معیار و ملاک تشخیص در درجه اول مستلزم تعیین قانونگذاری است در غیر اینصورت باید در رویههای قضایی آنرا یافت. در مورد ملاکهای شناخت دعاوی ملی و غیرمالی معیار مشخصی از جانب قانونگذار و همچنین هیأت عمومی دیوان عالی کشور و یا هیأت عمومی دیوان عدالت اداری بیان نشده است. هرچند بهصورت موردی میتوان با بررسی آراء وحدت رویه به معیار و ملاکها رسید. در رویه عادی نیز وضع به همین صورت است. در نظریههای اداره حقوقی قوه قضاییه نیز همین وضع به چشم میخورد. در هر حال با تمرکز و دقت در رویه قضایی میتوان به ملاکهای زیر دست یافت:
الف) مالکانه یا غیرمالکانه بودن دعوا؛
ب) نوع حق موضوع دعوا؛
ج) نتیجه حاصل از دعوا؛
د) قابلیت تقویم به پول؛
هـ) تحصیل مستقیم و غیرمستقیم مال (اولاً و بذات یا ثانیاً و بالعرض) بودن دعوا.
الف) مالکانه یا غیرمالکانه بودن دعوا
در زمان استقرار دادگاههای حقوقی یک و دو در بین قضات دادگاههای حقوقی دو تهران این پرسش مطرح شده است که دعوی اعتراض به ثبت ملک مالی است یا نه و مرجع صالح برای رسیدگی به آن کدام است؟ پس از بحث و بررسی، این اتفاق نظر حاصل گردیده است که:
"اعتراض به ثبت ملک از مصادیق دعاوی مالی و حسب مورد تابع نصاب است، یعنی اگر ارزش ملک مورد نزاع تا دو میلیون ریال باشد در صلاحیت و دادگاهةای حقوقی دو، و اگر بیش از آن باشد، دادگاههای حقوقی یک صلاحیت رسیدگی دارد."
هرچند در این نظریه معیار و ملاکی بیان نشده است ولی نسبت به مالیبودن دعوای اعتراض به ثبت اتقاق نظر شده است و شاید چون شخص معترض بهنوعی مدعی مالکیت دارد و موضوع ادعا نیز مال و ملک است، عقیده به مالیبودن دعوا داشتهاند.
قضات دادگاههای عمومی نیز چنین اظهارنظر کردهاند که:
"... اگر معترض، مدعی مالکیت ملک باشد و مدعی باشد که متقاضی ثبت، تقاضای ثبت ملک وی را داده است و یا بهطور کلی اختلاف در مالکیت حاصل شود، دعوا مالی است."
در این نظریه هم مالکانه بودن ادعا موجب مالیبودن دعوا محسوب گردیده است.
اداره حقوقی قوه قضایی نیز در پاسخ به این پرسش که: آیا دعاوی اعتراض به ثبت ملک موضوع ماده 16 قانون ثبت اسناد و املاک و اعتراض به تقاضای ثبت موضوع مواد 147 و 148 اصلاحی قانون حذف و اصلاح موادی از قانون ثبت از جمله دعاوی مالی است یا غیرمالی؟ طی نظریه شماره 5300/7-3/8/73 اعلام داشته است:
"دعاوی اعتراض بر ثبت موضوع ماده 16 قانون اصلاح و حذف موادی از قانون ثبت مصوب سال 1370 بهلحاظ اینکه در حقیقت اعتراض به مالکیت است از جمله دعاوی مالی محسوب میشود."
در این نظریه نیز اعتراض به ثبت که نوعاً برخاسته از ادعای مالکیت معترض است، دعوای مالی تلقی شده است زیرا در نظر اداره حقوقی ادعای مالکیت نسبت به یک مال موجب میشود هریک از مدعیان مالکیت به مالکیت دیگری اعتراض و در نتیجه این اعتراض دعوا را در زمره دعاوی مالکانه و در نتیجه تحت عنوان دعاوی مالی قرار داده است.
