ریاست محترم دادگاه تجدیدنظر استان تهران
موضوع: لایحه دفاعیه
با سلام و احترام؛
در خصوص پرونده کلاسه ***با موضوع دادخواست تجدیدنظرخواهی خانم *** به وکالت از طرف همسرم ***نسبت به دادنامه شماره *** موارد زیر را به استحضار می رساند:
1- ریاست محترم، همان طور که شما نیز به خوی استحضار دارید، جهات تجدیدنظرخواهی در ماده 348 قانون آیین دادرسی مدنی احصا گردیده است و اگر کسی بخواهد بنیان دادنامه بدوی را خدشه دار نماید می بایست بر اساس ادله اثبات دعوا که در قانون احصا گردیده نسبت به این مهم اقدام نماید اما در این دادخواست تقدیمی که چندین صفحه طول و تفصیل پیدا کرده، مشخص نیست که بر اساس کدام بند ماده مزبور قرار است که دادنامه بدوی نقض شده و رای مد نظر تجدیدنظرخواه محترم صادر شود؟؟ مضاف بر آن، این اولین پرونده ای نیست که با موضوع اعسار از پرداخت هزینه ها (مهریه) زیر دست شما یا قاضی محترم بدوی قرار گرفته است و دادگاه با توجه به تجربه و سوابق موجود در هر پرونده و شرایط طرفین، اقدام به نگارش چنین دادنامه ای نموده است و این رای نیز با عرف و عادت ساز گار است.
2- ریاست محترم در ادامه بند قبلی معروض می دارم که اگر حکمی صادر شده مستند به گزارش شهادت شهود و صورتمجلس دادگاه بوده و اظهارات طرفین نیز در دادگاه بدوی استماع گردیده است و اگر همسر بنده یا وکیل ایشان قصد نقض این رای داشته باشند باید مستند به مواد 1258 به بعد قانون مدنی اقدام کند اما در قسمت ستون دلایل و منضمات این دادخواست، به جز دادنامه بدوی و ایضا وکالتنامه تنظیمی هیچ چیزی پیوست نشده که بخواهد باعث نقض رای بدوی گردد یعنی تمامی این بندها بدون مستند قانونی ارائه گردیده است.
3- تجدیدنظرخواه مدعی تناقض گویی بنده است در حالی که بنده در گفتار خود هیچ تناقضی نداشته ام و هر دو شغل ارائه شده جزو درآمد های بنده محسوب می گردند. بنده به صورت رسمی در فروشگاه *** مشغول به کار می باشم اما به صورت ماهیانه تنها 12 میلون تومان درآمد دارم و مجبورم برای ادامه زندگی و پرداخت هزینه ها به شغل دومی هم روی بیاورم که همان رانندگی اسنپ است ( تاکسی اینترنتی) اما درآمد این دو شعل در کنار یکدیگر نیز کمتر از 14 تومان درآمد است و باید بگویم برخلاف ادعای تجدیدنظرخواه محترم این تناقض در رفتار ایشان است که به چشم می خورد نه بنده زیرا شما به خوبی می دانید که شرایط کار در فروشگاه های زنجیره ای به گونه ای است که هر نفر قریب به 12 ساعت در روز درگیر کار می شود و من نیز یک کارگر ساده ام نه سهامدار آن مجموعه و اگر اوقات محدودی برای استراحت داشته باشم در تاکسی های اینترنتی مشغول خواهم شد پس چگونه می توان با روزی یک یا دو ساعت کار رانندگی، درآمد ماهیانه 30 میلیون تومانی داشت؟؟ اگر به واقع رانندگی در تاکسی اینترنتی با این حجم بسیار محدود ساعت کاری، 30 میلیون تومان درآمد داشت من کلا از شغل اصلی خود استعفا داده و به صورت تمام وقت راننده اسنپ می شدم تا بیش از 100 میلیون درآمد داشته باشم. ضمنا بنده یک کارگر ساده ام و اگر احیانا برخی از امور اداری رعایت نشده نه بعلت قصد و غرض بلکه بعلت نا آشنایی با روند ثبت دادخواست بوده، مضاف بر آن، این امور در حدی نیست که بخواهد ارکان یک پرونده را از بین برده و همه چیز از صفر شروع شود.
