ریاست محترم دادگاه تجدیدنظر استان مازندران

با عرض سلام و ادب، احتراماً اینجانبان .................و...............به وکالت از خانم ........... و آقای ............... در خصوص دادنامه به شماره ...............صادره از شعبه دوم دادگاه عمومی ............ موضوع پرونده به شماره کلاسه ................. که در تاریخ ۲۵/۵/۱۴۰۱ به اینجانبان ابلاغ گردید، بدین وسیله در فرجه مقرر قانونی با تقدیم مدارک و مستندات پیوست مراتب اعتراض خویش را به شرح ذیل به استحضار می رسانیم و به استناد شقوق ماده ۴۳۴ قانون آیین دادرسی کیفری درخواست نقض دادنامه تجدیدنظرخواسته که کاملا برخلاف محتویات پرونده و ادله ارائه شده و در نتیجه خلاف قانون اصدار گردیده را داریم.

ریاست محترم دادگاه تجدیدنظر استان مازندران و مستشاران ارجمند؛

شرح ماوقع

موکل اینجانب ................به دلالت صلح نامه قطعی مورخه ۲۱/۲/۱۳۹۵ و سند مالکیت رسمی شماره ۲۳۸۹۳۷ مورخ ۹/۲/۱۳۹۶ مالک شش دانگ دو قطعه زمین کشاورزی مجموعا به مساحت ۸۵۰۰ مترمربع  واقع در روستای .............. در محدوده ..............می باشد. فی الواقع همسر موکله به نام ..............زمانیکه در قید حیات بودند زمین مذکور که تحت مالکیت ایشان بوده را به همسرشان (موکله) انتقال دادند و پس از اینکه از دنیا رفتند موکل که مالک رسمی و قانونی رقبه کشاورزی موضوع شکایت بوده  زمین را تحت تصرف گرفته و کما فی السابق تحت کشت برنج قرار داد. لیکن مشتکی عنه که یکی از فرزندان موکله می باشد از سال ۱۳۹۸ بدون اذن و رضایت موکل و من غیر حق اقدام به تجاوز و تصرف نسبت به زمین تحت مالکیت موکله نمود. از همان سال اول شروع تصرفات غاصبانه مشتکی عنه، زارع زمین (آقای ...............)  از طریق مراجع قانونی اقدام به طرح شکایت علیه مشتکی عنه ..........می نماید. پیرو شکایت مشارالیه پرونده ای تحت شماره ...................... در شعبه دوم دادگاه .............تشکیل و النهایه منجر به صدور دادنامه دایر بر محکومیت مشتکی عنه به رفع مزاحمت و تحمل ۶ ماه حبس تعزیری گردید و پس از تجدیدنظرخواهی مشتکی عنه نسبت به رای محکومیت،  متعاقبا در شعبه ۳۲ دادگاه محترم تجدیدنظر استان مازندران طی دادنامه به شماره ۹۸۰۹۹۷۱۵۲۴۲۰۰۴۱۷ دایر بر تایید رفع مزاحمت و پرداخت مبلغ سی و سه میلیون ریال جزای نقدی جایگزین شش ماه حبس تعزیری قطعی و لازم الاجرا می گردد.

سال بعد (۱۳۹۹ ) نیز مجددا مشتکی عنه بدون توجه به رای قبلی صادره به تصرفات غاصبانه خویش ادامه داده و موکل نیز که مجدد چاره ای جز شکایت نداشت اقدام به طرح شکایت علیه مشتکی عنه نمود و این بار نیز پرونده ای تحت شماره ۹۹۰۹۹۸۲۰۰۹۴۰۰۱۱۸ در شعبه دوم دادگاه عمومی............تشکیل و منجر به اصدار دادنامه بدین مضمون گردید که جهت جلوگیری از از تکرار مجدد عمل ارتکابی حکم به بیشتر از حداقل مجازات به میزان شش ماه حبس و نیز رفع تصرف از رقبه مورد تنازع صادر گردید و این بار نیز پس از تجدیدنظرخواهی مشتکی عنه در شعبه ۳۲  دادگاه تجدیدنظر استان مازندران نیز مجرمیت مشارالیه محرز و با اصلاح در مجازات، ضمن کاهش مجازات حبس نامبرده از شش ماه به سه ماه، به رفع تصرف و این مرتبه به پرداخت ۵۰ میلیون ریال جزای نقدی در حق صندوق دولت جایگزین سه ماه حبس تعزیری به طور قطعی محکوم گردید.

