ریاست محترم محاکم تجدید نظر استان تهران

باعرض سلام و ادب ،احتراما در خصوص دادنامه شماره ١۴٠١۶٨٣٩٠٠٠۵۴١٠۵٣٠صادره از سوی شعبه ١١٢دادگاه حقوقی مجتمع قضایی عدالت تهران ،که دلالت بر قرار ابطال دادخواست اینجانبه دارد، لذا در فرجه مقرر قانونی مراتب تجدید نظرخواهی را به دلایل و جهات ذیل الذکر دارم .

الف :قرارتجدید نظر خواسته بدون توجه به مستندات و مدارک و دلایل ابزاری صادر گردیده است:

ریاست محترم شعبه رسیدگی کننده، اینجانبه طبق دادخواست تقدیمی دلایلی را برای اثبات ادعای خویش در ستون دلایل و منضمات دادخواست ابراز داشته ام که دادگاه محترم بدوی در راستای ایراد وکیل خوانده درجلسه اول دادرسی ،مبادرت به صدور اخطاریه جهت ارائه اصل سند استنادی را نموده است ،با توجه به اینکه اینجانبه قادر به ارائه اصل مدارک در فرجه مقرر قانونی نبوده ام دادگاه بدوی ،بدون توجه به مراتب عذر موجه که طبق لایحه تقدیمی به دادگاه بدوی اعلام گردیده ،مبادرت به صدور قرار تجدیدنظرخواسته را نموده است،حال اینکه مقنن در ماده ۲۲۰قانون آیین دادرسی مدنی ،ضمن پذیرش استهمال برای ارایه کننده سند این حق را  به  ارایه کننده سند داده که بتواند از دادگاه درخواست استهمال برای ارایه سند استنادی و یا سند مورد درخواست دادگاه نمایند که در پرونده مبحوث عنه اینجانبه بعلت عارضه بیماری قادر به ارائه اصل سند استنادی در فرجه اعلامی دادگاه نبوده که مراتب درخواست استهمال و عذر موجه ( تصویر جوابیه پزشکی )  را به دادگاه مکتوبا اعلام گردیده لهذا  قرار تجدید نظر خواسته مشمول شقوق الف و ه ماده ٣۴٨قانون آیین دادرسی مدنی می‌باشد.

ب: قرار تجدید نظر خواسته مشمول بند ه ماده ٣۴٨قانون آیین دادرسی مدنی می‌باشد

.

با مداقه در قرار تجدیدنظرخواسته دادگاه محترم بدوی ،به استناد اینکه اصل سند استنادی (هبه نامه)در موعد قرار تحویل شعبه نگردید سند مذکور را از عداد دلایل خارج و مبادرت به قرار تجدید نظر خواسته نموده است،حال اینکه دعوی اینجانب صرفا مستند به هبه نامه استنادی نبوده بلکه شهادت شهود از موارد مصرحه دلایل استنادی در دادخواست تقدیمی بوده که دادگاه محترم بدوی تکلیف به رسیدگی و استماع شهادت شهود داشته و به عبارت دیگر دعوی تجدیدنظرخواسته صرفا مستندا به هبه نامه نبوده بلکه دلایل استنادی از جمله شهادت شهود در ستون خواسته مورد استناد و رسیدگی دادگاه بدوی قرار نگرفته لذا مستندا به مواد ١٩٩، ٢٢٩و٢٣٠قانون مارالذکر دادگاه تکلیف به استماع گواهی گواهان داشته که در ما نحن فیه به این تکلیف قانونی عمل ننموده فلذا در مبحوث عنه،دادگاه محترم برای رسیدگی به اصالت هبه نامه استنادی قبل از ارجاع امر به کارشناس نیاز بود بدوا قرار استماع گواهی گواهان را صادر و بعد از بررسی ادله مذکور که نظر قواعد حقوقی شهادت از جمله دلایل قاطع دعواست یعنی در صورت اصالت و قانونی بودن تشریفات آن و عدم جرح شهود حجت محسوب شده و تبعیت از آن برای قاضی ضرورت دارد ولی نظریه کارشناسی دلیل قاطع نیست و حجت شرعی و قانونی محسوب نمی شود و ارزش و اعتبار شهادت را ندارد و در سلسله مراتب دلایل اعتبار آن همسنگ اماره دانسته شده است و نه دلیل و حجت شرعی مانند شهادت لهذا با توجه به مراتب معنونه استدعای نقض قرار تجدید نظر خواسته و ارجاع پرونده به دادگاه  بدوی برای  رسیدگی ماهوی را دارم .

با احترام