به نام خدا
مقدمه :
فرض کنید میخواهیم در دو طرف کفه ی ترازو، تعادل ایجاد کنیم...
یک طرف را با وزنه های پنج ، هشت ،چهار و سه پر میکنیم و طرف دیگر را با دو وزنه ی ده کیلویی...در مجموع بیست کیلوگرم یک طرف و بیست کیلوگرم طرف دیگر.
اگر کسی از شما بپرسد کدام کفه ی ترازو سنگین تر است ،یقینا میگویید دو کفه با وزن مساوی در تعادلند اگرچه با وزنه های متفاوت.
سخن میانی:
درک این اصل که زن و مرد در بهره مندی از حقوق یکسان هستند ولی در نوع آن متفاوت ،حقیقتی است که بعضی ها یا به عمد یا به غفلت از آن رویگردانند.
این اصل(تعادل) درمقابل جنبش های افراطی فمنیستی و حکمرانی مردسالارانه است و همان تعادلی را ایجاد میکند که سبب موفقیت و رشد جامعه میشود.
فمینیسم اگرچه با شعار مقابله با تبعیض جنسی، استثمار و ستم جنسیتی و دستیابی به برابری کامل جنسیتی در قانون و عمل، در قرن هجدهم متولد شد اما رفته رفته در عصر حاضر با تندروی ها و افراطی گری های رهبران آن دچار تناقضات فاحش انسانی گشته است.
فمینیسم اگرچه میتواند هشداری برای جامعه ی مرد سالار باشد اما با قدرت گرفتن ،درنهایت به آنجایی میرسد که امروزه رسیده یعنی سلطه و برتری طلبی که در نقطه ی مقابلش جنبش های مرد گرایی و حمایت از مردان قرار گرفته...به عبارت دیگر از نقطه ی تعادل خارج میشود و تا جایی که پیش میرود که سقط جنین علی الخصوص پسر را به طرفداران خویش امر میکند.
درعین حال در کشور های غربی و شرقی که درگیر امواج مختلف فمینیسم هستند، شاهد استثمار و بهره کشی زنان و دختران بسیاری هستیم که از دید فمینیست ها خارجند و بدون پروپاگاندای رسانه ها مظلوم و مستضعف واقع شده اند.ازجمله زنان قشر تهی دست و زاغه نشین،روسپی گری و قاچاق جنسی زنان و دختران ،فروش مواد مخدر خودکشی و بی هویتی دختران نوجوان و...
مرد سالاری نیز با اعمال قدرت و ممنوعیت و بکارگیری زن تنها برای غرایز جنسی و خدمات جنسی و تولید نسل و اعلام و اعمال برتری خود بر زنان ، مسیری چندصد ساله ای را میپیماید که درظاهر رفته رفته ضعیف و دستخوش اصلاحات و بازنگری شده است اما در باطن با صنعت مدلینگ و تبلیغات و پورنوگرافی همچنان سلطنت میکند.
فمینیسم(حال حاضر) قبول دارد که مرد و زن هردو انسان هستند اما به دنبال شبیه و یکسان سازی زن و مرد است نه در تلاش ایجاد تساوی بهره مندی زنان از حقوق اجتماعی درمقابل مردان...
به عبارت دیگر میخواهد در همه چیز و همه ی امور کلیشه های زنانه و مردانه را از بین ببرد و وظیفه یا کاری ، محلی یا وسیله ای محول به یک جنسیت خاص نباشد.بنابراین برای اجرایی کردن آن وارد جریاناتی میشود که با فرهنگ های مختلف جهان و حتی طبیعت و خلقت افراد در تضاد است وزمینه را برای ایجاد انواع جرم و تعارضات اخلاقی و مدنی ایجاد میکند.درنتیجه بدون درنظر گرفتن تفاوت های جنسیتی ، پیروان خود یعنی فمینیست ها را در خطرات تعارضاتی می افکند که نه تنها خودشان بلکه زندگی سایر زنان و مردان جامعه را نیز متزلل و ناآرام میکند.مانند حمایت از تراجنسیتی ، باردار شدن مردان(برای مثال سازمان خانواده ملی فرانسه جهت امکان بارداری آقایانِ مایل به تولیدمثل، به طرح و برنامه ریزی قوانین اقدام کرد)، چند شوهری و روابط آزاد زن وحمایت از آزادی مطلق جنسی با شعار عشق ،عشق است(چه با حیوان چه باهم جنس چه با کودک )و...