علی ایحال سال بعد ( ۱۴۰۰-۱۴۰۱)  نیز که موکل هنگام فصل کشت و کار آماده کشت زمین کشاورزی خویش می گردد شاهد این است که مجددا مشتکی عنه اقدام به تصرف غیرقانونی زمین متنازع فیه نموده . موکل که یقینا هم چنان تنها راه جهت احقاق حق خویش را محکمه و قانون می داند مجدد اقدام به تقدیم شکواییه با وکالت اینجانبان نموده است.

فی الواقع مشتکی عنه  نسبت به هیچ یک از آراء قبلی تمکین ننموده و مجازاتهای تعیینی و درنظرگرفته شده سابق، هیچگونه بازدارندگی نسبت به مشارالیه نداشته است. و کما فی السابق تصرفات من غیرحق ایشان تابه اکنون ادامه یافته و تا بدین لحظه ایشان کشت برنج سال جاری را نیز برداشت و تصاحب نموده است.

ریاست محترم شعبه رسیدگی کننده،

با مداقه در شکواییه ارائه شده که پیوست پرونده می باشد عناوین مجرمانه ای که به مشتکی عنه منتسب بوده عبارتند؛ از تصرف عدوانی؛ مزاحمت از حق، توهین و فحاشی و استفاده از الفاظ رکیک، افترا و تخریب. حالیه؛

۱-در خصوص عنوان اتهامی تصرف عدوانی ؛ دردادنامه صادره سطر دوازدهم و سیزدهم اظهار گردیده؛{ ... متهم احضار که وکلای متهم با ارائه لایحه ای بیان کردند هنوز آراء سابق اجرا نگردیده. لذا تصرف مجدد محسوب نمی گردد و مستندا به ماده ۴ قانون آیین دادرسی کیفری حکم برائت نامبرده صادر می گردد} حال سوال این است؛ اینکه وکلای متهم طی لایحه ای اعلام نمودند آراء قبلی اجرا نگردیده می بایست ملاک دادگاه در صدور رای قرار گیرد یا اینکه صورتجلسه اجرای حکم مورخه ۲۳/۱۲/۱۴۰۰ در پرونده به شماره بایگانی ........... که پیرو نامه صادره از شعبه اول اجرای احکام دابودشت که به فرماندهی بخش دابودشت واصل و به همراه دو نفر از ضابطین قضایی به محل زمین کشاورزی مذکور مراجعه و صورتجلسه اجرای حکم رفع مزاحمت تنظیم و حکم قطعی اجرا گردید می بایست مستند صدور رای دادگاه محترم صادرکننده رای قرار گیرد؟! صراحتا در مرحله بدوی، صورتجلسه مذکور تقدیم شعبه گردید و پیوست پرونده قرار گرفت و در پرونده اجرایی شعبه اول اجرای احکام دادگاه ......نیز ضم پرونده گردیده است.(صورتجلسه مذکور جهت بررسی دادگاه محترم تجدیدنظر نیز به پیوست لایحه تجدیدنظرخواهی تقدیم گردیده). علی ایحال شعبه محترم تجدیدنظر میتواند از صورتجلسه مرقوم از طریق پرونده به شماره بایگانی ..........در شعبه اول اجرای احکام استعلام نماید. بنابراین به استناد بند الف و ت قانون آیین دادرسی کیفری درخواست نقض دادنامه تجدیدنظرخواسته مورد استدعاست.

