1 – قتل ترحمآمیز
قتل ترحمآمیز فعال همانگونه که از عنوانش پیداست عبارت است از انجام اقداماتی صریح که به منظور پایان دادن به حیات بیمار صورت میگیرد و در تعریف آن میتوان گفت: پایان دادن ارادی به حیات یک بیمار صعبالعلاج توسط پزشک یا هر یک از اعضای کادر درمانی بنابر تقاضای بیمار یا بستگان او. برای مثال، وضعیت آشنای زیر را در نظر بگیرید. بیماری که در اثر ابتلا به سرطان لاعلاج گلو در حال احتضار است، از دردی جانکاه که تسکین آن غیرممکن است رنج میبرد. بیمار به طور قطع در چند روز آینده میمیرد اما از آنجایی که درد او غیرقابل تحمل است تصمیم میگیرد تا از ادامه زندگی در این چند روزه چشم بپوشد. بنابراین او و خانوادهاش از پزشک معالج تقاضا میکنند تا هر چه زودتر به زندگی وی خاتمه دهد. یکی از راههایی که پزشک میتواند این خواسته را برآورده کند پایان دادن به حیات بیمار از طریق آمپول مهلک است. اقدامی که با هدف حرفه پزشکی که نجات جان بیمار است کاملا در تضاد است.
شاید مثال زیر بهتر بتواند موضوع را تبیین نماید.
هنگامی که دکتر « بن زایلیکز» زن پنجاه سالهای را که به کلینیک محل کار او در هلند مراجعه کرده بود، معاینه میکرد، بلافاصله دریافت که بیمار مدت زمان زیادی زنده نخواهد ماند. سرطان از سینه او به استخوانها، کبد و ششهای او رسیده بود.
این پزشک لهستانی تبار با دقت برای بیمار توضیح داد که قادر است با استفاده از داروهای خاصی، درد او را کاهش دهد و به وی پیشنهاد نمود تا در
بیمارستان بستری شود. زایلیکز احساس کرد که بیمار او را از این خط مشی هلند که به پزشکان اجازه میدهد تا به حیات بیماران محتضر خاتمه دهد، هراسناک است. بیمار به او گفت: «من کاتولیک هستم و اعتقادات مذهبی به من اجازه نمیدهد تا قتل ترحمآمیز را بپذیریم.»
زایلیکز به زن بیمار اطمینان داد که از او مراقبت خواهد کرد؛ از اینرو زن بالاخره موافقت کرد تا در بیمارستان بستری شود. بیمار پس از 24 ساعت معالجه با مورفین از درد نجات یافت و با وجود آنکه مدت زیادی به مرگش نمانده بود، آرام بود و میتوانست با همسر و بستگان خود ملاقات کند.
مدتی بعد، پرستاری به منزل زایلیکز تلفن زد و خبر هولناکی را به او رساند. بعد از اینکه او بیمارستان را ترک کرده بود، پزشک دیگری وارد اتاق بیمار شده و از شوهر و خواهر او خواسته بود تا اتاق را ترک کنند. سپس دستور داده بود تا دز مصرفی مورفین را افزایش دهند، اما این دستور را به صورت مکتوب درنیاورده بود. چند دقیقه بعد بیمار از دنیا رفت.
زایلیکز از پزشک خواست تا در این مورد توضیح دهد. پزشک به او گفته بود: «تا زمان مرگ او حدودا یک هفته باقی مانده بود. من به تخت او احتیاج داشتم.»
در اینجا همه شرایط اتانازی فعال فراهم است به جز رضایت بیمار یا بستگان او و همین شرایط موضوع را از جرگه قتل ترحمآمیز خارج و به قتل عمدی تبدیل مینماید. همچنین لازم به توضیح است که در قتل ترحمآمیز رضایت بیمار یا بستگان او باید قبل از اقدام اخذ شده باشد و رضایت بعد از قتل، گرچه ممکن
است موجب تخفیف مجازات گردد اما موجبی برای انصراف قتل عمد به قتل ترحم آمیز نیست.