4- وکیل محترم تجدیدنظرخواه، بند آخر دادخواست خود را طوری نگاشته است که من تنها به قصد ارضای شهوت اقدام به ازدواج با *** نموده ام و این حرف بیشتر به یک تهمت شباهت دارد تا یکد سند محکمه پسند، اگر بنده به واقع چنین قصدی داشتم یا دست به ازدواج موقت می زدم یا اینکه اصلا ازدواج نمی کردم تا دچار چنین پرونده های قطوری شوم. من قریب به شش سال است که با همسرم زندگی کردم و ایشان در تنها سه سال اخیر تحت نظر مستقیم یک روانپزشک بودند و تاثیر داروهای ضد افسردگی در حدی بود که تمامی میل جنسی وی را زایل می کرد. شاید وکیل محترم تجدیدنظرخواه بخواهد از هر طرق مشروع یا نامشروعی برای رسیدن به هدف استفاده کند اما بنده حاضرم در صورتی که دادگاه محترم بخواهد تمامی اسناد و مدارک درمان ایشان را ارئه دهم تا مورد بررسی قرار گیرد. بنده نه تنها قصد کامجویی جنسی نداشتم بلکه حتی چند سال سردمزاجی ایشان را که به صورت قطعی تایید شده تحمل کردم و هزینه های درمان وی را نیز پرداخت نمودم. خواهش من از محضر محترم دادگاه این است که یک بار صحت اسنادی که ایشان در بند های دادخواست ذکر کرده اند را بیان نمایند تا معلوم شود که چه کسی صداقت دارد؟
5- وقتی من شش سال به پای زنی نشسته ام و حتی بیماری وی را نیز تحمل کرده ام یعنی او انتخاب من بوده که تا آخر عمر با من باشد و با آنکه خانواده وی با من صداقت رفتار نداشته و اعلام نکردند که دخترشان ناراحتی اعصاب داشته اما من تمام سعی تلاش خود را به کار بستم که بتوانم زندگی خویش را حفظ نمایم. این دادخواست برای بحث اعسار بنده تشکیل شده بود نه دیگر موضوعات اما به توجه به دادخواست مطروحه توسط خانم *** معروض می دارم که علت طلاق همسرم ناشی از عدم توانایی برای ادامه زندگی بود زیرا شدت افسردگی وی به حدی بود که نمی توانست به زندگی طبیعی برگردد و باز هم مستند به ادله اثبات دعوا معروض می دارم که ایشان بعلت عدم تعادل روحی بنده را مورد ضرب و جرح قرار می دادند که اسناد وی تقدیم دادگاه شده است و نکته آخر آنکه تجدیدنظرخواه مدعی اند که من به قصد شهوت و تمتع جنسی این زن را به خانه خود آورده ام اما سوال مهم این است که در کجای دنیا مردی که قصد شهوت دارد حاضر است 500 سکه بعنوان مهریه تعیین نماید؟؟ بنده همانطور که وکیل همسرم گفته ام مهریه را جزو دیون ممتاز دانسته و هیچ مشکلی با استحقاق همسرم ندارم بلکه تنها به علت هزینه های بسیار سنگین زندگی خواسته ام که این پرداختی با توجه به وضعیت مالی بنده صورت پذیرد.
6- نکته آخر اینکه بنده علاوه بر درآمد محدودی که دارم باید ماهیانه هم از پس هزینه های زندگی برآیم و هم تعدای اقساط و بدهی دارم و هم اینکه در پرنده مالی دیگری محکوم به پرداخت به همسرم شده ام و این دادنامه نیز با توجه به این موارد صادر شده و ثبت چنین حکمی با توجه به اوضاع و احوال قضیه ثبت شده و اتقفاق عجیبی رخ نداده است.
با عنایت به موارد معنون که شرح آن به استحضار عالی رسید خواهشمندم ضمن رد ادعای تجدیدنظرخواه دستورات لازم در خصوص استواری دادنامه بدوی را صادر فرمائید.
با تجدید مراتب و احترام
نظر شما در مورد این مطلب