۲-فارغ از اجرای رای سابق و فارغ از عنوان اتهامی تصرف عدوانی مجدد موضوع ماده ۶۹۳ قانون مجازات اسلامی  به فرض محال عدم تحقق جرم تصرف عدوانی مجدد و تبرئه مشتکی عنه نسبت به آن،  قاضی محترم بدوی متاسفانه در خصوص عنوان اتهامی تصرف عدوانی که اتفاقا شکواییه تقدیمی نیز صراحتا عنوان انتسابی تصرف عدوانی می باشد هیچگونه اظهارنظری ننموده است، درحالیکه وجود آراء قطعی قبلی محکومیت تجدیدنظرخوانده به رفع تصرف مشارالیه و ادامه تصرف فعلی مشتکی عنه در سال جاری  همگی مودای استمرار تصرف غاصبانه مشتکی عنه می باشد و حتی درخصوص برداشت محصول سال ۱۴۰۰ هر دو کشت اول و دوم و کشت حال حاضر(۱۴۰۱) که محصول آن به تازگی برداشت گردیده است نیز پرونده حقوقی جهت مطالبه اجرت المثل ایام تصرف مشتکی عنه طی پرونده به شماره  م................... مطروح در شعبه دوم دادگاه ......... منجر به ارجاع به نظریه کارشناسی گردید که طی نظریه کارشناسی به شماره ۱۴۰۱۲۲۰۴۰۴۶۳۳۰۱۰ مورخه ۱۸/۴/۱۴۰۱  تجدیدنظرخوانده به پرداخت یک میلیارد و نهصد و سی و نه میلیون و پانصد هزار ریال  بابت کشت محصول اول و دوم سال ۱۴۰۰ برآورد و اعلام گردید و همچنین طی لایحه ای تکمیلی درخصوص کشت حال حاضر که برداشت شده است نیز اظهار نظر شده است  و در حال حاضر پرونده معد صدور رای در شعبه دوم دادگاه عمومی دابودشت در خصوص اجرت المثل سال ۱۴۰۰ لغایت زمان حاضر می باشد.  نکته مهم اینجاست که هر سه شاهد تعرفه شده نیز صراحتا در جلسه رسیدگی پس از ادای سوگند اظهار داشتند {درحال حاضر نیز زمین تحت تصرف مشتکی عنه می باشد}. آیا جهت اثبات بزه تصرف عدوانی منتسب به تجدیدنظرخوانده، شهادتی واضح تر و صریح تر می توان تصور نمود؟! توجه مقام محترم رسیدگی کننده را به صورتجلسه اظهارات شهود که نزد مقام محترم قضایی اظهار شده است و پیوست لایحه تقدیمی می باشد جلب می نمایم. بنابراین به استناد بند ت قانون آیین دادرسی کیفری درخواست نقض دادنامه بدوی را دارم.

۳-ریاست محترم شعبه رسیدگی کننده؛ وفق ماده ۱۶۰ قانون مجازات اسلامی ادله اثبات جرم عبارت از اقرار، شهادت، قسامه و سوگند در موارد مقرر قانونی و علم قاضی می باشد. و نظر به صدر ماده ۱۹۹ قانون مجازات اسلامی {نصاب شهادت در کلیه جرایم، دو شاهد مرد است مگر در زنا، لواط، تفخیذ و مساحقه که با چهار شاهد مرد اثبات می گردد.} فلذا طبق نظر مقنن جرایم تعزیری من جمله تمامی عناوین منتسب به مشتکی عنه در پرونده حاضر، با دو شاهد مرد قابل اثبات می باشد. حال آنکه مع الاسف شهادت شهود در مرحله بدوی مورد توجه قرار نگرفته است چراکه

اولا؛ درخصوص اتهام فحاشی، توهین و استفاده از الفاظ رکیک دو تن از گواهان ۱- آقای  یاسر خدادادی عنوان نمودند؛{ بنده در زمان درگیری حضور داشتم. زمانیکه تقی و مادر ایشان .........آمد، مهدی(مشتکی عنه) به سمت آنها رفته و با آنها درگیری لفظی نموده است. ایشان به تقی فحاشی نمود و به تقی و مادر خود ........... داد میزد و می گفت شما قاتل هستید و برادر بنده را شما کشتید.}

شاهد دیگر قربان جلالی راد نیز اظهار نمود؛{ بنده در زمان درگیری حضور داشتم. ...............به برادر خود تقی و مادر خود ............فحاشی نمود و به مادر خود می گفت تو قاتلی و برادر و پدر مرا تو کشتی.}

دوما؛ شهود نامبرده علاوه بر حضور در دادگاه نزد مقام محترم قضایی، در مرحله تحقیقات در پاسگاه دابودشت نیز حضور به هم رسانیده بودند و در محضر ضابطین دادگستری نیز صراحتا اعلام نمودند که ؛{مهدی آذر همایون(مشتکی عنه ) به  موکلین فحاشی نمود و فحش ناموسی داد و علاوه بر آن اعلام نمود شما قاتل هستید و قتل کردید.} سوما؛ روز درگیری، موکلین بلافاصله با پلیس تماس گرفته و پس از حضور مامورین، صورتجلسه ای توسط ضابطین دادگستری تنظیم گردید که پیوست پرونده نیز شده است.

