قطعا تا به حال سه عبارت تابعیت (nationality) و اقامت (domicile) و هم شهری گری (citizenship) را شنیده اید.در این بحث به تعریف تابعیت میپردازیم و حین این تعریف تفاوت هارا نیز بیان میکنیم
در رابطه با تابعیت تعریف های گونگونی وجود دارد
ساده ترین تعریف آنست که تابعیت حالتی است که بیان میدارد شخصی به یک ملت یا دولت تعلق دارد ,پس این تعلق است که تفاوت تابعیت از اقامت را مشخص میکند,شخصی که تابعیت کشور کانادارا داراست متفاوت است با کسی که تابعیتش ایرانی است و تنها اجازه زندگی در کانادا را دارد_در کانادا اقامت یا مقیم کاناداست_ شخص صرفا مقیم در کانادا,کانادایی محسوب نمیشود ولی شخص تبعه ی کانادا _دارای تابعیت کانادا_ کانادایی محسوب میشود.
در رابطه با سیتیزنشیپ لازم است بگوییم این مفهومی نزدیک به تابعیت اما در درجه ای محدود تر از آن وجود دارد.اخذ تابعیت روش های مختلفی دارد ولی سیتیزن شیپ زمانی مطرح میشود که فردی اصالتا دارای تابعیت کشوری باشد مثلا ایرانی الاصل باشد_ متولد شده در کشور ایران از پدر ایرانی_
تعریف دیگری که از تابعیت مطرح میکنیم کامل ترین تعریف آن است:رابطه ای سیاسی,حقوقی و معنوی که شخصی را به دولتی معین مرتبط میسازد.
رابطه ای سیاسیست چرا که از حق حاکمیت دولت ها سخن میگوید این دولت است که شخصی را تبعه ی خود میداند یا نمیداند.رابطه ای حقوقیست چرا که بحث حمایت دولت از اشخاص را مطرح میکند و مشخص میکند فرد تحت پوشش کدام قوانین و مقررات است.
و یک رابطه معنویست چرا که با تغییر مکان زندگی و اقامت حذف نمیشود و تغییر نمیکند.برای مثال اگر اقای الف و اقای ب فیلیپینی طبق قوانین کشور خودشان _که بسیار کاتولیک محور است_ اجازه طلاق ندارند با مسافرت به کشور دیگری نیز اجازه ی این کار را ندارند!
این فقط اشخاص حقیقی نیستند که صاحب تابعیت هستند بلکه اشخاص حقوقی نیز صاحب تابعیتند.مثلا اگر شرکتی تابعیت آمریکایی داشته باشد اما شعبه ای در ایران داشته باشد باز هم ان شعبه را شعبه ی ایرانی شرکت آمریکایی میدانیم.اما بحث در رابطه با تابعیت این اشخاص را به بعدا موکول میکنیم.
جالب است بدانید حتی برخی اموال منقول همچون کشتی ها یا هواپیماها نیز به دلایلی صاحب تابعیت هستند.
