بسمه تعالی
رأس المال: قیمت تمام شده کالا برای بایع ( فروشنده ) را رأس المال می گویند . به عبارتی دیگر قیمت پایه + هزینه های قبض مال + هزینه های نگهداری = رأس المال
تعاریف
بیع تولیه : یعنی بایع اِخبار از رأس المال می کند و به همان قیمت رأس المال می فروشد . در واقع از کالای خود سودی نمی برد .
بیع مُرابحه : بایع اِخبار از رأس المال می کند و کالای خود را زیادتر از رأس المال می فروشد . در واقع از کالای خود سود می برد .
بیع مواضعه : اِخبار از رأس المال می کند و با نرخی کمتر از رأس المال می فروشد .
بیع مساومه : بایع اِخبار از رأس المال نمی کند .
بیع حال : ( بیع مؤجل ) یعنی ثمن و مبیع حال می باشند و اجلی برای هیچکدام مقرر نشده است . ( بایع مبیع را تحویل می دهد و همزمان ثمن آن رادریافت می نماید)
بیع مؤجل : ( نسیه ) ثمن مؤجل است اما مبیع حال است . بایع مبیع خود را تسلیم می نماید لیکن ثمن آن را با تأخیر دریافت می نماید . )
بیع سَلَم و سَلَف : سلم یعنی تسلیم و سلف یعنی آینده . در این بیع ثمن حال و مبیع مؤجل است. یعنی ثمن به صورت پیش پرداخت و مبیع در آینده تحویل می گردد .
بیع مؤجلین : ( کالی به کالی ) یا نسیه در برابر نسیه . در این بیع ثمن و مبیع هر دو مؤجل هستند .
مؤجل ومؤجل: ثمن ومبیع هر دو کلی فی الذمه هستند . لذا به دلیل اینکه هر دو کلی فی الذمه هستند این عقد باطل است زیرا مشخصات ثمن و مبیع نامشخص می باشد . مانند اینکه بایع بگوید دو دستگاه خودرو پراید می دهم و یک دستگاه تندر می ستانم . لیکن می توان در قالب عقد صلح چنین فعلی را انجام داد .
کلی فی المعین = کل معین و جزء نامشخص مانند 2 کیلوگرم گندم از این انبار
اقسام کلی
کلی فی الذمه = صدق بر کثرت می کند . مانند گندم
بیع شرط : ( بیع خیاری و یا خیار به شرط رد ثمن )
در این بیع شرط می شود اگر بایع در مدت معین ثمن یا مثل ثمن را به مشتری رد کند خیار فسخ دارد .
بیع قطع : بیع قطع مفهوم مخالف بیع شرط است .
بیع عقدی : ایجاب و قبول آن لفظی است و اشاره باید به صورت مُفهمه مراد باشد .
بیع معاطاتی : معاطات اباحه تصرف است ( ایجاب و قبول و یا یکی از آن دو لفظی نیستند. برخی از علمای علم حقوق معتقدند که اباحه تصرف است . )
بیع مشاع : مبیع حصه مشاع است مانند اینکه یک شریک حصه خود را بفروشد .
بیع موزون : مبیع حین بیع عرفاً توزین می شود .
بیع وقف : مبیع عین موقوفه است. ( ماده 88 ق.م )
ماده 88 ق.م : بیع وقف در صورتی که خراب شود یا خوف آن باشد که منجر به خرابی گردد به طوری که انتفاع از آن غیرممکن نباشد در صورتی جایز است که عمران آن متعذر باشد یا کسی برای عمران آن حاضر نشود .
حبس : یعنی مالک مال مشخص نیست و می توان از منافع آن استفاده نمود .
انواع حبس : 1- حبس مقید 2- حبس مطلق 3- حبس مؤبد
حبس مقید : حبسی است که در موقع سفی دماء حق فروش آن می باشد .
حبس مطلق : در این حبس زمان مشخص نشده و هنگامی که واقف فوت کند مال از حبس خارج می شود .
بیع لفظی : بیعی که متبایعین با ادای لفظ معامله نمایند .
ارکان اجاره:
موجر مستأجر
ارکان اجاره در اشیاء مستأجر ارکان اجاره در انسان اجیر
عین مستأجره اجرت
مدت موجر
مدت
ماده 512 ق .م : دراجاره اشخاص کسی که اجاره می کند مستأجر وکسی که مورد اجاره واقع می شود اجیر و مال الاجاره اجرت نامیده می شود .
تعریف اجاره : اجاره عقدی معوض مالی است برای تملیک منافع به عوض .هیچ دلیل قابل قبولی در دست نیست که مدت عنصر عقد اجاره باشد . ( دکتر جعفری لنگرودی )
ماده 513 ق.م : اقسام عمده اجاره اشخاص از قرار ذیل است :
اجاره خدمه و کارگران از هرقبیل تابع ماده 9 قانون کار است .
