باتوجه به توضیحاتی که دادم میخوام بدونم چه کاری باید انجام بدم؟؟؟ خانمی هستم ۳۰ ساله شوهرم در طول زندگی۱۱ ساله ای که داشتیم بارها بهم خیانت کرد، و این کار عادتش شده و نمیتونه ترک کنه دوسال پیش با خانمی آشنا شد و بخاطر اینکه با اون خانم دوست بشه بهش دروغ گفت که مطلقه است و یک دختر داره(درصورتی که ما دودختر۷ و۶ ساله داریم)بعد از مدتی اون خانم متوجه دروغ همسرم شد و با پای خودش اومد خونه ما شوهرم بهش گفت بود زنم بهم خیانت کرده وبخاطر همین هم من اونو نمیخوام (درصورتی که داشت دروغ میگفت من خیانتی بهش نکردم)من تو چشم شوهرم نگاه گردم و گفتم چرا دروغ میگی؟اون خانم به شوهرم گفت اگه من آسفالت خیابون و چنگ بزنم دیگه سمت تو نمیام و رفت ولی دوباره برگشت و شوهرم و سوار ماشین کرد و با هم رفتن بیرون (تا باز هم ازش بخاطر دروغ هایی که گفته توضیح بخواد)من همه چیز رو برای خانواده همسرم توضیح دادم و خانواده اش ازش خواستن تمومش کنه و ایندفعه دیگه درست بشه حداقل بخاطر دخترهامون اما شوهرم منو مجبور کرد به اون خانم زنگ بزنم و بگم که من همه حرفهایی که گفتم دروغ بوده و مهدی راست گفته، شوهرم ادعا کرد دست اون خانم ۱۰ میلیون سفته داره و اگه اون خانم ازش شکایت کنه شوهرم بد بخت میشه (درصورتی که داشت دروغ میگفت) یه مدت اوضاع عادی بود تا یه روز شوهرم گفت باید ثوری از هم جدا بشیم گفتم ثوری یعنی چی؟؟(گفت یعنی خانواده هامون چیزی نفهمن) ما باهم رفتیم اما چون من دیگه از دست خیانتهاش و این کارهاش خسته شده بودم بخاطر همین همراهش رفتم تا از هم جدا بشیم و تمام مراحل و انجام دادیم و به صورت توافقی جدا شدیم و حتی امضا هم کردیم تو دادگاه دادگاه یه برگه معاینه پزشکی قانونی داد تا عدم بارداری رو تائید کنیم اما شوهرم دیگه ادامه نداد و بهم گفت من نمیخوام زندگیم خراب بشه من دوستت دارم در پشت پرده تمام مراحل رو به اون خانم میگفت و اون خانم در خیال خودش فکر کرد ما از هم جدا شدیم بعد چند ماه از گوشی من به اون خانم پیام داد و از زبان من اون خانم رو به عروسی من دعوت کرد(از زبون من نوشت من دارم عروسی میکنم) ازش علتش و پرسیدم گفت میخوام دل اون خانم رو بسوزونم(در صورتی که دروغ میگفت) میخواست اعتماد اون خانم رو نسبت به خودش جلب کنه که این کار رو هم کرد، حدود یکسال بیکار بود اما با توجه به اعتراضات منو خانواده اش رفت سر کار و هر هفته با صاحب کارش تصفیه میکرد و همه پولها رو برای اون خانم خرج میکرد و برای منو دخترها خرجی کمی فقط در حد خوراک و مایحتاج روزانه در نظر می گرفت بهش باز هم اعتراض کردم اما گفت بدهکاری دارم و باید پرداخت کنم، از سوپر مارکت های محل جنس نسیه می گرفت و برای اون خانم میبرد برای منو و دخترها لباس نمیخرید اما با اون خانم میرفت خرید همه این اتفاقات رو از طریق پیامک هایی که به اون خانم میداد فهمیدم از من خواهش کرد به اون خانم زنگ بزنم و حلالیت بخوام بخاطر دعا و طلسمی که اصلا ازش خبری نداشتم (بهم گفته بود اون خانم از دستش شکایت کرده و سفته ها رو گذاشته اجرا)و من نادون هم با توجه به اینکه میدونستم داره دروغ میگه باز هم تسلیم حرفش شدمو این کارو کردم بعد از یک ماه توی پیج اینستای همسرم که روی گوشی من نصب کرده بود