسوب میشد،ولی در عین حال زن نمیتوانست با مرد دیگری ازدواج نماید و زن نه بهره مند از رابطه زناشویی بود و نه رها بود که بتواند با دیگری ازدواج کند.قرآن کریم این نوع طلاق را در آیات اولیه سوره مجادله لغو کرد و یاوه گویی و منکر و مستلزم پرداخت کفاره معرفی کرد.
2.طلاق ایلاء:
ایلاء در لغت به معنای سوگند خوردن و در اصطلاح فقهی سوگند شوهر بر ترک عالم زناشویی با همسر دائمی است به طور مطلق که به قصد اضرار بر زن باشد.در جاهلیت هنگامی که مردی از همسر خود متنفر میشد گاهی سوگند یاد میکرد که با او همبستر نگردد و با روش غیر انسانی،همسر خویش را در تنگنای شدیدی قرار میداد. قرآن کریم این نوع طلاق را در آیات 227-226سوره بقره لغوکرد.
3.طلاق خلع ومبارات:
درلغت به معنای کندن ودرآوردن لباس است ومبارات نیزدرلغت به معنای برائت جستن ازیکدیگر.دراصطلاح فقهی،طلاق خلع،طلاقی است که زن به دلیل نفرتی که نسبت به شوهرپیداکرده بادادن مالی(فدیه)خودراازقیدزوجیت اوآزادمی سازد،اعم ازاینکه مال مزبور،عین مهریامساوی یابیشترویاکمترباشدکه دراسلام تأییدشده است.طلاق مبارات طلاقی است که کراهت ونفرت،ازهردوطرف باشد،ولی مقدارمال پرداختی نبایدازمهرافزون باشدکه این نوع طلاق نیزدراسلام تأییدشده است.
4.طلاق رجعی:
دراین نوع طلاق امکان رجوع مردبه زن درزمان عده وجودداشت یعنی مردجملاتی رابه صورت صریح به زبان می آوردوبدین ترتیب زن راطلاق میدادومی توانست تاپایان دوره عده بدون انجام عقدنکاح به زن رجوع کندکه دراین نوع طلاق نیزگاه مردزن رادرطلاق ورجوع های مکررگرفتارمی کردبه این معناکه زن راطلاق می دادسپس تاقبل ازپایان عده به زن رجوع می کردوپس ازرجوع اورامجددٱطلاق می دادودوباره درزمان عده به اورجوع می کردوزن رابلاتکلیف قرارمی داد.دراسلام طلاق رجعی باتصحیح ومحدودکردن آن به دوبارتأییدشده است.
عده:عده درجاهلیت به دومعنابود؛یکی به معنای طهری که درآن زن طلاق داده میشدودیگری مدتی بودکه بعدازفوت یاطلاق همسرش صبرمی کردتاازدواج بادیگران بروی حلال شود.
عده وفات:درجاهلیت برای عقدازدواج حرمتی قائل بودندووقتی شوهران زنان جاهلی ازدنیامی رفتند،بایدبه مدت یک سال عده نگه میداشتندودرمدت این یک سال حق نداشتندازخانه خارج شوند،دربدترین قسمت خانه سکونت می کردند،بدترین لباس هارامی پوشیدندوحق نداشتندموراشانه کنندیاناخن هارابچینندوحق نداشتندبوی خوش استعمال کنندوحتی حق استحمام نداشتندوازآرایش وتزیین واستفاده ازسرمه خودداری می کردندودرپایان یک سال بابدترین منظره ازخانه خارج می شدند،به هنگام اتمام عده گوسفندیاالاغی رانزدخودنگه می داشتندوبه آن آب وغذانمی دادندوآنقدرمیزدندتابمیرد،سپس فضله ی آن رابه نقطه دوری می انداختند،این کارکنایه ازدورانداختن زجرومصیبت بود.
عده طلاق:درباره عده زن بعدازطلاق شوهر،اختلاف نظراست.برخی معتقدندکه عده زنان درطلاق همان دیدن یک حیض بوده ومعلوم میشدزن حامله نمی باشدحق ازدواج باشخص دیگری راپیدامی کردوچون این مدت کم بوده عده ای معتقدندچیزی به عنوان عده طلاق درعصرجاهلیت وجودنداشته یاسخن ازآن به میان نیاورده اند.امابه نظرمی رسدآنهابه عده درطلاق قائل بودند،زیراازانواع طلاق های آنهاطلاق رجعی بودکه مردبعدازطلاق درایام عده برای آزارواذیت زن بارهارجوع می کردواگرگفته شودکه آنهادرطلاق عده نداشتند،دراین صورت طلاق رجعی طلاقی بی موردوبی معناخواهدبود.عده زن حامله نیزوضع حمل بود،اگرمردی همسرش رادرحاملگی طلاق میداد،بایدصبرمی کردتازن وضع حمل کند.دربرخی دیگراگرزنی حامله بودبچه ای که ازهمسرقبلی به دنیامی آمدمتعلق به همسرجدیدبودواوپدرشرعی بچه به حساب می آمد،اگرچه مادرمی دانست این بچه ازشوهراول اوست.
باتوجه به اینکه زن یکی ازدورکن ازدواج وطلاق است آگاهی ازجایگاه وموقعیت منحط زن دراجتماع عرب آن زمان،تصویرروشن تری ازچگونگی نظام طلاق جاهلی ارائه میکند.
زنان درجاهلیت موقعیت منحطید داشتندازجمله اینکه درازدواج حق انتخاب نداشتندویادرزمان کودکی به دست پدربه قتل می رسیدندوزنده به گورمی شدندومیتوان عامل این مسئله رادرنظام اجتماعی واقتصادی آن جامع جست وجوکرد.
زنان در جامعه عرب قبل از اسلام مانند سایر اجتماعات آن عصر کاملا مقهور اراده و تمایلات مردان بودند،مرد میتوانست آنچه میخواست با زن انجام دهد و از حق فروش،قتل،ضرب و شتم زن بهره مند بود،با توجه به این واقعیت تلخ روشن است که به اراده و رضایت دختر یا زن درباره زندگی آینده و زناشویی او کمترین توجهی نمیشد.قوانین و سنن محیط، به او حق اعمال نظر نمیداد و برای او حق تشخیص قائل نبود.
طلاق به اراده مرد بود و با اندک بهانه ای و بدون هیچ محدودیتی میتوانست رشته زوجیت را قطع کند و طلاق در عصر جاهلیت،به معنای کوتاه آمدن مرد از انجام تعهداتش در مقابل همسر تلقی میشد و سنت طلاق در جاهلیت به صورت بی حد و حصر و اهانت آمیز صورت میگرفت و طلاق از واژگانی است که عرب جاهلی برای متارکه میان زن و شوهر و پایان زندگی زناشویی وضع کرده اند.حق طلاق در جاهایت در دست مرد بود و او در امر طلاق،اختیار مطلق داشت اسلام این قانون را نیز با ایجاد محدودیتهایی همراه با مقرراتی در زمینه عدم اضرار به زن پذیرفت.
ابن ابی حدید،عبدالحمید،شرح نهج البلاغه،دستغیب،ازدواج اسلامی،مریم مشهدی علی پور
نظر شما در مورد این مطلب