بنابراین در قتل ترحمآمیز فعال، اولا، قتل بنابر تقاضای آزادانه بیمار و نزدیکان او انجام میشود. ثانیا، بیمار باید مبتلا به بیماری صعبالعلاج غیرقابل تحملی باشد که معالجه آن متعذر مانده باشد. ثالثا، اقدام پزشک در اجرای قتل ترحمامیز فعل مثبت مادی است. رابعا، فاعل یا مباشر جرم در قتل ترحمآمیز، معمولا پزشک، پرستار یا یکی از اعضاء کادر درمانی هستند.
برشمردن ویژگیها و عناصر تشکیلدهنده قتل ترحمآمیز فعال از آن جهت اهمیت دارد که از نظر اصول و قواعد حاکم بر حقوق جزا، قتل ترحمآمیز فعال یا انفعالی، انواع قتلهای عمدی و غیرعمدی و رها کردن تا لحظه مرگ متفاوت است که به تشریح آن خواهیم پرداخت.
2 – قتل ترحمآمیز انفعالی
قتل ترحمآمیز انفعالی عبارت است از خودداری از انجام هرگونه عملی که سبب زنده ماندن بیمار میگردد. در حالت انفعالی، دارودرمانی یا هرگونه معالجه دیگری و یا دستگاهی که به حفظ حیات بیمار کمک میکند، قطع میشود و یا پزشک از انجام عمل جراحی و یا اقدامات مشابه خودداری میکند و منتظر میماند تا بیمار (بطور طبیعی) بر اثر ابتلا به بیماری قبلی جان خود را از دست بدهد. تا قبل از اینکه پیشرفتهای حاصل از تکنولوژی پزشکی، امکان زنده نگهداشتن بسیاری از بیماران مایوس و ناامید را با استفاده از ماسک اکسیژن، تغذیه وریدی و غیره فراهم نکرده بود، مسئله قطع مداوای بیمار از چنین اهمیت ویژهای برخوردار نبود. حاصل این پیشرفتها این است که پزشک معالج دیگر سعی نمیکند (تا حد امکان) بیمار را زنده نگهدارد، زیرا در این صورت، بیمارستانها مملو از دستجات انسانی میشوند که نگهداری از آنها، از نقطه نظر بشردوستانه بیثمر و از نظر اجتماعی، فاجعهآمیز خواهد بود.» برای مثال، بیمار صعبالعلاج که مدتهاست در بیمارستان بستری و به دستگاه وصل است، همانند مبتلایان به مرگ مغزی است که قلب به لحاظ اتصال به دستگاه فعال است، ولی مغز بیمار از کار افتاده است. حال چنانچه پزشک معالج، بنابر درخواست بستگان بیمار به این اعتبار که دیر یا زود، زمان مرگ بیمار فرا میرسد و یا برداشتن دستگاه دلیلی بر پایان زندگی اوست، مبادرت به قطع یا برداشتن دستگاه نماید قتل ترحمآمیز انفعالی به وقوع پیوسته و یا بیماری دیابتی که مدتهاست از انسولین استفاده میکند دچار سرطانی لاعلاج گردد و پزشک معالج با توجه به حدوث سرطان، ادامه بیماری وی را بینتیجه توصیف نماید و با رضایت اولیاء قانونی بیمار به منظور پایان دادن به درد و رنج او، ادامه درمان با انسولین بیمار را متوقف سازد و در نتیجه بیمار جان خود را از دست بدهد قتل ترحمآمیز انفعالی به وقوع پیوسته است، هرچند نتیجه هر دو امر یعنی قتل ترحمآمیز فعال و انفعالی یکی است و نهایتا منجر به مرگ بیمار میگردد، اما بسیاری از مردم از جمله پزشکان و حقوقدانان معتقدند که میان قتل ترحمآمیز فعال و انفعالی تفاوت اخلاقی فاحشی وجود دارد: زیرا به نظر آنها در حالت انفعالی حقیقتا پزشک کاری انجام نمیدهد. پزشک به راحتی از انجام هر عملی سرباز میزند و بیمار در اثر قطع معالجه، بر اثر بیماری خود که قبلا بدان مبتلا بوده جان خود را از دست میدهد، درحالیکه درتل ترحمآمیز فعال، پزشکان کاری میکنند که زمان مرگ بیمار زودتر فرا رسد، در حقیقت آنها بیمار را به قتل میرسانند.
