ریاست محترم شعبه پنجم دادیاری دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان آمل

 با عرض سلام و ادب ،احتراماً در خصوص پرونده کلاسه ....................موضوع شکایت آقای ............علیه اینجانب (................) دایر بر ایراد ضرب و جرح عمدی با توجه به ابلاغیه شماره ..................مراتب ذیل جهت رد هرگونه اتهام انتسابی به حضورتان تقدیم می گردد.

شرح ماوقع ادعایی شاکی:در این پرونده شاکی علیه اینجانب شکایتی دایر بر ایراد ضرب و جرح عمدی مطرح می نماید، و مشارالیه این ادعا را دارد که به تاریخ ....................بنده با مشارالیه ساعت ۱۳ روبروی روستای................ درگیر شده ام.

به دلایل ذیل اتهام انتسابی را به اینجاب وارد نمیباشد

در این درگیری حسب ادعای مشارالیه یک مشت به ایشان زدم و از ناحیه کمر ایشان را به زمین پرت کردم، (صرف نظر از صحت و سقم ادعای مشارالیه )اینجانب قویا ادعای مشارالیه را تکذیب و اتهام انتسابی را قبول ندارم ،چرا که اولا با نگرشی در جوابیه پزشکی قانونی، صدمات وارد شده با نوع درگیری ادعایی شاکی مطابقت ندارد چرا که شاکی در برگ بازجویی ادعا دارد که اینجانب ایشان را با یک مشت به گیجگاه و سپس از ناحیه کمر وی را به زمین انداختم، در حالی که صدمات اعلامی درنامه پزشکی قانونی عبارتند از ساییدگی خارج پایینی ،بازوی راست پشت آرنج راست،شکست ترقوه راست ،ساییدگی کتف راست میباشد و ارتباطی بین این صدمات اعلامی پزشکی قانونی و شرح بازجویی شاکی ندارد،ثانیا طبق دو سطر آخر نظریه پزشکی قانونی که در این دو سطرپزشکی قانونی برخی از صدمات اعلامی شاکی را در حالت غیر منازعه اعلام نموده است که شبهه کذب بودن درگیری در صدمات دیگررا تقویت مینماید . ثالثا: پزشکی قانونی علت حدوث صدمات اعلامی شاکی را برخورد جسم سخت اعلام نظر نموده در حالی که شاکی در صورتجلسه بازجویی ادعای داشتن هرگونه جسم سخت از سوی اینجانب یا ضارب احتمالی را در فرایند تحقیقات مقدماتی عنوان نداشته است. رابعا :در این پرونده شخصی تحت عنوان ............... در مرجع انتظامی و این دادسرا مراتب ادعای شاکی را در دو مرجع ادای گواهی نموده است که با نگرش در اظهارات این گواه اولین نکته را شائبه انتهام قانونی را در کلام ایشان استنباط می گردد این است که مشارالیه در مرجع انتظامی ادعا دارد که توسط رفیق (شخصی به نام ........) مورد حمله چاقو قرار گرفته است در حالی که مشارالیه در مورخه ..............در این دادسرا چنین اظهاراتی نداشته و به عبارت دیگر اظهارات نامبرده با اظهارات اول ایشان در مرجع انتظامی متفاوت بوده است و در مرجع انتظامی مشارالیه خودش با اظهاراتش که( چوبدستی داشته ام برای دفاع )شرکت در منازعه داشته لهذا نمیتوان به اظهارات چنین فرد معلوم الحال را برای تفهیم اتهام تمسک جست.

خامسا: شاکی در این پرونده برای ادعای کاذبانه خویش و انتساب اتهام به اینجانب فاقد هرگونه ادله قانونی و شرعی می باشد ،در حالی که مقنن در ماده ١٩٩ قانون مجازات اسلامی نصاب شهادت در کلیه جرایم را دو شاهد مرد عنوان داشته است در حالی که در مبحوث عنه شاکی برای انتساب اتهام فاقد نصاب مقرر قانونی میباشد لهذا در اجرای مواد٣ و۴ قانون آیین دادرسی کیفری و بند٢ ماده ١۴ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی (١٩۶۶) بند٢ ماده واحده قانون شهروندی و با تکیه بر قاعده درا و حاکمیت اصل کلی برائت نمی‌توان به صرف ادعای شاکی ،مراتب اتهام را به شخصی که اتهامی برای ایشان اثبات نگردیده، احضار و تفهیم نمود، لهذا با توجه به مراتب معنونه تقاضای صدور قرار منع تعقیب از اتهام انتسابی را دار.

با احترام