ریاست محترم شعبه
با عرض سلام و درود، احتراما در خصوص دادنامه به شماره مورخه صادره از سوی شعبه بدین وسیله در فرجه مقرر قانونی مراتب واخواهی نسبت به دادنامه واخواسته شده را به حضورتان اعلام و استدعای نقض دادنامه واخواسته شده را به دلایل و جهات ذیل دارم.
شرح ماوقع
١- در این پرونده ( واخواندگان) مدعی هستند که موکل نسبت به ایشان در تاریخ در روستای فحاشی نموده اند ، جهت اثبات این ادعا به صورت جلسه تنظیم شده از سوی مامورین کلانتری استناد نموده اند و گواهانی به اسامی را به عنوان گواه در دادسرا و مرجع انتظامی تعرفه نمودند، حالیه با توجه به مراتب ذیل دادنامه واخواسته استحقاق نقض را دارد.
چرا که اولا به دلالت پرونده واخواسته شده ، شکات برای اثبات ادعای خویش به صورت جلسه مراجع انتظامی استناد نموده اند، با مداقه در صورت جلسه مرجع انتظامی مورخ ساعت شکات در نزد مامورین انتظامی اعلام داشته نقل به که آقای نسبت به اینجانب توهین و تهدید می نماید) در حالیکه در برگه شکواییه شکات برخلاف مفاد گزارش مرجع انتظامی و اقرار خودشان در آن صورت جلسه، در شکواییه اعلام داشته اند که نسبت به ایشان فحاشی نموده اند ، لهذا ادعای شکات در شکواییه با توجه به صورت جلسه مرجع انتظامی در تعارض بوده چرا که در صورت جلسه مراجع انتظامی که به امضای شاکی نیز رسیده است شاکی صرفا ادعا دارد یک نفر بنام به ایشان فحاشی و توهین نموده فلذا استناد به صورت جلسه مراجعه انتظامی(صرف نظر از صحت و سقم ان ) قابلیت استناد را ندارد و اساسا محکوم به رد میباشد.
٢- شکات در این پرونده جهت اثبات ادعای خویش گواهانی را در دو مرجع انتظامی و دادسرا تعرفه نموده اند که صرف نظر از صحت و سقم مفاد گواهی گواهان، آنچه را گواهان در این پرونده بیان داشته اند ، قابلیت استناد شرعی و قانونی را جهت انتساب اتهام به موکلان را ندارد چرا که اولا متولد در مرجع انتظامی اینگونه شهادت داده است نقل به عین ( به همراه عده ای به عنوان کمک و بنایی به زمین شخصی در ، جاده رفته بودم اقدام به فحاشی و تهدید نموده اند، در حضور کارشناس دادگاه آقای همین فرد در صورت جلسه گواهی گواه در دادیاری مورخه عنوان داشته نقل به عین ( بنده ساعت حدود صبح در دو راهی که فحش های ناموسی به شکات داده اند و شاکی می گفت حرف نزنید ولی فحش می دادند ، در خصوص مشاهده ای نداشتم.
