بسمه تعالی
ریاست محترم محاکم تجدید نظر استان ..........
با عرض سلام و ادب احتراما در خصوص دادنامه به کلاسه ........... صادره از سوی شعبه ١٠١ دادگاه کیفری ...............، بدین وسیله در فرجه مقرر قانونی به دلایل و جهات ذیل نقض دادنامه تجدید نظر خواسته و صدور حکم به برائت موکل از اتهام فحاشی را دارم.
شرح ماوقع: در اين پرونده آقاي .............. شكايتي عليه موكل داير بر توهين مطرح نموده اند كه ايشان مدعي هستند كه موكل آقاي ................در تاريخ .......... حوالي ظهر به همراه همسر و دخترشان .......... در جلوي منزل ................... در روستاي ................... به ايشان توهين و فحاشي و تهديد نموده و عوامل موكل شبانه اقدام به تخريب و شكستن شيشه و ساختمان مشاراليه نموده اند،هرچند موكل آقاي .............. فرسنگها با اتهام انتسابي از لحاظ شخصيت خانوادگي فاصله دارند و صرف نظر از صحت و سقم ادعاي ادعاي مشاراليه، به دلايل ذيل نقض دادنامه تجدیدنظرخواسته را استدعا دارم.
جهات تجدید نظر خواهی
الف:دادنامه تجدید نظر خواسته بر خلاف قانون میباشد
١- با مداقه در پرونده تجدیدنظرخواسته موکل به صرف ادعای تجدیدنظرخوانده، دایر بر اینکه نسبت به ایشان فحاشی نموده است، محکوم گردیده است و دادگاه محترم بدوی به صرف اینکه دو گواه بنام آقایان...........و .............. ، در مرحله بازپرسی اقدام به شهادت متناقض نموده اند، این گواهی را به عنوان مستند دادنامه تجدیدنظرخواسته قرار داده است در حالی که با مداقه در مفاد گواهی گواهان که در فرایند تحقیقات مقدماتی ( در بازپرسی) تعرفه و ادای گواهی نموده با ملاحضه نظر مقنن در مواد ۱۸۰ به بعد قانون مجازات اسلامی نمیتواند موثر در مقام باشد.
مفاد گواهی گواهان که در فرایند بازپرسی انجام گردیده
۱- آقای .......... بعنوان گواه در بازپرسی اعلام داشته نقل به مضمون ( اطلاعی از موضوع شکایت شاکی ندارم چرا من را به عنوان گواه معرفی نمودید)
۲-گواه دیگر آقای .......... بشرح صورت جلسه مورخ..........بیان داشته نقل به عین ( ...........و.......... در حال جزو بحث با یکدیگر هستند ، .........به ........ گفت پسرت به من فحاشی می کند و .... گفت پسرم اگر فحش می دهد به خودش می دهد ، بنده آن زمانی که حضور داشته توهین و تهدید از جانب ....... نسبت به .......... نشنیده ام)
۳-گواه دیگر آقای ....در صورت جلسه مورخ ........... بیان داشته نقل به عین ( .......و .......با صدای بلند صحبت می کردند سروصدا را از نزدیک منزلمان شنیدیم و زمانی که بیرون رفتم دیدم که آقای ...... و ....... با صدای بلند صحبت می کردند و ......به ...... گفت فرزندت به ما بد و بیراه می گوید که پناهبر گفت من عذرخواهی میکنم و من جلویش را میگیرم بابت توهین آقای..........به ....... گفت پدرسوخته که چرا فرزندت به ما توهین می کند)
۴-گواه دیگر آقای .......اعلام داشته ( در منزل پدرم جنب مدرسه حضور داشتم که سروصدایی از بیرون شنیدم و بیرون آمدم دیدم شاکی و متهم در حال بحث با یکدیگر هستند و هیچ گونه توهین و تهدید نشنیده ام)
۵- دو نفر گواه به نام هاي آقايان ............ و............. را به اين بازپرسي تعرفه نموده اند نامبردگان طبق صورت مجلس اين بازپرسي مبادرت به اداي شهادت نموده اند با مداقه در متن اظهارات اين دو گواه و تطبيق آن با شكواييه تجدید نظرخواه و اظهارات تجدید نظرخواه در صورت مجلس مورخه ....... نمي تواند موثر در مقام باشد و به استناد اين شهادت نمي توان، اتهامي را به موكل انتساب داد چرا كه اولا ، تجدیدنظرخواه در خصوص موضوع شكايت اعلام داشته كه نقل به عين ( موكل در روستاي........... جلوي ايشان را گرفته شروع به فحاشي كرد و بابت تهديد گفت چرا دادگاه و پاسگاه مي روي و بابت افترا و تهمت به من فحاشي و تهديد كرد) ( صورت جلسه .............در بازپرسي) گواه آقاي .......... در صورت جلسه مورخه ........... اعلام داشته، نقل به عين ( ييلاق بودم خانه ............كه آقاي ..........موقع ناهار زنگ زد موبايل .........( شاكي) كه آنتن نداشت نوه اش شماره ثابت را گرفت اون آقا تهديد كرد و فحش ناموسي داد،..... در خصوص روستاي ......... آيا جلوي شاكي را گرفت عنوان داشته ؛ خير حضور نداشتم و در خصوص تخريب و شكستن شيشه اطلاعي ندارم)