در ماده 513 ق.م 3 نکته وجود دارد
ماده 516 ق. م : تعهدات متصدیان حمل و نقل اعم ازاینکه از راه خشکی یا آب یا هوا باشد برای حفاظت و نگاهداری اشیایی که به آنها سپرده می شود همان است که برای امانت داران مقرر است بنابر این در صورت تفریط یا تعدی مسوول تلف یا ضایع شدن اشیایی خواهند بود که برای حمل به آنها داده می شود و این مسئولیت از تاریخ تحویل اشیاء به آنان خواهد بود .
ملاحظات : در این ماده واژه حفاظت اشتباه است و بهتر است ازواژه محافظت استفاده شود
تفریط به معنای کم کاری و تعدی به معنی زیاده روی است .
آیا تعهدات متصدیان حمل و نقل به معنی امانت است .
تعریف امانت از نگاه ماده 607 ق.م : ودیعه عقدی است که به موجب آن یک نفر مال خود را به دیگری می سپارد برای آنکه آن را مجاناً نگاه دارد . ودیعه گذار مودع و ودیعه گیر را مستودع یا امین می گویند .
در خصوص متصدیانحمل و نقل موارد به شرح ذیل مترتب است
ماده 386 ق. تجارت در خصوص متصدی حمل و نقل حاکم است .
اگر مال التجاره تلف یا گم شود متصدی حمل و نقل مسئول قیمت آن خواهد بود مگر اینکه اثبات نماید تلف یا گم شدن مربوط به جنس خود مال التجاره یا مستند به تقصیر ارسال کننده یا مرسل الیه و یا ناشی از تعلیماتی بوده که یکی از آنها داده اند و یا مربوطه به حوادثی بوده که هیچ متصدی مواظبی نیز نمی توانست از آن جلوگیری نماید . طرفین می تواند برای میزان خسارت مبلغی کمتر یا زیادتر از قیمت کامل مال التجاره معین نماید .
ماده 464 قانون مدنی
معاوضه عقدی است که بموجب آن یکی از طرفین مالی می دهد به عوض مال دیگر که از طرف دیگر اخذ می کند بدون ملاحظه اینکه یکی از عوضین مبیع و دیگری ثمن باشد .
شرح ماده :
معاوضه = مقایضه
در معاوضه قصد انشاءوجود دارد
ارکان معاوضه عبارتند از معاوض و متعاوض
در بیع حتماً باید ثمن و مبیع ارزش یکسان داشته باشند ولی در معاوضه اینگونه نیست یعنی در معاوضه لازم نیست . در معاوضه خیار غبن وجود دارد .
تفاوت معاوضه با صلح :
صلح عقد معین نیست و اعم از معاوضه است .
ممکن است قرائن دلالت کند مه معامله بیع است نه معاوضه
به طور مثال یک نمک فروش هرچه از اشخاص به عنوان نان خشک ، پلاستیک و... تحویل می گیرد و جایگزین آن نمک می دهد بنابر این انجام این کار معاوضه نیست بلکه بیع است و نمک تحویل شده به عنوان ثمن معامله می باشد و لازم نیست ثمن حتماً پول باشد و می تواند کالا باشد . در این معامله نان خشک مبیع و نمک ثمن معامله است .
در معاوضه ممکن است عوض یا عوضین عین ، منفعت یا به طور کلی حق مالی باشد .
مبادله کالا با پول قطعاً بیع محسوب می شود .
مبادله با کالا و پول بستگی به قصد طرفین دارد . به طور مثال شخصی می گوید : اتومبیلم را با اتومبیل تو با این میزان پول عوض می کنم . به این حالت معاوضه گویند . ولی اگر بگوید اتومبیلم را می دهم و اتومبیل تو رابا این میزان پول می خرم به این حالت بیع می گویند .
هر چند در معاوضه لازم نیست بین عوضین معادله باشد اما همچنان در معاوضه خیار غبن وجود دارد .
در معاوضه تلف عوض قبل از قبض مطرح است .
ماده 465 قانون مدنی : در معاوضه احکام خاصه بیع جاری نیست .
احکام خاصه بیع مثل خیار مجلس ، حیوان و تأخیر ثمن و حق شفعه می باشد .
خیار مجلس ، خیار حیوان و تأخیر ثمن ویژه بیع هستند ( ماده 456 ق.م )
در معاوضه حق شفعه وجود ندارد .
حق شفعه مربوط به مال غیر منقول می باشد ( املاک مشاعی )
قمار :
ماده 654 قانون مدنی : قمار و گرو بندی با محل و دعاوی راجعه به آن مسموع نخواهد بود همین حکم در مورد کلیه تعهداتی که از معاملات نامشروع تولید شده باشد جاری است .
عناصر قمار :
در قمار اکل مال به باطل و دارا شدن بدون جهت مطرح است .
گرو بندی با قمار فرقدارد . نام دیگر گرو بندی تراهن است . چند نفر مال یا حصه ای را در میان می گذارند تا کل مال به برنده برسد .
مصادیق گرو بندی مانند و می باشد .
توافق خیر خواهانه با گروبندی یکسان نیست .
جایزه به قید قرعه قمار محسوبنمی شود . همچنین گروبندی نیز به شمار نمی رود . مثلاً برای تشویق پس انداز .