علی ایحال مطلبی بسیار مهم وجود دارد که هدف اصلی این گفتار است.
یک سوال:
اینکه برای مثال در ایران زنان نصف مردان ارث میبرند یا دیه شان نصف مردان است ولی درمقابل از نفقه ، مهریه، اجرت المثل و عدم لزوم حضور در جهاد و ... بهره مندند پرسشی ایجاد میکند و آن این است که علت این تفاوت ها چیست؟به عبارت دیگر چرا مرد و زن در نوع حقوق در تفاوتند؟آیا در بهره مندی از نوع حقوق باید تفاوتی بین زن و مرد باشد؟...
پاسخ:
تفاوت در نوع حقوقِ زن و مرد به اصلی ترین دلیل خود یعنی تفاوت ساختار فیزیکی و روانی زن و مرد، بازمیگردد.یعنی قانونگذار حکیم با عنایت به تفاوت ها و شباهت های فیزیکی و روانی زن و مرد قوانینی را وضع میکند که بطور خاص برای حمایت از بانوان و قوانینی برای حمایت از آقایان و یا بطور عام برای حمایت از هردو جنسیت است که با الفاظی همانند هرکس ، همه ی افراد، آنان را مورد خطاب قرارداده است.اما همین مطلب یعنی تفاوت زن و مرد و تفاوت بهره مندی آن دو از حقوق و تکالیف مورد یقین بسیاری از افراد درگیر امواج فمینسمی نیست. این تفاوت در نظریات روانشناسان و جامعه شناسان تایید و اثبات شده؛از جمله:
تفاوت زن و مرد در سلامت روان: بر اساس تحقیقات انجام شده در دانشگاه کمبریج زنان در درونی کردن مشکلات اضطراب و افسردگی از مردان فراتر می روند تا جایی که در این احساسات مشکل ساز خود غرق میشوند که شامل انواع خفیف و شدید افسردگی و همچنین انواع اضطراب از جمله اختلال اضطراب عمومی و فوبیا است. افسردگی بیشتر به این معنی است که بیشتر زنان نسبت به مردان با احساس غم و اندوه عمیق، با خودپنداره منفی ، احساس گناه و سرزنش خود زندگی می کنند و بیش از مردان در معرض از دست دادن انرژی ، انگیزه و علاقه به زندگی اند.طبق تحقیقات انجمن روانپزشکی آمریکا ، درسال(2000) اضطراب بیشتر بدان معنی است که زنان بیشتر از ترس از اشیاء یا موقعیت های خاص (یعنی فوبیا) ، حملات وحشت و اضطراب شناور(اختلال اضطراب مبهم و بی دلیل) رنج می برند که خود را به افکار و موقعیت های به ظاهر تصادفی متصل می کنند.
در مقابل ، مردان بیشتر با مشکلات بیرونی یعنی سوء مصرف مواد مخدر(الکل و سایر مواد مخدر) و رفتارهای ضد اجتماعی مواجه هستند.
رفتارهای ضد اجتماعی بیشتر شامل اختلالات مختل کننده در دوران کودکی و نوجوانی - مانند کمبود توجه/اختلال بیش فعالی ، اختلال در رفتار و اختلال مخالف مخالف - و همچنین اختلال شخصیت ضد اجتماعی در بزرگسالی است.