اين اظهارات گواه با اظهارات تجدیدنظرخواه در خصوص زمان و مكان ارتكاب بزه كاملا متفاوت مي باشد چرا كه تجدیدنظرخواه در شكواييه زمان و مكان بزه را روستاي..........جلوي منزل اقاي ...... اعلام نموده است ولي گواه زمان و مكان بزه را روستاي ييلاقي ولاشدكه به صورت تلفني بوده اعلام نموده است ولي گواه بر خلاف اظهارات تجدیدنظرخواه اعلام داشته موكل از پشت تلفن ، تجدیدنظرخواه را تهديد و فحاشي نموده است لهذا با توجه به ماده ۱۷۴ قانون مجازات اسلامي، مقنن تعريفي كه از شهادت داشته عبارتند از اخبار شخصي غير از طرفين دعوي به وقوع يا عدم وقوع جرم توسط متهم در حاليكه در ما نحن فيه اظهارات شاهد اعلامي تجدیدنظرخواه با اظهارات شخصي تجدیدنظرخواه داراي تعارضات آشكار بوده است، لهذا با توجه به مراتب فوق نميتوان اظهارات اين گواه را بعنوان ادله اثباتي اتهامات انتسابي به موكل اعتبار حقوقي داده شود.
ثانيا: اظهارات گواه ديگر بنام ......... ، موضوعاتي را در گواهي خويش مطرح نموده كه اصلا با موضوع شكواييه و ادعاي تجدیدنظرخواه مطابقت نداشته و توجها به اينكه نامبرده در متن گواهي، اشاره به درگيري في مابين موكل و شخص ديگر بنام ......... دارد كه آن پرونده به كلاسه .............شعبه ۱۰۲ دادگاه كيفري رسيدگي و طبق دادنامه پيوست حكم بر محكوميت ............ صادر گرديده است و ارتباطي به جريان ادعايي و احتمالي تجدیدنظرخواه اين پرونده ندارد چرا كه تجدیدنظرخواه در برگ شكواييه مكان درگيري را حوالي ظهر مورخه .........جلوي منزل ................ عنوان نموده است در حالي كه گواه تعرفه شده تجدیدنظرخواه زمان درگيري را غروب مردادماه سال جاري عنوان داشته و محل درگيري سر كوچه اي بيان نموده اند كه اين موضوع و بيان گواه، ارتباطي به موضوع شكايت تجدیدنظرخواه ندارد بلكه اين موضوع در پرونده ديگري به كلاسه .............. نسبت به اتهامات تهديد و توهين و مزاحمت تلفني در دادسراي عمومي و انقلاب شهرستان.............. به تاريخ ............... ثبت گرديد و با شماره بايگاني ............به شعبه اول دادياري دادسراي عمومي و انقلاب شهرستان .............. ارجاع گرديده لهذا با عنایت به مراتب مرقوم و توجها به سطر ۵ دادنامه تجدیدنظرخواسته، دادگاه محترم بدوی جهت صدور دادنامه تجدیدنظرخواسته، به مودای گواهی گواهان استناد نموده است در حالی که مقنن پذیرش شهادت شهود را مشروط به شروطی تقنین نموده است.
اولا ؛ وفق ماده ١٨٢ قانون مجازات اسلامی در صورت تعدد شهود وحدت موضوع شهادت ضروری است و باید محتوای شهادت ها در خصوصیات موثر در اثبات جرم یکسان باشد و هرگاه اختلاف مفاد شهادت ها موجب تعارض شود یا وحدت موضوع را مخدوش کند ، شهادت شرعی محسوب نمیشود و نیز مقنن در ماده ١٨۵ قانون مجازات اسلامی در صورت وجود تعارض بین دو شهادت هیچ یک معتبر نمیباشد
ثانیا: با مداقه در مفاد گواهی گواهان،مودای گواهان ۱- فاقد وحدت موضوع بوده ۲- تعارض در شهادت شهود مبرهن بوده ۳- مقنن در ماده ١٢٠ قانون مجازات اسلامی در مواد ٣ و ۴ قانون آیین دادرسی کیفری اصل را برائت تقنین نموده و در موضع شک در دادرسی های کیفری اصل برائت حاکم میباشد
لهذا دادنامه تجدید نظر خواسته با توجه به مراتب معنونه خلاف بین قانون و شرع بوده و مشمول بند ب ماده ٣۴٨ قانون آیین دادرسی کیفری می باشد.
با احترام
نظر شما در مورد این مطلب