حالیه نکته سوال برانگیز و غیر قابل انکار این می باشد که در دادنامه معترض عنه گویا قاضی محترم در صدور و نگارش رای عجله داشته و درج عین اظهارات شهود خارج از حوصله دادگاه محترم بدوی بوده و بخشی از اظهارات در دادنامه درج نگردیده و نکته جالب و تامل برانگیز این است که دقیقا بخشی که اثبات کننده جرم توهین و فحاشی بوده حذف گردیده ! چراکه مستندا در سطر دهم و یازدهم دادنامه تجدیدنظر خواسته از قول یاسر خدادی و قربان جلالی راد فحاشی نمودن و درگیری لفظی مشتکی عنه با موکلین ذکر نگردیده است و صرفا جمله های ابتدایی اظهارات شهود که اعلام نمودند {روز درگیری حضور داشتیم }و جمله های انتهایی اظهاراتشان که در خصوص نسبت دادن عنوان قتل می باشد درج گردیده. فلذا آن بخش از شهادت شهود که مثبت توهین، فحاشی و استفاده از الفاظ رکیک بوده مورد توجه قاضی محترم محکمه بدوی قرار نگرفته است.

چهارما؛ علاوه بر شهادت شهود تعرفه گردیده، صدای ضبط شده ای نیز از روز درگیری موجود می باشد که کاملا گویای فحاشی، توهین و افترای مشتکی عنه نسبت به موکلین می باشد. تصریحا طبق تبصره ماده ۲۱۱ قانون مجازات اسلامی {مواردی از قبیل کارشناس، معاینه محل، تحقیقات محلی، اظهارات مطلع، گزارش ضابطان و سایر قرائن و امارات که نوعا علم آور باشد می تواند مستند علم قاضی قرار گیرد.} لذا مستفاد از غرض مقنن در ماده مذکور، صدای ضبط شده می تواند از جمله قرائن و امارات جهت به علم رسیدن قاضی محترم رسیدگی کننده  مستند صدور رای قرار گیرد، لیکن قاضی محترم بدوی علاوه بر اینکه به صدای ضبط شده به عنوان اماره هیچگونه توجهی ننمودند حتی به ادای شهادت توسط گواهان نیز توجهی ننموده و نتیجه آن صدور دادنامه ای ناعادلانه و من غیر حق که منجر به تضییع قطعی حق موکلین اینجانبان بوده گردید .لهذا به استناد شق ت ماده ۴۳۴ قانون مجازات اسلامی درخواست نقض دادنامه معترض عنه تحت تقاضاست.