اگر مدیر قمارخانه به قمار باز وام بدهد چون هدفش نامشروع و معامله نیز نامشروع می باشد بنابر این باطل است زیرا شرایط قراردادها را در بر ندارد .
ماده 655 ق. م : در دوانیدن حیوانات سواری و همچنین در تیر اندازی و شمشیر زنی گروبندی جایز و مفاد ماده قبل در مورد آنها رعایت نمی شود . ( اصلاحی 14/8/70 )
سَبَق و رمایه مستقل از جُعاله و اجاره هستند .
جعاله از دیدگاه ماده 561 ق . مدنی: جعاله عبارتست از التزام شخصی به ادای اجرت معلوم در مقابل عملی اعم از اینکه طرف معین باشد یا غیرمعین
اجاره انسان از دیدگاه ماده 512 ق. م : در اجاره اشخاص کسی که اجاره می کند و کسی که مورد اجاره واقع می شود اجیر و مال الاجاره اجرتنامیده می شود.
سبق = رمایه = ( شمشیر زنی )
عِوض را ممکن است به ثالث بدهند ( محمل )
سبق و رمایه ممکن است معوض نباشند .
عوض می تواند و یا باشد .
معانی دیگر عوض =خِطَر ،سبق و یا ندب
ماده 752 ق. م:صلح ممکن است یا در مورد رفع تنازع موجود و یا جلوگیری از تنازعاحتمالی در مورد معامله و غیر آن واقع شود .
متصالح : قبول کننده
ارکان صلح مورد مصالحه
مال الصلح
ماده 753 ق. م : برای صحت صلح ، طرفین باید اهلیت معامله و تصرف در مورد صلح داشته باشند .
صحت |
نافذ بودن |
طرفین |
متعاملین |
اهلیت |
صلاحیت ( یعنی اهلیت تمتع و اهلیت استیفاء |
اهلیت تمتع |
صلاحیت دارا شدن حق |
اهلیت استیفاء |
صلاحیت استفاده یا اجرای حق |
اهلیت تصرف |
یعنی مالکیت ، بنابر این مرتهن اهلیت تصرف ندارد . |
ماده 771 ق. م : رهن عقدی است که بموجب آن مدیون مالی را برای وثیقه به داین می دهد .
مدیون مالی را برای وثیقه به داین
صاحبخانه خانه کسی که پول پرداخت کرده است
راهن مورد رهن ( عین مرهونه ) مرتهن
ماده 755 ق . م : صلح با انکار دعوا نیز جایز است .
بنا بر این درخواست صلح ، اقرار محسوب نمی شود
اسم ماده را صلح انکار و صلح اقرار می نامیم ، در واقع این ماده از دو نوع صلح سخن می گوید
صلح انکار : یعنی اینکه اصولاٌ عقدی شکل نگرفته بلکه علیه شخص دعوایی رخ داده است ، مدعی دلیل کافی ندارد ، یعنی مدعی علیه نیز جهت دفاع ادله ای ندارد
انواع صلح انکار : 1- اسقاط تعقیب دعوا 2- صلح بر خواسته، یعنی مدعی بخشیاز خواسته خود را بخشوده است( صلح برخواسته = صلح حطیطه )
صلح اقرار:یعنی دعوایی طرح شده اما مدعی علیه اقرار می کند یعنی دعوا ادامه پیدا خواهد کرد
ماده 183 ق . مدنی که اشعار می دارد : عقد عبارتست از اینکه یک یا چند نفر در مقابل یک یا چند نفر دیگر تعهد بر امری نمایند و مورد قبول آنها باشد .
ماده 755 ق . م به طور کامل ماده 183 ق .مرا زیر سئوال می برد
در ماده 183 ق . م تعریف شده است: این عمل حقوقی فقط باید تعهد بر امر جدیدی باشد اما در ماده 755 ق. م مثالی برای عقد ارایه می شود که صلح نام دارد و میدانیم صلح ممکن است انکار در دعوا یا اقرار در دعوا نیزباشد( و انکار یا اقرار تعهد بر هیچ امری نیست ) بنابر این مثال اعم از تعریف است و بنظر می رسد این یک نقص بزرگ در قانون مدنی است .
ماده 756 ق. م:حقوق خصوصی که از جرم تولید می شود ممکن است مورد صلح واقع شود
اسم ماده : حقوق خصوصی ناشی از جرم
نکته اول : این ماده شرح عبارت ( و غیر آن ) در ماده 752 قانون مدنی می باشد
نکته دوم : بنا بر این صلح محاباتی به طریق اولی جایز است
صلح محاباتی : صلح معوضی است که عملاٌ تساوی عرفی ارزش اقتصادی عوضین رعایت نشده . بنابر این دو نوع از انواع صلح عبارتند از صلح معوض و صلح غیر معوض
دو نوع صلح دیگر نیز وجود دارد : صلح محاباتی و صلح غیر محاباتی
محابات یعنی یاری کردن ، واگذار کردن
ماده 756 ق. م مربوط به بعد از وقوع جرم است یعنی از وقوع جرم در باره آثار احتمالی آن نمی توان صلح کرد چنین عقدی باطل است .
نظر شما در مورد این مطلب