یه لایو زنده دیدم دقیقا شب ولنتاین و روز زن بود که اون خانم رو برده بود موزیک زنده نوشهر پیش دوستش من صدای شوهرم رو که داشت آهنگ میخوند شنیدم آتیش گرفتم برای اون خانم زنگ زدم و گفتم هر حرفی که زدم دروغ بوده و ازش خواستم گوشی رو بده به شوهرم اما اون خانم با کمال پر رویی گفت خیلی دیر شده و من باردار هستم و گفت اجازه نمیده که شوهرم با من باشه و گفت اگه مهدی میخواد با تو باشه منو دیگه نمی بینه و هزاران حرف دیگه .... بعد از این اتفاق من به خانواده شوهرم همه چیز و گفتم و اونها هم با شوهرم درگیر شدن و بهش گفتن چرا تمومش نمیکنی و شوهرم گفت منو نمیخواد و میخواد ازم طلاق بگیره خواهرشوهرم حتی برای مادر اون خانم زنگ زد و همه چیز رو بهشون گفت اما اونها کاری انجام ندادن این اختلافات برای قبل از عید بودپدرشوهرم به شوهرم گفت اگه نمیخوای برو گمشو زن و بچه هات همینجا پیش من میمونن من خرجشون و میدم شوهرم رفت با همه لباسها و کفشهاش اما بعد سه روز برگشت و ادعا کرد من پدر و مادرم و میخوام و به من گفت برو خونه بابات من نرفتم هر روز باهم جرو بحث داشتیم تا روز عید منو زد وگفت ببین من امروز ‌ه عیده حتی با بچه هام هم روبوسی نکردم من دیگه از این زندگی خسته شدم و گفت برو خونه بابات اما من رفتم به پدر شوهرم گفتم پدر شوهرم هم گفت دیگه پایین نرو و خونه ما باش تا من باهاش حرف بزنم اما حرف نزد و مادر شوهرم چون می ترسید پدر شوهرم با پسرش درگیر بشه بخاطر همین نذاشته و این ماجرا تا دوماه بعد عید کشید شوهرم همراه مادر شوهرم به کارگری میرفت روزی۱۸۰و هر چند روز پول و جمع میکرد و میبرد به اون خانم می داد یا بدهکاریهایی که بخاطر اون خانم بالا آورده بود و میدادهنوز هم خیلی جاها بدهکاره و نداده چون پول رو میگرفت و میبرد میداد به اون خانم بچه هارو تو این مدتِ دعوا چند بار با اون خانم بیرون برد و حتی برای شام خونه اون خانم برد به بچه ها گفته بود دروغ بگن و به اون خانم بگن من خونه مادرم هستم من یه استوری خانوادگی با خانواده شوهرم گرفتم و توی واتساپ گذاشتم اون خانم دید و به شوهرم اعتراض کرد شوهرم به خانواده اش گفت منو نمیخواد و من باید برم دادخواست طلاق بدم چون من مهریه امو میخوام و شوهرم بدهکار به من و ازم خواست برم دادگاه پدر شوهرم ممانعت کرد و گفت نمیزارم طلاق بگیری وبه شوهرم گفت خودت میخوای هر جا بری گورتو برو گم کن من نبینمت شوهرم گفت من هر جا برم بچه هام و هم میبرم الان ۲۰ روزه رفته و دخترها و هم برده گوشی منو تو لیست رد گذاشته تامن نتونم با دخترهام حرف بزنم و هرکس زنگ میزنه بهش میگه من اصلازنگ نزدم پدر شوهرم میگه اون یه روز خسته میشه بچه ها رو میاره، نمیتونه داشته باشدشون بخاطر همین جمله من الان ۲۰ روز صبر کردم اما هنوز اتفاقی نیوفتاده شوهرم از خانواده اش درخواست پول کرد کسی بهش نداد فقط جاری بزرگم بهش۱۵۰ تومن پول داد و ازش خواهش کرد تا بچه ها رو ببینه و بیاره خونه اما شوهرم دیگه جواب تلفن اونو هم نمیده با توجه به این توضیحاتی که از مشکلم بهتون دادم ازتون سوالی دارم من چه کاری میتونم بکنم؟؟؟ آیاباز هم باید منتظر بمونم؟؟ پدر شوهرم گفته اگه تا چند روزه آینده بچه ها رو نیاره من خودم میرم از دستش شکایت میکنم!!