این بدان معناست که ، از سنین پایین ، مردان در طیف وسیعی از مناطق از جمله خشونت نسبت به افرااد جامعه، تخریب اموال ، دروغگویی و سرقت، پرخاشگری یا الگو های ضد اجتماعی قرار میگیرند. درنتیجه تا حدودی، مردان اغلب در ایجاد روابط نزدیک و ماندگار مشکل دارند. *1
تفاوت های جنسیتی در تنظیم هیجان از طریق ام آر آی(تفاوت در هوش هیجانی): مطالعات مختلف روانشناسی نشان میدهد که واکنش های رفتاری و عاطفی در زن و مرد متفاوت است؛مطالعات تستی و اسکن مغزی نشان میدهد که مردان میتوانند احساسات منفی خود را با کارایی بیشتری نسبت به زنان تنظیم کنند. به عبارت دیگر مردان میتوانند راهبردهای تنظیم شناختی هیجان را با تلاش یا دشواری کمتری نسبت به زنان ایجاد و اجرا کنند.درمقابل ممکن است زنان به میزان بیشتری نسبت به مردان عاطفه مثبت ایجاد کنند تا پاسخهای منفی خود را کاهش دهند.*2
تفاوت های ذهنی، فیزیولوژیکی و هورمونی: دانشمندان علوم اعصاب سال هاست می دانند که مغز مردان و زنان یکسان نیست. مغز مردان بیشتر جانبی است - یعنی این دو نیمکره به طور مستقل در طول کارهای ذهنی خاص مانند صحبت کردن یا حرکت در محیط اطراف خود عمل می کنند. برای کارهای مشابه، زنان تمایل دارند از هر دو نیمکره مغزی خود به طور مساوی استفاده کنند. تفاوت دیگر اندازه است: مردان در تمام سنین به طور متوسط مغزهای بزرگتری نسبت به زنان دارند. اندازه گیری های متخصصان تفاوت هایی را در عملکرد مغز پسران و دختران از لحظه تولد نشان می دهد. در سه ماهگی، مغز پسران و دختران به صدای گفتار انسان متفاوت است. از آنجایی که این تفاوتها در اوایل زندگی ظاهر میشوند، احتمالاً محصول ژنها یا هورمونهای مرتبط با جنسیت هستند. سطح تستوسترون در جنین های پسر در اوایل هفته هفتم بارداری افزایش می یابد و تستوسترون بر رشد و بقای نورون ها در بسیاری از قسمت های مغز تأثیر می گذارد. تفاوتهای جنسی در مغز در برنامههای رشد تا حدودی متفاوت دختران و پسران منعکس میشود. بر اساس بسیاری از معیارهای رشد حسی و شناختی، دختران اندکی پیشرفتهتر هستند: بینایی، شنوایی، حافظه، بویایی و لامسه در نوزادان دختر حادتر از نوزادان پسر است. نوزادان دختر همچنین تمایل دارند تا حدودی از نظر اجتماعی سازگاری بیشتری داشته باشند - به صداها یا چهرههای انسان واکنش نشان میدهند یا در پاسخ به گریه یک نوزاد دیگر شدیدتر گریه میکنند - و عموماً پسران را به سمت پیدایش مهارتهای حرکتی و زبانی هدایت میکنند.
بسیاری از تغییراتی که در دوران بلوغ رخ می دهد به تغییر سطح هورمون مربوط می شود. برخی از هورمون های اصلی مرتبط با بلوغ عبارتند از:
تستوسترون: این یک هورمون جنسی اولیه در مردان است و باعث ایجاد ویژگی های مردانه مانند صدای عمیق تر، موهای صورت و رشد ماهیچه ها می شود.
این هورمون که دی هیدروتستوسترون: که از تستوسترون قدرتمندتر است و در دوران بلوغ مقدار بسیار بالاتری وجود دارد. شروع بلوغ در مردان است و همچنین ممکن است به شروع بلوغ در زنان کمک کند.
استروژن: که هورمون جنسی اولیه در زنان است و باعث رشد بافت رحم و سینه می شود..
هورمون رشد: سطح این در دوران بلوغ افزایش می یابد و باعث جهش رشد در استخوان ها و ماهیچه ها و افزایش سریع قد می شود. افزایش آهسته قد، کمتر از 2 اینچ در سال، ممکن است نشانه کمبود هورمون باشد.
