قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در قوانین مصوب تفاوتی بین اراضی موات و بایر، از لحاظ حکم وجود نداشت، بدین معنی که اگر کسی سند مالکیت رسمی زمینی- هر چند آن زمین موات بوده باشد- را در اختیار داشت، مالک آن محسوب میشد. همینطور اگر زمین بایر بود اما سند آن به نام کسی صادر نشده و سابقه درخواست ثبت نیز نداشت، فقط از دولت تقاضای ثبت پذیرفته میشد، لذا زمین موات و بایر به دلیل فقدان تعریف جداگانه، دارای حکم واحدی بودند. اینگونه اراضی به موجب ماده ۹ قانون اصلاحات اراضی، مصوب ۱۳۳۸ و یا ماده ۱۷ قانون تقسیم و فروش املاک مورد اجاره به زارعین مستأجر، مصوب ۱۳۴۷، در اختیار دولت بوده و فقط از دولت تقاضای ثبت پذیرفته میشد.
در قوانین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که عناوین و تاریخ تصویب آنها در بند قبل به تفصیل بیان شده، تعریف زمینها و وضعیت حقوقی این اراضی وارد مرحله جدید شده است.
در اصلاحیه مورخه ۲۶/۱/۵۹ قانون نحوه واگذاری و احیاء در حکومت جمهوری اسلامی ایران، اراضی بایر اینگونه تعریف شد: «زمینهایی است که سابقه احیاء دارد ولی بعلت اعراض و عدم بهرهبرداری برای مدت ۵ سال متوالی بدون عذر موجه متروک مانده و یا بماند».
در این اصلاحیه برخلاف اصل قانون مذکور مصوب ۲۵/۶/۵۸ از لغو مالکیت اراضی بایر عدول شده، لکن با دو مرحلهای کردن نحوده عمل با این توضیح که ابتدا با مالکان مهلت داده میشود تا زمین بایر خود را احیاء کنند و سپس در صورت عدم عمران در مهلت مقرر، زمین با شرایطی از طرف دولت به غیر واگذار و مبالغی به مالکین پرداخت میگردد، باز هم محدودیتهایی برای مالکین اینگونه اراضی به وجود میآورد که بعدها قانون مذکور که معروف به «بند ج» گردید، بعلت مخالفتها متوقف گردید.
متعاقبا مجلس شورای اسلامی در مورد اراضی بایر، در ماده ۸ قانون اراضی شهری مصوب ۱۳۶۰ مقرر داشته بود: «مالکان اراضی بایر شهری میتوانند طبق ضوابط وزارت مسکن و شهرسازی در سراسر کشور، فقط زمینی را به مساحت حداکثر ۱۰۰۰ متر مربع عمران و احیاء کنند و یا به دولت بفروشند؛ و زاید بر آن (نه عین نه منفعت) قابل واگذاری نیست مگر به دولت و با تقویم دولت».
در ماده ۹ قانون زمین شهری مصوب سال ۶۶ حکم قانونگذار نسبت به اراضی بایر شهری عموم و شمول ماده ۸ قانون سابق را ندارد و محدوده اجرای آن شهرهای خاصی است که در ماده ۱۷ قانون اسامی آنها ذکر شده و شرط سلب حق واگذاری اراضی بایر به غیر از دولت نیز نیاز دولت به منظورهای مقید در قانون است؛ لذا مطابق مقررات این قانون، «چنانچه مالکین این قبیل از اراضی بدون توجه به ممنوعیتهای قانونی فوقالذکر، با تنظیم مبایعه نامه یا قولنامه تعهد بر انتقال آن به افراد بنمایند، انتقالی صورت نیافته و ضمناً تعهد آنها بر خلاف حکم قانون بوده و دعوی مدعی خرید ملک به سبب خلاف قانون و باطل بودن تعهد، رد میگردد. مطلب دیگر در مورد تعهد به فروش زمینهایی است که قبل از ۵/۴/۵۸ قولنامه تنظیم گردیده بطور کلی دارنده چنین سندی باید تا تاریخ ۲۰/۳/۵۹ پرونده در مراجع مربوط تشکیل میداد یا با طرح دعوی صحت تاریخ قولنامه مرقوم را به تایید مراجع ذیصلاح میرساند. در صورتی که تا تاریخ مرقوم تشکیل پرونده نداده باشد، یا صحت قرارداد را به تنفیذ مراجع قضائی نرسانده باشد، قولنامه مرقوم فاقد اعتبار است. به طریق اولی، مبایعه نامههایی که بعد از این تاریخ و در زمان حکومت قوانین مذکور از جمله ماده ۹ قانون زمین شهری مصوب ۱۳۶۶ که مقید به پنج سال بوده، در مورد زمینهای موات و بایر تنظیم شده، اعتبار نخواهد داشت آراء زیادی از مراجع قضائی در مورد مطلب فوق صادر گردید از جمله رای وحدت رویه ۳۱-۸/۱۱/۶۴ دیوان عالی کشور».
لازم به ذکر است قانون زمین شهری فقط برای ماده ۹ و تبصرههای آن محدود به پنج سال مهلت بوده و سایر مواد برای همه شهرها به صورت دائمی قابل اجرا است. به موجب مواد ۱۴ و ۱۵ این قانون صاحبان اراضی بایر و حتی باغات، جهت فروش و انتقال و عمران و تقسیم و تفکیک املاک خود منوط به اخذ نظر وزارت مسکن و مواجه با محدودیتهایی شدهاند. البته با حذف ماده ۱۲ آئیننامه اجرائی قانون زمین شهری توسط دیوان عدالت اداری، مبنی بر عدم الزام دفاتر اسناد رسمی در استعلام از وزارت مسکن در مورد نوع زمین مورد معامله، تا مقدار زیادی از تضیقات و محدودیتهای این قانون کاسته شد.
در حال حاضر مستند تملک اراضی بایر و دایر و حتی ابنیه، مستحدثات، تأسیسات و سایر حقوق: «لایحه قانونی نحوه خرید و تملک اراضی و املاک برای برنامههای عمومی، عمرانی و نظامی دولت مصوب ۱۷/۱۱/۵۸ شورای انقلاب» میباشد که علیرغم توقف این قانون در سالهایی که قوانین اراضی شهری و قانون زمین شهری اجراء میشد، به قوت و اعتبار خود باقیست، که محدودیتهای ناشی از اجرای لایحه مذکور برای مالکان اراضی موضوع گفتار بعدی میباشد.
نظر شما در مورد این مطلب