من سال ۸۹ دانشجو بودم یه روز با هم اتاقیم که با دوست پسرش قرار داشت باماشین بگردن منم باهاشون سوار شدم موقع سوار شدن یه نفر دیگه هم باهاشون بود که البته اون متاهل بود من هیچ ارتباطی باهاش نداشتم برای اینکه اونا راحت باشن اونا عقب نشستن من و اون آقا جلوی ماشین بودیم که توجاده مارو پلیس گرفت و برد بازداشتگاه و اونجا به خانوادمون اطلاع دادن و شب رو با هزار مصیبت رفتیم خونه گفتن فردا دادگاه دارین فردا صبح دادگاه رفتیم و اونجا مارو فرستادن یه روز زندان که همان ورودی آزماعکس گرفتن و اثرانگشت گرفتن وشب رفتیم زندان موندیمفرداش هم رفتیم دوباره دادگاه زندان اونجا برا اون مردها شلاق نوشتن و زدن ولی براما جریمهازدواج هم کردم موندم چه خاکی به سرم بریزم که بی گناه وارد ماجراشدم تورو به این ماه قسم خوب راهنماییم کنین