۴-دو تن از گواهان که در روز درگیری ( واقع در زمین کشاورزی که در جوار جاده اصلی می باشد و اطراف آن مغازه ها و اماکن تجاری مستقر می باشد، درگیری مشتکی عنه علیه موکلین، توهین و افترا که همگی در خیابان و در ملاعام  و در حضور جمعی از اهالی محل بوده) حضور داشتند صراحتا در خصوص اینکه مشتکی عنه خطاب به موکلین عنوان داشته شما قاتل هستید و پدرم را شما کشتید ادای شهادت نمودند. و از آنجاییکه توجهاً به ماده ۶۹۷ قانون مجازات اسلامی بخش تعزیرات و مجازات های بازدارنده اشعار داشته؛ {هر کس به وسیله اوراق چاپی یا خطی یا به وسیله درج در روزنامه و جراید یا به هر وسیله دیگر، به کسی امری را صریحا نسبت دهد یا آنها را منتشر نماید که مطابق قانون آن امر جرم محسوب می شود و نتواند صحت آن اسناد را ثابت نماید} مشمول ماده مذکور تحت عنوان افترا می باشد . حال ظاهرا از منظر قاضی محترم دادگاه بدوی قتل جرم نیست و قاتل نیز متهم نمی باشد! و قتل را عنوان اتهامی نمی دانند! حال آنکه برگرفته از مواد قانون مجازات اسلامی  قتل یکی از عناوین اتهامی ست و به صورت عمدی و شبه عمدی و خطای محض محقق میگردد که در تمامی موارد عنوان شده جرم انگاری گردیده  و داری مجازات می باشد. حال چه طور ممکن است مشتکی عنه در ملا عام و موکداً در منظر شهود تعرفه شده خطاب به موکلین، عنوان اتهامی قتل را به کار گرفته باشد و افترا محقق نشده باشد؟! آیا اینکه صراحتا تاکیدا تصریح گردیده {تو قاتل هستی، تو قتل کردی } بیانگر جرم موضوع ماده ۶۹۷ قانون مجازات اسلامی نمی باشد؟! که اگر پاسخ مثبت باشد پس بنابراین من بعد کسی را به اتهام قتل نباید مورد پیگرد قانونی قرار داد چراکه قتل جرم نیست و باید اینطور عنوان نمود نسبت دادن تمامی جرایم عنوان افتراست به جز قتل ! و با یک بدعت گزاری  اینطور بیان نمود قتل از موضوع ماده ۶۹۷ قانون مجازات اسلامی خروج موضوعی دارد! که قطعا همچین نظری فاقد وجاهت قانونی ست و محلی از اعراب ندارد.همچنین از دیگر ارکان تحقق جرم موصوف، صریح بودن عنوان اتهامی می باشد. در موضوع پرونده مطروحه آیا اینکه مشتکی عنه به موکلین اعلام نموده تو قاتل هستی صریح نمی باشد؟ آیا مبهم و یا مجمل می باشد؟ آیا نیاز به تفسیر و توضیح دارد؟

لهذا پرواضح است دادگاه محترم بدوی بدون توجه به مفاد قانون مجازات اسلامی، اظهارات شهود، صدای ضبط شده، صورت جلسه کلانتری و ادله ارائه گردیده اقدام به صدور دادنامه ای برخلاف قانون نموده است. لذا وفق بند ب و ت قانون آیین دادرسی کیفری نقض دادنامه معترض عنه تحت تقاضاست.

۵-در خصوص عنوان اتهامی تخریب نیز مقنن در ماده ۶۷۷ قانون مجازات اسلامی صراحتا تقنین نموده است  {هرکس عمدا اشیای منقول یا غیرمنقول متعلق به دیگری را تخریب نماید یا به هر نحو کلا یا بعضا تلف نماید یا از کار اندازد مشمول مجازات جرم تخریب می گردد. }حال در خصوص موضوع پرونده،  هر سه تن از شهود معرفی شده متفق القول اعلام نمودند مشتکی عنه زمین تحت مالکیت موکل را که اصطلاحا آب تخت و آماده کشت برنج بوده  خشک نموده و با خاکریزی، صاف و تخت نمودن محققاً به قصد ساخت بنا، تغییر وضعیت داده و سپس اقدام به غرس اشجار و غلات نموده است. با مداقه در رفتار مشتکی عنه در می یابیم که رفتار مشارالیه می تواند از مصادیق عنصر مادی ماده مرقوم، شامل تلف کردن زمین کشاورزی و یا از کارانداختن زمین مذکور و النهایه تخریب زمین کشاورزی موصوف می باشد.

علی ایحال از دادنامه تجدیدنظرخواسته اینطور برداشت میگردد که دادگاه محترم صادرکننده رای، بدون توجه به محتویات پرونده که شامل آرای قطعی محکومیت سابق تجدیدنظرخوانده در باب تصرف عدوانی ، مفاد شهادت شهود تعرفه شده، صورت جلسه کلانتری و صدای ضبط شده به عنوان قرائن و امارات قضایی اقدام به صدور رای معترض عنه نموده است.

حالیه با عنایت به مراتب معنونه و جهت جلوگیری از تضییع حق موکلین از محضر دادگاه محترم تجدیدنظر استان مستندا به شقوق الف ، ب و ت قانون آیین دادرسی کیفری درخواست رسیدگی مجدد و نقض دادنامه تجدیدنظرخواسته و صدور حکم شایسته مورد استدعاست.

با احترام