اما تابعیت اشخاص حقیقی چگونه به وجود می آید
این بحث را به دو گونه میتوان به طور کلی تقسیم کرد در اینجا توضیح مختصی در باب هرکدام میگوییم و به صورت جداگانه در رابطه با موارد ضرور تر و جزئیات کاربردی تر بحث میکنیم
تابعیت اکتسابی
یک راه اخذ این گونه تابعیت درخواست خود اشخاص است.فردی به کشور آلمان سفر میکند اقامت خود را هم به دلیل واجد شرایط بودن اخذ کرده است حال شرایط دیگری برایش پیش آمده است که میخواهد خود را متعلق به آن دولت بداند و تابعیت سابق خود را از بین ببرد یا در کنار تابعیت سابق خود تابعیت دیگری هم داشته باشد (که البته خوب است بدانید قوانین و مقررات کشور ها و معاهدات و ... به حق و به دلایل منطقی سعی در غیر ممکن ساختن این امر دارند) لذا به دولت المان درخواست اخذ تابعیت آلمانی را میدهد و دولت نیز درخواست وی را مورد برسی قرار میدهد و بنا بر شرایطی که به شخص, نوع فعالیتش و دلیلی که برای اخذ این تابعیت بیان کرده است و همچنین اوضاع سیاسی را درخواست وی را رد یا قبول مینماید
راه دوم اخذ تابعیت اکتسابی راهیست که ااده ی شخص در آن بی تاثیر است و آن جدا شدن قسمتی از خاک کشور است که معمولا پس از جنگ ها اتفاق می افتد و ملت کشور جنگ زده به تابعیت کشور غالب در می آیند مثل اخذ تابعیت امریکایی توسط فرانسوی های لوییزیانا یا از طریق معاهدات این اتفاق خواهد افتاد مثل اخذ اقامت المانی توسط فرانسوی های الزاس ولورن و بازگشت دوباره ان ها به تابعیت فرانسه توسط معاهده ورسای!
هرچند که در برخی معاهده های صلح به اشخاص در شرایط خاصی حق انتخاب داده میشد.
و راه سوم که قطعا در بحث جداگانه ای راجع به ان بحث خواهیم کرد روش ازدواج است.اخذ تابعیت زن توسط شوهر یا اخذ تابعیت شوهر توسط زن که بعدا به ان خواهیم پرداخت
و نوع دوم به وجود آمدن تابعیت,تابعیت مبدا یا اصلی است
تابعیت مبدا یا اصلی به آن معنیست که اشخاص از بدو تولد تابعیت کشوری را بسته به سیستم غالب بر آن کشور تحصیل کرده است و در واقع آن تابعیت شبیه یک هویت با وی زاده شده است
این سیستم های غالب متفاوتند در کشورها سیستم خاک,یا خون یا تلفیقی خاک و خون غالب اند.و هرکدام برای انتخاب سیستم غالبشان دلیلی منطقی دارند
سیستم خاک به ان معنیست که هر کودکی در کشو تحت سلطه این سیستم به دنیا می اید تحت تابعیت ان کشور است.پس کشوری که بزرگ است و به اندازه ی کافی جا برای سکنه ی خود دارد . حتی میتواند سرمایه ی دیگر کشور هارا هم تامین کند و اما مهاجرت از کشورش به دیگر کشور ها کم تر است و در مقابل بسیار هم مهاجر پذیر است و ترجیح میدهد نسل های بدی مهاجران را متعلق به خود بداند شبیه آمریکا,کانادا,ارژانتین,برزیل سیستم خاک را میپذیرند.
سیستم خاک نسبت به خون برتری دارد چرا که احتمال معضل بی تابعیتی یا دو تابعیتی را بسیار کاهش میدهد.
سیستم خون یعنی کودکی که از پدر یا مادری متولد میشود تابعیت پدر یا مادر به وی تحمیل میشود.کشوری کوچک و مهاجر فرست شبیه سوییس,اتریش و مجارستان که جمعیت زیاد دارند اما در عین حال به اندازه ی کافی شغل و مسکن برای حتی اتباع خود نیز ندارند سیستم خون را میپذیرند چرا که در آن صورت نسل اتباع فعلیش در هر کشور دیگری ادامه پیدا کند تابعیت سابق خود را حفظ میکنند.
و اما سیستم تلفیقی مثال واضح کشور خودمان ایران میباشد.
بند یک و سه ماده 976 قانون مدنی به سیستم خاک اشاره کرده است یعنی اشخاص ساکن در ایران که خارجی بودنشان محز نیست و همچنین کودکان متولد شده در ایران از پدر و مادر نامعلوم و بند دوم همین ماده به سیستم خون اشاره کرده است که هرکس پدرش ایرانی باشد چه در ایران چه در خارج از آن به کودک تابعیت ایرانی را تحمیل میکند.
نظر شما در مورد این مطلب