بنابراین تفاوت میان قتل ترحمآمیز فعال و انفعالی، تفاوت میان انجام دادن و انجام ندادن یک عمل به منظور پایان دادن به حیات بیمار لاعلاجی است که برای نجات خود از رنج بیشتر درخواست مرگ کرده است. یعنی در واقع همان فعل یا ترک فعلی که در قوانین عرفی جرم تلقی میگردد.
اگر از زاویهای محدود به آنچه روی میدهد بنگریم، این حقیقت آشکار میگردد که پزشک شیمیدرمانی و یا هر گونه معالجه دیگری را قطع میکند، از ادامه روش درمانی به پرستاران خودداری میکند و از انجام هر گونه عمل جراحی سرباز میزند. اینها همه کارهایی است که پزشک انجام نمیدهد و در حقیقت میتوان گفت که این تعریف درستی از قتل ترحمآمیز انفعالی است.
اکنون میتوان این مسئله را با دقت بیشتری مورد بررسی قرار داد که چرا بسیاری از مردم تصور میکنند تفاوت اخلاقی فاحشی میان صور فعال و انفعالی قتل ترحمآمیز وجود دارد. زیرا تصور میکنند که تزریق آمپول مهلک هوا به بیمار و کشتن وی از نظر اخلاقی بدتر از قطع دستگاهی است که ادامه حیات بیمار به آن بستگی دارد.
بیانیه انجمن پزشکان آمریکا نیز با ارائه تعریفی، «پایان دادن ارادی به زندگی یک فرد توسط فرد دیگری» را قتل ترحمآمیز فعال اعلام کرده است درحالیکه این بیانیه اقتل ترحمآمیز انفعالی و قطع معالجات بیمار را به منزله پایان دادن ارادی به زندگی بیمار نمیداند.
در نقد این نظر باید به خاطر داشته باشیم که وظیفه پزشک در قبال بیمار دقیقا کمک کردن به اوست، یعنی همان کاری که پزشک موظف به انجام آن است. بنابراین، به نظر میرسد یک ناهمگونی کلی، میان وظیفه کمک کردن و وظیفه صدمه نرسانیدن در رابطه پزشک و بیمار در این تعریف وجود دارد و به طور کلی میتوان گفت که آنچه به عنوان تعریف یا خصوصیات قتل ترحمآمیز انفعالی در بیانیه انجمن پزشکان آمریکا ارائه گردیده بسیار نامعقول است و به هیچ وجه با اصول اخلاقی و قواعد حقوقی سازگار نیست. زیرا از نظر اخلاقی هیچ تفاوت فاحشی بین قتل ترحمآمیز فعال و انفعالی وجود ندارد و اتفاقا اگر هدف از اتانازی فعال، پایان بخشیدن به آلام روحی و جسمانی بیمار صعبالعلاجی است که در فاصلهای نه چندان دور حیاتش خاتمه مییابد و یک آمپول مهلک این فاصله زمانی را کم میکند، در قتل ترحمآمیز انفعالی که در واقع خودداری از ادامه شیمی درمانی یا قطع دستگاهی است که ادامه حیات بیمار به آن وابسته است موجب رهایی بیمار تا لحظه مرگ میشود که باید روندی نسبتا آرام و نسبتا دردناک را پشت سر گذارد که این با هدف اولیه قتل ترحمآمیز که خاتمه درد و رنج بیشتر بیمار بود در تضاد است و این همان نکتهای است که برخی فلاسفه به آن تصریح کردهاند!
پروفسور جیمز راشل میگوید: « به اعتقاد من در این مورد مناسبترین کار از نظر اخلاقی این است که آمپول را طوری تزریق کنیم که بیمار بدون تحمل درد و رنج بیشتری بمیرد
لازم به توضیح است که بیانیه انجمن پزشکان آمریکا تاثیر بسزایی بر رویه قضایی این کشور داشته است زیرا علیرغم اینکه تعداد زیادی از پزشکان آمریکایی به اتهام قتل ترحمآمیز به صورت فعال تحت تعقیب قرار گرفتهاند، اما عملا هیچ پزشکی به اتهام حالات انفعالی قتل ترحمآمیز تحت پیگرد قرار نگرفته است، زیرا برخلاف نوع فعال قتل ترحمآمیز، حالت انفعالی آن یا رها کردن بیمار تا لحظه مرگ، از نظر قانونی کاملا مجاز شناخته شده است.
نظر شما در مورد این مطلب