سلام من پسر۲۸ ساله اهل اراکم حدود ۵ ساله بادختری اهل شیراز ۲۰سالش رد شده اشنا شدم ک بیش از حد عاشق همیم و از روزای اول هم میدونستیم ک بخاطر فاصله زیاد شهر محل زندگیامون و مسائل دیگ خانواده ها مخصوصا خانواده دختر قبول نمیکنن ولی ما از روزای اول بنا بخواسته من ک ب مادرت بگو بامن دوست نشدی و ماهمو میخایم برای ازدواج تا فکرای بد نکنه ولی اصن گوش نداد چون میگفت تو بچه ای دختر میخندید میکفت فردا یادت میره این احساسات مسخره رو ی سال اصرار التماس کردیم گوش نداد ی بار هم نذاشت باش حرف بزنم تا تنها و مادرش دلش میخاست تک دخترشو ب اقوام پولدار خودشون بده و بااین وجود هم از دست من خلاص میشد تنها راه رسیدن بهم گذاشتن رابطه باهم دیدیم توافقی اینکازو کردیم ک بهم برسیم و نتونن ب زور بکس دیگ بدنش واینو از اولش ب مادرش گفت هرچی التماس کردم گوش نکردی بحرفم خندیدی گفتی بچه ای یادت میره واس هم اینولرو کردیم ک بعدش شرو کرد تا ب امروز عذاب دادن این دختر تو چند سالم اوضاع مالی من خوب شده میتونیم زندگیمونو شرو کنیم قرارمون بعد عید ی خاستگاری ک میدونیم اگ بذارن هم جوابشون محکم نه هست ک بعدش پدر و مادرش بجونش میوفتن ک ارتباطمونو همه جوره قط کنن چون راهمون ازهم دوره خیلی باهم بریم اراک شهر ما عقد کنیم شنیدیم با دادگاه رفتن پزشکی قانونی رفتن میشه دادگا۶ رای ازدواج بی اجازه پدر بده فقط میخایم بدونم چکار باید کرد ک تو این راه ی دف ب راه اشتباه نریم شکایت کنن ازم ادم ربایی بگیرنمون ن واس خودم واس اون میترسم ک ازم جداش کنن مام عقد نکرده باشیم من ک متهم میشم و اونو بخاطر کارایی بخاطر من کرده بلایی سرش بیارن‌.توروخدا کمکمون کنین راحت ترین راه بهترین را۶ قانونیو بگین ک همونو بریم بیراهه نریم زمان بگذره پیدامون کنن.ک از چ راهی بلافاصله بعد اومدن ب شهر خودم همراه بااون دختر ب کجا مراجعه کنیم ک درسته.اون ناموس من شده تنها کسو کارش منم فقط هزار بارم بکشن منو بازم زنده بشم بازم میرم دنبالش فقط نگران اینم ک ازم جداش نکنن زبونم لال اتفاقی بیوفته خدانکرده