در مورد دعوای تغییر نام صاحب امتیاز تلفن از حیث مالی یا غیرمالیبودن، چنین اظهارنظر شده است:
"خواسته مفاداً ادعای تملک نسبت به تلفن و الزام به انتقال رسمی آن است که از اینرو دعوا مالی و قابل رسیدگی است و در صورت اثبات مالکیت خواهان، دادگاه حکم به نفع او صادر مینماید."
در این نظریه، به امتیاز ادعای نالکیت نسبت به امتیاز تلفن و مالی دانستن این امتیاز، دعوای تغییر نام صاحب امتیاز مالی دانسته شده است چرا که در نظر قضات حقوقی دو، تغییر نام صاحب امتیاز، موجب تعلق مالکیت به منتقلالیه میگردد و کسی که نسبت به مال یا حق مالی مالکیت دارد، در واقع صاحب مال است. حال آنکه به نظرمیرسد چنین برداشتی صحیح نباشد. زیرا تنظیم سند از تعهدات ناشی از عقد است نه از شرایط تحقق و صحت آن به عبارت دیگر موجب تعلق مالکیت نمیشود بلکه باعث تثبیت مالکیت میگردد.
در سال 1381 پرسشی از واحد مشاوره قضایی مبنی بر اینکه آیا دعوای ابطال نظریه اداره اوقات که رأی به وقفیت زمین داده استمالی محسوب است یا غیرمالی؟
در پاسخ چنین آمده است:
"این دعوا با توجه به ماهیتی بودن آن واجد اعتبار مالی است و باید تقویم گردد."
منظور از "ماهیتی بودن دعوا" و اینکه چه ربطی با مالیبودن دعوا دارد معلوم نیست. وقتی از بند ب ماده 23- ق.آ.د.م. صراحتاً آمده است "دعاوی مالی یا آنچه که مقصود از آن مال میباشد از قبیل دین، ثمن، معاملات، وقت، اجاره و..." در پاسخ به این سؤال بهتر بود بهجای عبارت گنگ و مبهم برای مالی دانستن به ماده مزبور استناد میگردید هرچند در بند ب ماده 230 ق.آ.د.م. در مقام بیان مالی و غیرمالی نیست بلکه در مقام تبیین تعداد گواهان است.
اداره حقوقی قوه قضاییه در نظریه شماره 433/7-22/1/1375 در پاسخ به این پرسش که آیا خواهان مطالبه سهمالارض یا سهمالشرکه که باید بهمیزان هزینه دعاوی مالی تمبر ابطال نماید یا بهمیزان دعاوی غیرمالی؟ چنین اظهارنظر نموده است:
"مطالبه سهمالارث یا سهمالشرکه که از ناحیه یکی از وراث جزء دعاوی مالی بوده و باید از ناحیه خواهان تقویم شود."
در ارتباط با این نظریه هرچند اداره حقوقی، بدون ذکر مبنا، مبادرت به اعلام نظر کرده است. اما شاید بتوان مبنای پاسخ را مالکانه تلقی نمودن دعوا در نظریه اداره حقوقی دانست که ملاک و معیار مشخص و قابل اعتنایی نیست. بهعلاوه دلیل کافی برای مالی تلقیکردن دعوا محسوب نمیشود و هر دعوای مالی نیز همیشه ناشی از ادعای مالکیت نیست.
اداره حقوقی در تاریخ 1/5/1354 در پاسخ به این سؤال که آیا برابر ماده 20 ق.ث. هر مجاوری که نسبت به حدود یا حقوق ارتفاقی حقی برای خود قائل است میتواند تا سی روز از تاریخ تنظیم صورت مجلس تحدید حدود بهوسیله اداره ثبت به مرجع صلاحیتدار عرض خال بدهد، چنین دعوایی مالی محسوب میشود یا غیرمالی؟
"در مورد استعلام که منظور از آن اعتراض به حد ملک است، چون معترض در مقام اثبات حق مالکیت خود نسبت به ملکی است که متقاضی ثبت در صدد تملک آن برآمده است، لذا دعوا مالی محسوب میگردد." در این نظریه و بردشات نیز میتوان حق مالکانه را ملاک و معیار مالی تلقی نمودن دانست. هرچند ملاک و معیار دقیقی برای تشخیص نمیباشد.
نظر شما در مورد این مطلب