ریاست محترم دادگاه ، شهادت این فرد () مبتنی بر واقعیت نمیباشد و اساسا نمیتواند دلیل شرعی و قانونی برای انتساب اتهام توهین باشد ، چرا که مقنن در ماده١٨٢ قانون مجازات اسلامی در شهادت شرعی، در صورت تعدد شهود، وحدت موضوع شهادت را شرط ضروری تقنین نموده و نیز در ماده ١٨۵ قانون مذکور در صورت وجود تعارض بین دو شهادت شرعی هیچ یک معتبر نیست و حتی مقنن در ماده ١٨٧ بیان داشته مفاد شهادت نباید مخالف قرائن و امارات باشد، در حالیکه با مداقه در شهادت اقای آنچه محرز است نامبرده در صورت جلسه مرجع انتظامی بیان داشته که کلیه مشتکی عنهم در این پرونده نسبت به شکات فحاشی، تهدید نموده اند و حتی اعلام داشته در روز بهمراه عده ای به عنوان کمک و بنایی به زمین شخصی در رفته بودند، در حالیکه نامبرده در دادیاری نزد مقام محترم قضایی صرفاً اعلام داشته نقل به عین ( در دو راهی بودم فحش ناموسی دادند ، در خصوص مشاهده ای نداشتم) نظر به اینکه اولا شاهد در مرجع انتظامی اعلام داشته سر زمین شخص شکات بوده ولی در دادسرا اعلام داشته که دو راهی شهربند بوده است و فاصله دو راهی تا سرزمین بیش از مترمربع میباشد لذا ادعای استماع و مشاهده اینکه چه کسی به چه کسانی فحاشی نمودند منطقا و عقلا محال است لهذا مفاد شهادت استنادی دادگاه محترم دقیقا مشمول ماده ١٨٧ قانون مجازات بوده که استدعای تحقیق در این خصوص را دارم.
ثانیا: نزد مقام دادیاری اعلام داشته، که فحش های ناموسی داده اند در حالی که نامبرده در مرجع انتظامی به عنوان شاهد بیان داشته کلیه مشتکی عنهم پرونده به شکات فحاشی، تهدید، داشته اند فلذا با توجه به مراتب فوق شهادت این فرد مصداق شهادت فرد غیرعادی و ساهی موضوع ماده ١٨٠ قانون مجازات اسلامی بوده که معتبر نمیباشد.
3- در خصوص شهادت آقای به دلایل ذیل شهادت نامبرده پذیرفتنی نمیباشد چرا که اولا نامبرده در مرجع انتظامی بعنوان گواه بیان داشته نقل به عین ( آن روزی که سرزمین بوده ایم که داشتیم دیوار میکردیم آقای و بچه های ایشان امدن به ما فحش گفته اند و به ایشان چیزی نگفته ایم بارها اینکار تکرار شد) ولی نامبرده در نزد مقام دادیاری بیان داشته نقل به عین ( حدود یک ماه قبل ساعت ١٠ یا ١١ صبح بوده در سرزمین جاده بوده ام که مشاهده کردم که در حضور بنده همه مشتکی عنهم به شکات فحش های ناموسی میدادند و تهدید به شکستن شیشه خودروی نیسان کردند. صرف نظر از صحت و سقم ادعای نامبرده نظر به اینکه اولا مقنن در بند چ ماده ١٧٧ قانون مجازات اسلامی، نداشتن خصومت شخصی را جهت پذیرش شهادت تقنین نموده است در حالیکه طبق مفاد گواهی این گواه در مرجع انتظامی ادعا دارد موکلان نسبت به ایشان هم فحاشی داشته اند لذا موضوع مشمول بند چ ماده ١٧٧ قانون مجازات اسلامی و شهادت این فرد بعنوان شهادت شرعی پذیرش نمیشود.
ثانیا: مقنن در ماده ١٨۵ قانون مجازات اسلامی وجود تعارض بین دو شهادت را تقنین نموده است لهذا با توجه به اینکه گواه آقای بیان داشته تمام مشتکی عنهم به تمام شکات فحاشی کردند و حتی تهدید به شکستن شیشه خودروی نیسان نموده اند در حالیکه شاهد دیگر بنام آقای بیان داشته فقط فحش های ناموسی به شکات داده اند و تهدید هم نکردند. لذا با توجه به تعارض مفاد این دو گواه و توجها به اینکه وحدت موضوع در صورت تعدد شهود شرط ضروری برای پذیرش شهادت میباشد لذا ادله استنادی این دادگاه جهت صدور دادنامه واخواسته شده فاقد موازین قانونی بوده لذا صدور حکم به نقض دادنامه واخواسته شده و صدور حکم به برائت موکل را دارم.
با احترام
نظر شما در مورد این مطلب