طبق تحقیقات و باتوجه به افراد مختلف نقاط دنیا عادت ماهانه در زنان معمولاً حدود 2 سال پس از اولین آثار(تغییر اعضای بدن) بلوغ شروع می شوند - به طور متوسط در سن 10 الی 12 سالگی.همچنین به طور کلی دختران حدود دو الی چهارسال سال زودتر از پسران بلوغ را شروع می کنند. بلوغ دختران معمولاً بین 8 تا 13 سالگی شروع می شود. با این حال، دختران سیاهپوست و اسپانیایی تبار زودتر از دختران سفیدپوست (سن 7 و نیم) بلوغ را شروع می کنند
درپسران نیز با آغاز اولین تغییرات در سنین میانگین 12/15 سالگی(بسته به نژاد و موقعیت جغرافیایی ، تغذیه، سلامت جسمی و روانی) بلوغ را آغاز میکنند.
(بلوغ زودرس تقریباً 1 تا 2 درصد از کودکان را در ایالات متحده تحت تأثیر قرار می دهد. این زمانی است که بلوغ در دختران کمتر از 8 سال یا پسران کمتر از 10 سال شروع می شود)
زنان کوتاهتر هستند، به طور متوسط حدود 9 درصد..
مردان دارای استخوانهای بزرگتر و قویتر هستند، هم از نظر اندازه و هم از نظر تراکم. اوج توده استخوانی مردان حدود 50 درصد بیشتر از زنان است و زنان با افزایش سن سریعتر استخوان از دست می دهند.تعداد دنده های زنان و مردان یکسان است.
مردان نسبت به سایز بدن سر بزرگتر و بازوها و پاهای بلندتری نسبت به زنان دارند. منابع در مورد طول نسبی اندام متفاوت هستند، اما همه آنها موافقند که زنان سر و گردن کوچکتر و سبکتر دارند.
زنان بالاتنه بلندتری دارند تا اسکلت اندامهای تولید مثلی اضافی را در خود جای دهند و فضایی برای بیرون راندن چیزها در دوران بارداری پیدا میکند. این باعث می شود پاهای زنان کوتاهتر از مردان باشد.لگن بزرگتر زن برای زایمان بهتر است. پهنتر، طولانیتر و توسط رباطهایی که در دوران بارداری نرم میشوند به هم متصل میشوند و به دو نیمه به دلیل لگن باریکشان اجازه میدهند از هم جدا شوند. استخوانهای مایل ران زنان فشار بیشتری به مفاصل زانو وارد میکنند، مفاصل زانو باید بچرخند در حالی که مردان اینطور نیستند.
بینایی: درک رنگ و دید محیطی زنان بهتر از مردان است. مردان در فوکوس فاصله طولانی بهتر عمل می کنند.شنوایی زنان با فرکانس بالای بسیار بهتری دارند.
