- توسط: هادی توکلی
- ۱۳۹۹/۱/۱۲ | ۲۳:۲۳:۸
خلاصه جریان پرونده:
در تاریخ 2/5/91 خانم زب. به وکالت از خانم نغ. به طرفیت آقای الف.س. طی تسلیم دادخواستی خواستار صدور گواهی عدم امکان سازش (طلاق) به لحاظ عسر و حرج جهت اجرای صیغه طلاق گردیده ضمناً خواهان چنین اظهار داشته: خواهان در تاریخ 5/11/86 طبق سند ازدواج پیوست به عقد دائم و رسمی خوانده در آمده است لکن علیرغم سپری شدن دو سال از زندگی مشترکشان به دلیل اختلافات فيمابين عملاً از سال 87 تاکنون جدا از هم زندگی میکنند و این امر موکل را در عسر و حرج شدید قرار داده و زندگی را برای وی مشقت بار ساخته است به شرح خواسته، خواستار صدور حکم طلاق گردیده است. حسب دادنامه شماره 2254-11/11/91 صادره از شعبه سوم دادگاه حقوقی دزفول چنین مقرر داشته: در خصوص دادخواست خانم نغ. با وکالت خانم زب. به طرفیت آقای الف.س. با وکالت آقای م.م. به خواسته طلاق به لحاظ عسر و حرج در دوام زوجیت بدین توضیح که خواهان مدعی است در آبان ماه سال 1387 با خوانده ازدواج نموده و تاریخ وقوع عقد بهمن ماه 86 بوده و فقط یک سال و نیم باهم زندگی مشترک داشته و در اثر بروز اختلاف از اردیبهشت سال 89 جدای از هم زندگی میکنند و در طول این مدت کشمکشهای زیادی داشته و پروندههای مختلفی علیه هم به اجرا گذاشتهاند و در نهایت حاضر است از مهریه و سایر حقوق مالی خود در قبال طلاق گذشت نماید نظر به اینکه زوجین مدت حدود دو سال و نه ماه است که در مفارقت جسمانی به سر میبرند و ادامه وضعیت موجود آثار نامطلوبی برای خواهان در پی خواهد داشت خصوصاً با توجه به اینکه وی حاضر گردیده از مهریه و سایر حقوق مالی خود در قبال طلاق گذشت نماید که گذشت وی از کلیه حقوق مالی حاکی از شدت و وخامت وضع بین زوجین است و دلیل بر سختی و عسر و حرج زوجه میباشد لذا دادگاه خواسته خواهان را ثابت تشخیص داده مستند به ماده 1130 قانون مدنی حکم به اجبار زوج به مطلقه نمودن همسرش خواهان فوق صادر و اعلام مینماید چنانچه اجبار زوج امکان پذیر نباشد زوجه میتواند با رعایت بند ب ماده واحده قانون تعین مدت اعتبار گواهی عدم امکان سازش نسبت به اجرای صیغه طلاق اقدام نماید. زوجین فرزند مشترک ندارند طلاق در صورت وقوع در حکم بائن است. رأی صادره قابل تجدیدنظر اعلام گردیده است. زوج آقای الف.س. نسبت به دادنامه پادشده مبادرت به تجدیدنظرخواهی نموده که به موجب دادنامه شماره 400399-29/3/92 صادره از شعبه پانزده دادگاه تجدیدنظر استان خوزستان چنین اظهار داشته: به موجب دادنامه شماره 302254-11/11/91 صادره از شعبه سوم دادگاه حقوقی دزفول موضوع دادخواست خانم نغ. با وکالت خانم زب. به طرفیت آقای الف.س. با وکالت آقای م.م. به خواسته طلاق به لحاظ عسر و حرج در دوام زوجیت دادگاه با عنایت به محتویات پرونده و استدلالهای به عمل آورده و جری تشریفات قانونی ضمن وارد دانستن دعوی خواهان با بذل کلیه حقوقی مالی وی مستند به ماده 1130 قانون مدنی حکم به طلاق زوجه از بابت عسر و حرج صادر کرده است و زوجین فاقد فرزند بوده و طلاق بائن میباشد. از رأی صادره توسط خوانده و وکیل وی تجدیدنظرخواهی به عمل آمده و پرونده جهت رسیدگی به این شعبه ارجاع شده است. هیئت دادگاه به لحاظ بررسی ادله طرفین و مواجه حضوری زوجین به تعین وقت رسیدگی از طرفین و وکلای آنها دعوت به عمل آمده و اظهارات آنها را اخذ مینماید. دادگاه بدواً اعتراض تجدیدنظرخواه را وارد میداند؛ زیرا عمده دلیل زوجه بر طلاق این است که از سال 1389 تاکنون به دلیل بروز اختلافات و تشکیل انواع پروندهها مفارقت جسمانی بین آنها به وجود آمده است و ادامه وضعیت موجود آثار نامطلوبی برای زوجه دارد. هیئت دادگاه باملاحظه اینکه زوجه به موجب حکم قطعی از سال 1389 محکوم به تمکین زوجیت شده است و علت مفارقت عدم تمکین وی بوده است، ثانیاً زوج راضی به طلاق نمیباشد و علیرغم تکرار موضوع وی تمایلی به طلاق ندارد و محکوم به پرداخت مهریه هم شده است و زوجه جهیزیه اش را نیز مسترد کرده است و صرف تنفر هم نمیتواند از موجبات عسر و حرج باشد؛ لذا به لحاظ عدم احراز عسر و حرج زوجه و به لحاظ قاعده فقهی «الطلاق بیدمن اخذ بالساق» که زوج راضی به طلاق نمیباشد و علت مفارقت جسمانی عدم تمکین زوجه میباشد دادنامه معترضعنه را به استناد ماده 358 قانون آیین دادرسی مدنی نقض، مستندة به مفهوم ماده 1130 قانون مدنی و قاعده فقهی حکم به بطلان دعوی خواهان (زوجه) صادر و اعلام میدارد. رأی صادره پس از ابلاغ قابل فرجام در دیوان عالی کشور اعلام شده است. زوجه خانم نغ. با وکالت خانم زیب، نسبت به دادنامه یادشده به طرفیت زوج مبادرت به فرجامخواهی نموده، نظر به اینکه مورد دیگری به نظر نمیرسد پرونده جهت مشاوره در هیئت شعبه مطرح و لوایح طرفین نیز مشر وجا قرائت خواهد شد.
رأی دیوان
فرجامخواهی خانم ز.ب. به وکالت از خانم ن.غ. به طرفیت آقای الف.س. نسبت به دادنامه شماره 400399-29/3/92 صادره از شعبه پانزده دادگاه تجدیدنظر استان خوزستان وارد نیست با توجه به استدلال دادنامه صادره از دادگاه تجدیدنظر که وفق مقررات صادر گردیده و فاقد منقصت قانون و اصول دادرسی میباشد، مستند به ماده 370 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی ضمن ابرام آن پرونده به دادگاه صادرکننده اعاده میگردد.