زنان نازکتر و نرمتر از مردان هستند - جدا از اطراف اندامهای تناسلی، در دوران بلوغ، رباطهای زنان در مقایسه با رباطهای مردانه شل میشوند. به نظر می رسد این یک اثر هورمونی است که برای تسهیل جداسازی استخوان های لگن برای زایمان طراحی شده است -
نکته ی بحث:
باتوجه به مستندات علمی مذکور در مطالب فوق، تفاوت جسمی و روانی زن و مرد به معنی برتری یک جنس بر دیگری نیست بلکه وجود یکی وابسته به دیگری است یا به عبارت دیگر زن و مرد مکمل یکدیگرند. تفاوت روانی ، هوش هجانی، هورمون ها و حتی فیزیولوژیک بدن انتظاراتی را در عقل ایجاد میکند که در زمان قانونگذاری اعمال میشود
اینکه قانونگذار در تقنین علاوه بر آنکه مسائل فرهنگی اجتماعی و شرعی را در نظر میگرد
به تفاوت طبیعت و خلقت زن نیز توجه دارد.برای مثال در قوانین مدنی ایران که برگرفته از شرع(فقه)است مرد را باتوجه به ساختار فیزیکی و روانی اش عنصری برای تلاش و کوشش جهت تامین نیاز ها و محافظت از خانواده قرار داده و این حق را بر زن تکلیف نکرده و هیچ کس طبق قانون نمیتواند زنی را الزام به انجام وظیف یک مرد کند.از سوی دیگر با ارج نهادن به حضور زن و گرمای محبت و علاقه اش در منزل، پرداخت نفقه( چه زن و چه فرزند) را تکلیف مرد (اعم از خرج ماهیانه ، مسکن ، خوراک ، پوشاک و..) و درصورت عدم وجود مستخدم یا خادم، اجرت المثل انجام امور خانه غیرتبرعی؛ و به منظور تامین حقوق زن پس از طلاق یا فوت شوهر ، مهریه یا صداق را به عنوان حق دِینی بر گردن مرد قرار داد.ضمنا درصورت تخلف شوهر از شروط ضمن عقد نکاح و یا عسرو حرج در زندگی مشترک ، راه برون رفت از شرایط ناسالم را قانونگذاری کرد.همچنین اگر بودن زن با شوی خویش دریک منزل خوف و خطر جانی و روانی داشته باشد(اثبات شود) ، زن میتواند در مسکن علی الحده ای ساکن باشد و در عین حال از حق نفقه بهره مند باشد. درمقابل با حفظ تعادل بهره مندی از حقوق و تکالیف،حق طلاق، ارثیه و دیه مرد را به عنوان سرپرست بیشتر از زن قرار داد.اما در عین حال وظایف و تکالیفی را بر گردن هردو نهاد: از جمله حفظ کانون گرم خانواده ،تربیت و پرورش فرزندان ، نگهداری و آماده سازی آنان برای حضور در جامعه و... مثال دیگر.جایگاه و نقش زن ومرد در طبیعت و در جامعه با توجه به تفاوت در خلقت طرفین، حٌسن و قبحی را در بهره مندی از قوانین ایجاد میکند.برای مثال قراردادن حق مهریه یا نفقه برای مرد خانواده امری عبث و بیهوده است.
بعلاوه نوع حقوق و تکالیف مربوطه با توجه به تفاوت ها ، متفاوت است.
نتیجه گیری:
حفظ تعادل در میزان بهره مندی از حقوق و تکلیف ، راز اصلی ایجاد آرامش و ارج نهادن به مرتبه انسانی اجتماعی افراد جامعه است.درصورت عدم ایجاد تعادل و یا سوءاستفاده هریک از طرفین( زن یا مرد) از حقوق خویش ، کفه ی دیگر ترازو بالاتر از کفه دیگر قرار میگیرد و اینجاست که اذهان عمومی را جریحه دار ومعترض نسبت به قوانین و حقوق افراد و حتی ستیزه جوی با ارزش ها و فرهنگ های جامعه میکند. تفاوت زن و مرد به دلیل تفاوت در ساختار ذهنی (روانی) جسمانی ، بهره مندی آنان را از برخی حقوق و تکالیف خاص میگرداند.اما این بدان معنا نیست که برتری بر جنسیت دیگری ایجاد کند.برتری جویی انسان ها بخاطر ویژگی های جسمانی امری ناپسند است و هیچ یک از زن و مرد نباید جنسیت دیگر را بخاطر زن یا مرد بودنش مورد تحقیر و تحت فشار قرار دهد و این نکته را باید به خاطر داشت که عامل بقاء و موفقیت و سعادت جامعه بشری کنار هم و مکمل یکدیگر بودن زن و مرد است که تعادل را ایجاد میکند.
پایان
عرفان دادمهر_کارشناسی ارشد جزا و جرم شناسی دانشگاه روزبهان
29/7/1401
منابع علمی:
Gender differences in emotion perception and self-reported emotional intelligence: A test of the emotion sensitivity hypothesis
Agneta H. Fischer, Conceptualization, Data curation, Formal analysis, Investigation, Methodology, Project
نظر شما در مورد این مطلب